چو خسرو دور شد زان چشمه آب

28 – چو خسرو دور شد زان چشمه آب – رسیدن خسرو به ارمن نزد مهین بانو

  • شعر چو خسرو دور شد زان چشمه آب نظامی – خسرو و شیرین 28

    رسیدن خسرو به ارمن نزد مهین بانو

     

    چو خسرو دور شد زان چشمه آب

    ز چشم آب‌ریزش دور شد خواب

     

    به هر منزل کز آنجا دورتر گشت

    ز نومیدی دلش رنجورتر گشت

     

    دگر ره شادمان می‌شد به امید

    که برنامد هنوز از کوه خورشید

     

    چو من زین ره به مشرق می‌شتابم

    مگر خورشید روشن را بیابم

     

    چو گل بر مرز کوهستان گذر کرد

    نسیمش مرزبانان را خبر کرد

     

    عمل‌داران برابر می‌دویدند

    زر و دیبا به خدمت می‌کشیدند

     

    بتانی دید بزم‌افروز و دلبند

    به روشن‌روی خسرو آرزومند

     

    خوش آمد با بتان پیوندش آنجا

    مقام افتاد روزی چندش آنجا

     

    از آنجا سوی موقان سر بدر کرد

    ز موقان سوی باخرزان گذر کرد

     

    مهین بانو چو زین حالت خبر یافت

    به خدمت کردن شاهانه بشتافت

     

    به استقبال شاه آورد پرواز

    سپاهی ساخته با برگ و با ساز

     

    گرامی نزلهای خسروانه

    فرستاد از ادب سوی خزانه

     

    ز دیبا و غلام و گوهر و گنج

    دبیران را قلم در خط شد از رنج

     

    فرود آمد به درگاه جهاندار

    جهاندارش نوازش کرد بسیار

     

    بزیر تخت شه کرسی نهادند

    نشست اوی و دگر قوم ایستادند

     

    شهنشه باز پرسیدش که چونی

    که بادت نو به نو عیشی فزونی

     

    به مهمانیت آوردم گرانی

    مبادت درد سر زین میهمانی

     

    مهین بانو چو دید آن دلنوازی

    ز خدمت داد خود را سرفرازی

     

    نفس بگشاد چون باد سحرگاه

    فرو خواند آفرینها در خور شاه

     

    بدان طالع که پشتش را قوی کرد

    پناهش بارگاه خسروی کرد

     

    یکی هفته به نوبت گاه خسرو

    روان می‌کرد هر دم تحفه نو

     

    پس از یک هفته روزی کانچنان روز

    ندیده‌است آفتاب عالم‌افروز

     

    به سرسبزی نشسته شاه بر تخت

    چو سلطانی که باشد چاکرش بخت

     

    ز مرزنگوش خط نو دمیده

    بسی دل را چو طره سر بریده

     

    بساط شه ز یغمائی غلامان

    چو باغی پر سهی سرو خرامان

     

    به جوش آمد سخن در کام هر کس

    به مولائی بر آمد نام هر کس

     

    به رامش ساختن بی‌دفع شد کار

    به حاجت خواستن بی‌رفع شد یار

     

    مهین بانو زمین بوسید و بر جست

    به خسرو گفت ما را حاجتی هست

     

    که دارالملک بردع را نوازی

    زمستانی در آنجا عیش سازی

     

    هوای گرمسیر است آنطرف را

    فراخیها بود آب علف را

     

    اجابت کرد خسرو گفت برخیز

    تو می‌رو کامدم من بر اثر نیز

     

    سپیده دم ز لشگرگاه خسرو

    سوی باغ سپید آمد روارو

     

    وطن خوش بود رخت آنجا کشیدند

    ملک را تاج و تخت آنجا کشیدند

     

    ز هر سو خیمه‌ها کردند بر پای

    گرفتند از حوالی هر کسی جای

     

    مهین بانو به درگاه جهانگیر

    نکرد از شرط خدمت هیچ تقصیر

     

    شه آنجا روز و شب عشرت همی کرد

    می تلخ و غم شیرین همی خورد

     

    رسیدن خسرو به ارمن نزد مهین بانو خسرو و شیرین نظامی گنجوی

    لازم به ذکر است که نام این بخش از منظومه‌ی خسرو و شیرین «رسیدن خسرو به ارمن نزد مهین بانو» است.

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    نظامی گنجوی خسرو و شیرین قالب: مثنوی وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر ساعت اعدام احمد شاملو

    اشعار سهراب سپهری

    شعر قلبت را می‌برم ای.ای.کامینگز

    شعر چون دید پدر که دردمند است نظامی

     

    شعر چو خسرو دور شد زان چشمه آب اثر کیست؟

    این شعر اثر نظامی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *