نازلی

نازلی بهار خنده زد و ارغوان شکفت – مرگ نازلی

  •  نازلی بهار خنده زد و ارغوان شکفت – مرگ نازلی

     

    «ــ نازلی! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
    در خانه، زیرِ پنجره گُل داد یاسِ پیر.
    دست از گمان بدار!
    با مرگِ نحس پنجه میفکن!
    بودن به از نبودشدن، خاصه در بهار…»

    نازلی سخن نگفت
    سرافراز
    دندانِ خشم بر جگرِ خسته بست و رفت…

    «ــ نازلی! سخن بگو!
    مرغِ سکوت، جوجه‌ی مرگی فجیع را
    در آشیان به بیضه نشسته‌ست!»

    نازلی سخن نگفت؛
    چو خورشید
    از تیرگی برآمد و در خون نشست و رفت…

    نازلی سخن نگفت
    نازلی ستاره بود
    یک دَم درین ظلام درخشید و جَست و رفت…

    نازلی سخن نگفت
    نازلی بنفشه بود
    گُل داد و
    مژده داد: «زمستان شکست!»
    و
    رفت…

    زندان قصر ۱۳۳۳

     

    بودن به از نبودشدن، خاصه در بهار

    همانطور که میدانیم نام این شعر «مرگ نازلی» است اما در میان مردیم با نام «بودن به از نبودشدن، خاصه در بهار» نیز شناخته می شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    بهاره خدابنده
    Latest posts by بهاره خدابنده (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»