شعر سرچشمهٔ «فین» بین که در آن آب روانست ملک الشعرا بهار
سرچشمهٔ فین
سرچشمهٔ «فین» بین که در آن آب روانست
نه آب روانست که جان است و روان است
گویی بشمر موج زند گوهر سیال
یا آن که به هر جدول، سیماب روانست
آن آب قوی بین که بجوشد ز تک حوض
گویی که مگر روح زمین در غلیانست
فوارهٔ کاشی رده بسته به جداول
چون ساقی پیروزه سلب در فورانست
وان آب روان از بر فواره پریشان
چون موی پریشان به رخ سیمبرانست
آن ماهی جلد شکم اسپید سیهپشت
شیطانصفت از تک به سوی سطح دوانست
آن ماهی زرین که سوی تک دود از سطح
چون تیر شهابست که بر دیو نشانست
خرچنگ کجآهنگ بر ماهی زیبا
چون دیوکجآیین به بر حور جنانست
ترسد که برانندش ازین کوثر جانبخش
زان روی ازین گوشه بدان گوشه خزانست
ماهی که بود راسترو از کس نهراسد
خرچنگ کجآهنگ نهان و نگرانست
آن از منش راست کند جلوه چپ و راست
وین از منش پست شب و روز نهانست
ماهی بود آزاده و سادهدل و شادان
خرچنگ خبیث است و کریه است و جبانست
قدسی بود اسفند که همخانهٔ حوت است
قتال بود تیر که جفت سرطانست
اندر سرطان خطهٔ کاشان چو جحیمی است
این طرفه جحیمی که بهشتش به میانست
از خلد نشانی بود این باغ که طرحش
فرمودهٔ عباس شه خلد مکانست
آن سروکهنسال نمایندهٔ عصری است
کآزادگی و مردمیش نقل جهانست
آزادگی و خرمی، از سرو بیاموز
کآزاده و خرّم به بهار و به خزانست
ای سرو تو آزادی از آن جاویدانی
هرکس که شد آزاد، بلی جاویدانست
ای سرو! تو ثابتقدم و عالیشانی
هر مرد که ثابتقدم، او عالیشانست
آثار بزرگان بین اندر در و دیوار
آثار جوانمرد ز کردار نشانست
گرمابهٔ خونین اتابک را بنگر
گویی که هنوز از غم او اشک فشانست
هر رخنهٔ دیوارش گویی که دهانیست
کاندر حق دژخیمش نفرین به زبانست
رفتند و بماند از پس ایشان اثر نیک
خوش آنکه پس از او اثر نیک عیانست
*
*
مهمان براهیم خلیلیم که در جود
همتای براهیم خلیل الرحمن است
اعیان بنی عامر معروف جهانند
وین گوهر تابنده از آن عالی کانست
بس محتشم است اما، درویش نهادست
با دانش پیرانست ار چند جوانست
لطفش به حق یاران محتاج بیان نیست
آنجا که عیانست چه حاجت به بیانست
طبعم ندهد داد مدیحش که چنین کار
در عهدهٔ یغمایی و آن طبع روانست
مطالب بیشتر در:
ملک الشعرا بهارشعر مشروطه
وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعر: قصیده
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
9 جمله معروف سربازان سالامیس خاویر سرکاس – تکه کتاب
به سر بنهاد احمدشاه دیهیم کیانی را
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
سرچشمهٔ «فین» بین که در آن آب روانست
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «سرچشمهٔ «فین» بین که در آن آب روانست نه آب روانست که جان است و روان است گویی بشمر موج زند گوهر سیال یا آن که به هر جدول، سیماب روانست» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «لطفش به حق یاران محتاج بیان نیست آنجا که عیانست چه حاجت به بیانست طبعم ندهد داد مدیحش که چنین کار در عهدهٔ یغمایی و آن طبع روانست» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر سرچشمهٔ فین ملک الشعرا بهار
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر سرچشمهٔ فین ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- به هر که جور نکردی نمی توانستی - ژانویه 29, 2024
- چشم مستت شوخی آغازد همی - ژانویه 29, 2024
- هزار سال رهست از تو تا مسلمانی - ژانویه 29, 2024