صبا روزی که عصرش کرد سکته

صبا روزی که عصرش کرد سکته

  • شعر صبا روزی که عصرش کرد سکته _ ملک الشعرا بهار 

    ماده تاریخ مرگ صبا

     

    صبا روزی که عصرش کرد سکته

    به‌ یک‌ مجلس‌ دو من‌ سیب و هلو خورد

     

    هلوی مفت و سیب آمد به‌دستش

    ز حرص آن جمله را یکجا فرو برد

     

    دگر سی تخم‌مرغ نیم‌رو را

    یکایک در میان معده افشرد

     

    سپس ده شیشه لیموناد نوشید

    زهی پرخور، زهی پردل‌ زهی گرد

     

    پس آنگه مدتی خسبید و آخر

    همان‌جا سکته کرد و خونش افسرد

     

    زن بیچاره‌اش با حالت یأس

    به بالینش طبیبی چند آورد

     

    به قصد فصد او بودند اما

    نجستند اندر آن هیکل رگی خرد

     

    به هرجا شد زدندش چند نشتر

    نه‌خون آمد نه رنگ جنباند تا مرد

     

    به مرگش شورها کردند مخلوق

    که او مخلوق را بسیار آزرد

     

    جلو افتاد سالی بیست مرگش

    شتابان رفت سوی گور بافرد

     

    دل یاران به درد آورد از این‌رو

    بدل شد صاف برناییش با درد

     

    به من بهتان بسی زد تا به نفرین

    بر او تیری زدم کش بر جگر خورد

     

    به طمع جیفهٔ دنیا بدی کرد

    به دنیا هم در آخر جیفه بسپرد

     

    به تارب‌بخ وفاتش طبع بنده

    مکرر سفر اشعار گسترد

     

    مصارپع مناسب را مکرر

    ز روی امتحان بنوشت و بشمرد

     

    خود او ازگور آخرکرد بیرون

    سرو گفتا «‌صبا از پرخوری مرد»

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)

     

    قالب شعر: قطعه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    چو ازگشت زمان آلمان و اتریش

    از فیض خیالت چمن سینه شکفت – ۳۱

    پادشاها همی نگویی هیچ

    ای فَصلِ با بارانِ ما، بَرریز بر یارانِ ما – 30

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    صبا روزی که عصرش کرد سکته

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «صبا روزی که عصرش کرد سکته به‌ یک‌ مجلس‌ دو من‌ سیب و هلو خورد هلوی مفت و سیب آمد به‌دستش ز حرص آن جمله را یکجا فرو برد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «مصارپع مناسب را مکرر ز روی امتحان بنوشت و بشمرد خود او ازگور آخرکرد بیرون سرو گفتا «‌صبا از پرخوری مرد»» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر ماده تاریخ مرگ صبا ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر ماده تاریخ مرگ صبا ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *