گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم

نگین گم شده – گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم

  • دکلمه صوتی شعرنگین گم شده استاد شهریار + پخش آنلاین و متن کامل.گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم آخر نه باغبانم شرط است من نباشم ناچار چون نهد سر بر دامن گلم خار چاکم بود گریبان گر در کفن نباشم.

     

    گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم – شعر نگین گم شده شهریار 

     

    گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم

    آخر نه باغبانم شرط است من نباشم

     

    ناچار چون نهد سر بر دامن گلم خار

    چاکم بود گریبان گر در کفن نباشم

     

    عهدی که رشته آن با اشک تاب دادی

    زلف تو خود بگوید من دل شکن نباشم

     

    اکنون که شمع جمعی دودم به سر رود به

    تا چشم رشک و غیرت در انجمن نباشم

     

    بی چون تو همزبانی من در وطن غریبم

    گر باید این غریبی گو در وطن نباشم

     

    با عشق زادم ای دل با عشق میرم ای جان

    من بیش از این اسیر زندان تن نباشم

     

    بیژن به چاه دیو و چشم منیژه گریان

    گر غیرتم نجوشد پس تهمتن نباشم

     

    بیگانه بود یار و بگرفت خوی اغیار

    من نیز شهریاراجز خویشتن نباشم

     

    غزل نگین گم شده شهریار

    البته لازم به ذکر است که نام این غزل شهریار «نگین گم شده» است اما به طور معمول در میان مردم به مصرع اول آن یعنی «گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم» معروف است.

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    شهریار قالب: غزل وزن شعر:مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)

     

    گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم شهریار است. این قطعه‌ها توسط پری سانکنی عندلیب خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آب

    [ په. ] (اِ.) مایعی است شفاف، بی طعم و بی بو، مرکب از دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن ؛ o 2 H، در باور قدما یکی از چهار عنصر «آب، آتش، باد، خاک» محسوب می‌شده. معانی کنایی آب:
    ۱- آبرو.
    ۲- جلا، درخشندگی.
    ۳- رونق.
    ۴- اشک.
    ۵- عرق.
    ۶- نازکی.
    ۷- شادابی.
    ۸- زیبایی و شکوه.
    ۹- مَنی، نطفه.
    ۱۰ - ارج، قیمت.
    ۱۱ - پیشاب، ادرار.
    ۱۲ - عصاره، شیره.
    ۱۳ - رود، نهر.
    ۱۴ - بزاق، آب دهان. ؛ ~در هاون کوبیدن کار بیهوده کردن. ؛ ~از ~ تکان نخوردن ک نایه از: آرام بودن اوضاع و احوال. ؛ ~ از دست نچکیدن کنایه از: نهایت خست و پول دوستی. ؛ ~ از سر گذشتن بی فایده شدن چاره و تدبیر. ؛ ~ از دریا بخشیدن از دیگران مایع گذاشتن، از حساب دیگران بخشیدن. ؛ ~بر در کسی ریختن خدمت آن کس را کردن. ؛ ~ پاکی روی دست کسی ریختن اتمام حجت کردن، حرف آخر را زدن. ؛ ~زیر پوست کسی رفتن کنایه از: چاق شدن. ؛ از ~ گل آلود ماهی گرفتن از وضع آشفته سوء استفاده کردن. ؛~ از چیزی خوردن از آن چیز بهره مند شدن.

     

     

    غزل گلچین که آمد ای گل من در چمن نباشم اثر کیست؟

    این شعر اثر شهریار است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *