شوخی-مکن-ای-یار-که-صاحب-نظرانند

شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند – 248

  • دانلود دکلمه صوتی شعر شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند سعدی – غزل 248 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند. کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد.

     

    شعر شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند – غزل 248 – سعدی

     

    شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند

    بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند

     

    کس نیست که پنهان نظری با تو ندارد

    من نیز بر آنم که همه خلق بر آنند

     

    اهل نظرانند که چشمی به ارادت

    با روی تو دارند و دگر بی بصرانند

     

    هر کس غم دین دارد و هر کس غم دنیا

    بعد از غم رویت غم بیهوده خورانند

     

    ساقی بده آن کوزهٔ خمخانه به درویش

    کانها که بمردند گل کوزه گرانند

     

    چشمی که جمال تو ندیده‌ست چه دیده‌ست؟

    افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند

     

    تا رای کجا داری و پروای که داری؟

    کز هر طرفت طایفه‌ای منتظرانند

     

    اینان که به دیدار تو در رقص می‌آیند

    چون می‌روی اندر طلبت جامه درانند

     

    سعدی به جفا ترک محبت نتوان گفت

    بر در بنشینم اگر از خانه برانند

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند سعدی است. این قطعه‌ها توسط محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    مرغ سحر ناله سر کن

    بیدار شدم – حفره‌ها

    نیست در شهر نگاری که دل ما ببرد _ 128

    11 جمله معروف اورندا جوزف بایدن – تکه کتاب

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی غزل شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند سعدی

    ناشناس میگوید:

    ساقی بده آن کوزه خمخانه به درویش
    کان‌ها که بمردند گل کوزه گرانند
    چشمی که جمال تو ندیدست چه دیدست
    افسوس بر اینان که به غفلت گذرانند
    خمخانه=شرابخانه
    زیرا در شرابخانه خمها می نهاده اند
    خاقانی:
    دل کبود است ز نیل فلک ار بتوانید
    بام خمخانه نیلی به تبر بگشائید.
    حافظ:
    بیا ای شیخ و از خمخانه ٔ ما
    شرابی خور که در کوثر نباشد.

     

    ناشناس میگوید:

    ای یار خوشخرام من این دلبری را بس کن که از پس و پیش،چه بیگانه چه خویش(همه سو) چهارچشمی تو را دید میزنند.
    تاکید بر شوخی کردن یا نکردن یار میباشد و در واقع چه اینجا و چه آنجا وقتی که یار شوخی را از سر میگیرد چشمها خیره و مبهوت میشود اما:
    تا رای کجا داری و پروای که داری؟
    صاحب نظر:کسی که چشم بینا دارد
    نگران=نگرنده

     

    حسین میگوید:

    شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند
    بیگانه و خویش از پس و پیشت نگرانند
    این عشوه و دلبربایی تو ، چشم صاحبدلان را به تو معطوف میکند، همه ی مردم به تو چشم دوخته اند.

     

     

    شعر شوخی مکن ای یار که صاحب نظرانند کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *