شعر فرانسوا : چه می کنی، به چه کاری، امانوئل، پسرم؟ _ ملک الشعرا بهار
گفتوگوی دو شاه
فرانسوا : چه می کنی، به چه کاری، امانوئل، پسرم؟
امانوئل : بودورکه وارده عزیزم فرانسوا، پدرم!
فرانسوا : تو نور چشم منی خیرهچشمیت از چیست؟
امانوئل : تو قبله گاه منی، گو شکایتت ازکیست؟
فرانسوا : شکایتم زشما نور چشمهای دورو!
که مهر در دل ایشان نرفته است فرو!
ز بعد خوردن سی و دو سال خون جگر!
شدید ملعبهٔ انگلیس افسونگر!
به دست خود ز چه، ای نور چشم،رنگ زدی؟
بضد ما ز چه یکباره کوس جنگ زدی؟
مگر ز دوستی ما ضرر چه دیدی تو؟
بغیر نفع، ز من ای پسر چه دیدی تو؟
ز اتحاد من ای پشه، ژنده پیل شدی!
کسی نبودی و ویکتور امانویل شدی!
مگر طرابلس غرب را تو خود خوردی؟
به یک سکوت منش پاک از میان بردی؟
سی و دو سال تمام ای جوان افسونباز!
شده به همت من، کشورت عریض و دراز!
ز دوستی من اکنون چه شد که سیر شدی؟
بریدی از من و بر روی من دلیر شدی؟
تو بهر ساز زدن لایقی و نقاشی
که یاد داده تو را خودسری و اوباشی؟
چه زحمتی که کشیدم به سرفرازی تو!
خبر نداشتم از مکر و حقهبازی تو!!
امانوئل : برو برو که تو پیری و رفته تدبیرت
نمیشوند جوانان دوباره نخجیرت
به من گذشت نکردی تو بندر «تریست»
که در سلیقه من همچو گاو سامری است!
کجا سزد تو وگیوّم دگر به خودرائی
به دست ما، به اروپا کنید آقائی
به وعدهٔ تو کجا خلق سر فرود آرند
برو که خلق جهان شأن و آبرو دارند
فرانسوا : امانوئل! بخدا اشتباه کردی تو
به نزد خلق، مرا روسیاه کردی تو
به تو کسی چو من آخر وفا نخواهد کرد
دکرکسی به شما اعتنا نخواهدکرد
قوای روس اگر روکند به بحر سفید
تو روی راحت و عزت دگر نخواهی دید
گر انگلیس و فرانس از تو احترام کنند
بدین هواست که آخر تو را تمام کنند
اگر دو روز دگر صبرکرده بودی تو
هزار فایده و بهره برده بردی تر
امانوئل : ژرف! مرا سخنانت چو آب و غربال است
زبان من به جواب تو ای پدر لال است
ز ویلهلم و تو، زین پس مرا امیدی نیست
ز ترک نیز به من بهرهٔ جدیدی نیست
ز روس نیز نترسم اگرچه پر خطر است
که «اسکویت» ز «سازانوف» بسی زرنگتر است
کجا مجال دهد انگلیس پر تزویر
که بر بغاز نهد پای، روس کشورگیر
ولی چنین که گرفته است ترک، رشتهٔ کار
طرابلس رود از دست من به خواری خوار
گمان مبر که من از انگلیس گول خورم
که عهدنامهٔ او را به عاقبت بدرم
فرانسوا : برو برو که تو شرم و حیا نمیدانی
تو هیچ قیمت عهد و رفا نمیدانی
امانوئل : وفا و عهد به عالم چه قیمتی دارد؟
دو پاره کاغذ باطل چه حجتی دارد؟
معاهده است فقط از برای خرکردن
وز آل میان خر خود را ز پل بدرکردن
صلاح بندهٔ شرمنده بعد از این جنگ است
که جای بنده در این ده خرابهها تنگست
فرانسوا : کنون که حال چنین است پس مواظب باش
فضول پر طمع بلهوس، مواظب باش
به هوش باش، خبردار! ای عدوی بزرگ
که میرسد به سراغت قشون هندنبرگ
کنون که بیادبی می کنی بدین تندی
بگیر مزد خود از توپ بیست و شش پوندی
امانوئل : کنون که کار بدینجا کشید یا الله
اقول اشهد ان لا اله الا الله
مطالب بیشتر در:
ملک الشعرا بهارشعر مشروطه
وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: مثنوی
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
خوش میروی به تنها تنها فدای جانت – 150
خواهی شرف مردم دانا باشد – ۱۱۱
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «فرانسوا : چه می کنی، به چه کاری، امانوئل، پسرم؟ امانوئل : بودورکه وارده عزیزم فرانسوا، پدرم! فرانسوا : تو نور چشم منی خیرهچشمیت از چیست؟ امانوئل : تو قبله گاه منی، گو شکایتت ازکیست؟» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «کنون که بیادبی می کنی بدین تندی بگیر مزد خود از توپ بیست و شش پوندی امانوئل : کنون که کار بدینجا کشید یا الله اقول اشهد ان لا اله الا الله» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر گفتوگوی دو شاه ملک الشعرا بهار
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر گفتوگوی دو شاه ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024