شعر شد فصل بهار و گُل صلا داد در رثاء درة المعالی ایرج میرزا

شد فصل بهار و گل صلا داد در رثاء درة المعالی

  • شعر شد فصل بهار و گل صلا داد در رثاء درة المعالی ایرج میرزا 

     

    شد فصل بهار و گُل صلا داد

    بر چهرۀ خوب خود صفا داد

     

    باد سحری ز آشنایی

    پیغام وفا به آشنا داد

     

    بلبل ز فراق چند ماهه

    باز آمد و شرح ماجرا داد

     

    افسوس که جای تُست خالی

    ای خانم درة المعالی

     

    آوخ که بهار ما خزان شد

    آن روی چو گُل ز ما نهان شد

     

    از چشمۀ چشم ما روان شد

    خوناب جگر ز فُرقتِ تو

     

    در باغ نصیب ما فَغان شد

    بلبل صفت از فراق رویَت

     

    افسوس که جای تُست خالی

    ای خانم درة المعالی

     

    گرییم ز درد اشتیاقت

    سوزیم در آتش فراقت

     

    بینیم ز دوستان چو طاقت

    جفت المیم و یار اندوه

     

    آییم چو بی تو در وثاقت

    گوییم ز روی درد و حسرت

     

    افسوس که جای تست خالی

    ای خانم درة المعالی

     

    از ما چه خلاف دیده بودی

    کاین گونه مفار نمودی

     

    رفتی و ز دست ما ربودی

    سر رشتۀ اتحاد ما را

     

    در خاک سیه چرا غنودی

    جای تو به روی چشم ما بود

     

    افسوس که جای تست خالی

    ای خانم درة المعالی

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ایرج میرزا

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)

     

    قالب شعر: قالب های نو

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    شعر پوزخند تد هیوز

    شعر ای طایران قدس را عشقت فزوده بال‌ها مولانا – غزل 2

    دانلود آهنگ میبوسمت شروین حاجی پور

    بازسرایی در شعر احمد شاملو 

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

     

    شد فصل بهار و گُل صلا داد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «شد فصل بهار و گُل صلا داد بر چهرۀ خوب خود صفا داد باد سحری ز آشنایی پیغام وفا به آشنا داد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ایرج میرزا که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ایرج میرزا بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی :«در خاک سیه چرا غنودی جای تو به روی چشم ما بود افسوس که جای تست خالی ای خانم درة المعالی» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر در رثاء درة المعالی ایرج میرزا

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در رثاء درة المعالی ایرج میرزا بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *