محمد صالح‌، ای فرزانه فرزند

محمد صالح‌، ای فرزانه فرزند

  • شعر محمد صالح‌، ای فرزانه فرزند _ ملک الشعرا بهار 

    جواب به یکی از دوستان

     

    محمد صالح‌، ای فرزانه فرزند

    ترا توفیق خواهم از خداوند

     

    وکیل‌الملک‌، بابت‌، مرد دین بود

    مسلمانی اصیل و راستین بود

     

    نبود او چون وکیلان کذائی

    دمادم گرم دزدی وگدایی

     

    میان او و این جهال مردود

    تفاوت از زمین تا آسمان بود

     

    وکیل ملک و ملت بود بابت

    طبیعی‌، همچو عم مستطابت

     

    مسلم شد که غمخوار بهاری

    تو از آن دوست وی را یادگاری

     

    اخیراً شعرها گفتی برایم

    طلب کردی شفایم از خدایم

     

    شفایی راکه رنج روح با اوست

    نخواهم‌، گرچه‌عمر نوح‌ با اوست

     

    اگر سالی هزاران زنده باشم

    هزاران سال جانی کنده باشم

     

    حیات شاعر اندر مردن اوست

    بقای خوشه در افشردن اوست

     

    نیابم لذتی در زندگانی

    بجز تکرار غم‌های نهانی

     

    به چشمم زبن رسوم احمقانه

    نماید زشت سیمای زمانه

     

    به‌ خود پیوسته گویم‌،‌ خوشدل از بخت‌:

    مبارکباد این بیماری سخت

     

    که از شر ددان آدمی روی

    نجاتم داده و افکنده یکسوی

     

    وظیفه می کشیدم بسته گردن

    نمی‌شد با وظیفه پنجه کردن

     

    وظیفه داشت حکم اکل جیفه

    مرض برده است تکلیف وظیفه

     

    تن تنها میان عده‌ای دزد

    چگونه یابم از وجدان خود مزد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

     

    قالب: مثنوی

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    چون درد تو بر دلم شبیخون آورد – ۱۳۲

    مفریب ای بزرگوار پسر _ اندرز به جوانان

    مانده بود از امتیاز دارسی

    فرانسوا : چه می کنی‌، به چه کاری‌، امانوئل‌، پسرم‌؟

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    محمد صالح‌، ای فرزانه فرزند

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «محمد صالح‌، ای فرزانه فرزند ترا توفیق خواهم از خداوند وکیل‌الملک‌، بابت‌، مرد دین بود مسلمانی اصیل و راستین بود» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «وظیفه داشت حکم اکل جیفه مرض برده است تکلیف وظیفه تن تنها میان عده‌ای دزد چگونه یابم از وجدان خود مزد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر جواب به یکی از دوستان ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر جواب به یکی از دوستان ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *