پیامی ز مژگان تر می‌فرستم

پیامی ز مژگان تر می‌فرستم

  • شعر پیامی ز مژگان تر می‌فرستم ملک الشعرا بهار 

    پیام به آشنا

     

    پیامی ز مژگان تر می‌فرستم

    کتابی به خون جگر می‌فرستم

     

    سوی آشنایان ملک محبت

    ز شهر غریبی خبر می‌فرستم

     

    در اینجا جگر خستگانند افزون

    ز هر یک درود دگر می‌فرستم

     

    درود فراوان سوی شاه خوبان

    ز درویش خونین جگر می‌فرستم

     

    به سوی «‌حسام‌» از ارادت سلامی

    گذرکرده از بحر و بر می‌فرستم

     

    سزد گر بخندند بر خامی من

    که خرما به‌سوی هجر می‌فرستم

     

    گهر می‌فرستم سوی ژرف دریا

    سوی شکرستان شکر می‌فرستم

     

    ولیکن چه چاره که از دار غربت

    سوی‌ دوست شرح سفر می‌فرستم

     

    ز بیت‌الحزن‌ همچو یعقوب محزون

    بضاعت به سوی پسر می‌فرستم

     

    شد از نامه‌ات چشم این پیر روشن

    تشکر به نور بصر می‌فرستم

     

    حساما به ابروی مردانهٔ تو

    درودی سراپا گهر می‌فرستم

     

    به صبح جبین منیرت سلامی

    به لطف نسیم سحر می‌فرستم

     

    به من برق دادی به سویت ثنایی‌

    ز برق تو رخشنده‌تر می‌فرستم

     

    فرستادم اینک دل خسته سویت

    تن خسته را بر اثر می‌فرستم

     

    به بام بقای تو پران دعائی

    هم‌آغوش بال اثر می‌فرستم

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    11 جمله معروف شرمنده نباش دختر ریچل هالیس – تکه کتاب

    دانلود آهنگ یکی به دو سامان جلیلی + پخش آنلاین

    انگور شد آبستن هان ای بچهٔ حور

    41 – شبی از جمله شبهای بهاری – مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    پیامی ز مژگان تر می‌فرستم

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «پیامی ز مژگان تر می‌فرستم کتابی به خون جگر می‌فرستم سوی آشنایان ملک محبت ز شهر غریبی خبر می‌فرستم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «فرستادم اینک دل خسته سویت تن خسته را بر اثر می‌فرستم به بام بقای تو پران دعائی هم‌آغوش بال اثر می‌فرستم» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر پیام به آشنا ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر پیام به آشنا ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *