شعر پاییز سن هوزه احمد شاملو

آیدا با حیرت گفت – پاییز سن‌هوزه

  • آیدا با حیرت گفت – پاییز سن‌هوزه

     

    [آیدا با حیرت گفت: ــ درختِ لیموتُرش را
    ببین که این وقتِ سال غرقِ شکوفه شده!
    مگر پاییز نیست؟]

    گرما و سرما در تعادلِ محض است و
    همه چیزی در خاموشیِ مطلق
    تا هیچ چیز پارسنگِ هم‌سنگیِ کفه‌ها نشود
    و شاهینَکِ میزان
    به وسواسِ تمام
    لحظاتِ شباروزی کامل را
    دادگرانه
    میانِ روز و شبی که یکی در گذر است و یکی در راه
    تقسیم کند
    و اکنون
    زمینِ مادر
    در مدارش
    سَبُک‌پای
    از دروازه‌ی پاییز
    می‌گذرد.

    پگاه
    چون چشم می‌گشایم
    عطرِ شکوفه‌های چترِ بی‌ادعای لیموی تُرش
    یورتِ هم‌سایگان را
    به‌ناز
    با هم پیوسته است.

    آنگاه در می‌یابم
    به یقین
    که ماه نیز
    شبِ دوش
    می‌باید
    بَدرِ تمام
    بوده باشد!

    کنارِ جهانِ مهربان
    به مورمورِ اغواگرِ برکه می‌نگرم،
    چشم بر هم می‌نهم
    و برانگیخته از بلوغی رخوتناک
    به دعوتِ مقاومت‌ناپذیرِ آب
    محتاطانه
    به سایه‌ی سوزانِ اندامش
    انگشت
    فرومی‌برم.

    احساسِ عمیقِ مشارکت.

    ۱۰ شهریورِ ۱۳۶۹
    سن‌هوزه

    شعر احمد شاملو برای منیژه قوامی.

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر پیغام ماهی ها سهراب سپهری

    شعر تولدی دیگر فروغ فرخزاد

    شعر شکاف احمد شاملو

    شعر بخوان ای همسفر با من نیما یوشیج 

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    هان! هلا! آی!

     

    آیدا با حیرت گفت

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «[آیدا با حیرت گفت: ــ درختِ لیموتُرش راببین که این وقتِ سال غرقِ شکوفه شده!  مگر پاییز نیست؟] گرما و سرما در تعادلِ محض است و همه چیزی در خاموشیِ مطلقتا هیچ چیز پارسنگِ هم‌سنگیِ کفه‌ها نشود و شاهینَکِ میزان به وسواسِ تمام لحظاتِ شباروزی کامل را دادگرانه میانِ روز و شبی که یکی در گذر است و یکی در راه تقسیم کند» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمد شاملو که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمد شاملو بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «کنارِ جهانِ مهربان به مورمورِ اغواگرِ برکه می‌نگرم، چشم بر هم می‌نهم و برانگیخته از بلوغی رخوتناک به دعوتِ مقاومت‌ناپذیرِ آب محتاطانه به سایه‌ی سوزانِ اندامش انگشت فرومی‌برم. احساسِ عمیقِ مشارکت.» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای پاییز سن‌هوزه

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر پاییز سن‌هوزه احمد شاملو بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *