دیر-آمدی-ای-نگار-سرمست

دیر آمدی ای نگار سرمست – 41

  • دانلود دکلمه صوتی شعر دیر آمدی ای نگار سرمست سعدی – غزل 41 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. زودت ندهیم دامن از دست بر آتش عشقت آب تدبیر.

    شعر دیر آمدی ای نگار سرمست – غزل 41 – سعدی

     

    دیر آمدی ای نگار سرمست

    زودت ندهیم دامن از دست

     

    بر آتش عشقت آب تدبیر

    چندان که زدیم باز ننشست

     

    از رای تو سر نمی‌توان تافت

    وز روی تو در نمی‌توان بست

     

    از پیش تو راه رفتنم نیست

    چون ماهی اوفتاده در شست

     

    سودای لب شکردهانان

    بس توبهٔ صالحان که بشکست

     

    ای سرو بلند بوستانی

    در پیش درخت قامتت پست

     

    بیچاره کسی که از تو ببرید

    آسوده تنی که با تو پیوست

     

    چشمت به کرشمه خون من ریخت

    وز قتل خطا چه غم خورد مست

     

    سعدی ز کمند خوبرویان

    تا جان داری نمی‌توان جست

     

    ور سر ننهی در آستانش

    دیگر چه کنی دری دگر هست؟

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)

     

    دیر آمدی ای نگار سرمست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر دیر آمدی ای نگار سرمست سعدی است. این قطعه‌ها توسط حمیدرضا محمدی،محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب، سهیل قاسمی و پری ساتکنی عندلیب خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    نامه های احمد شاملو به آیدا

    گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد

    شعر ما را همه شب نمی‌برد خواب سعدی – غزل 26

    شعر چون عهده نمیشود کسی فردا را خیام – رباعی 2

     

    معنی دیر آمدی ای نگار سرمست

    دیر آمدی ای نگار سرمست زودت ندهیم دامن از دست

    ای معشوق سرخوشِ مست، تو را دیر به دست آوردیم. حال که تو را یافتیم. دست از دامنت برنمی داریم.

    [نگار= یار زیبا روی، از آن جهت که معشوق خود را آرایش می کند و زینت می دهد، به او نگار گفته اند / دامن از دست دادن= کنایه از رها کردن است].

     

    معنی بر آتش عشقت آب تدبیر

    بر آتش عشقت آب تدبیر چندان که زدیم باز ننشست

    تمام دوراندیشی خویش به سان آب برای فرونشاندن شعله های آتش عشقت که در وجود ما زبانه می کشد به کار بردیم. امّا این آتش فروننشست و از شیفتگی ما به تو اندکی کم نشد.

     

    معنی از رای تو سر نمی‌توان تافت

    از رای تو سر نمی‌توان تافت وز روی تو در نمی‌توان بست

    نمی توان از اندیشه و ارادۀ تو سرپیچی کرد و نیز نمی توان در را بر روی تو بست و از دیدار تو محروم ماند.

    [سرتافتن= کنایه از نافرمانی کردن، روی گرداندن].

     

    معنی از پیش تو راه رفتنم نیست

    از پیش تو راه رفتنم نیست چون ماهی اوفتاده در شست

    نمی توانم از پیش تو بروم. درست همانند ماهی که در قلّاب ماهیگیر گرفتار شده باشد. [شَست= قلّاب ماهیگیری].

     

    معنی سودای لب شکردهانان

    سودای لب شکردهانان بس توبهٔ صالحان که بشکست

    هوس لب شیرین دهنان و خوش سخنان چه بسیار موجب شکستن توبۀ پرهیزگاران و صالحان توبه کار گشته است.

    [سودا= عشق و خیال، یکی از اخلاط اربعه که غلبۀ آن موجب عشق و هوس و خیال (مالیخولیا) می شود / لب شکردهانان= لبی که در آن شادی و نشاط باشد، لبی که سخنان فصیح و بلیغ می گوید / بس= بسیار، قید کثرت است].

     

    معنی ای سرو بلند بوستانی

    ای سرو بلند بوستانی در پیش درخت قامتت پست

    ای آن که قامت سرو بوستانی با همه بلندی و زیبایی اش در پیش قد و قامت متناسب و زیبایت کوتاه و حقیر نماید. [پست= کوتاه].

     

    معنی بیچاره کسی که از تو ببرید

    بیچاره کسی که از تو ببرید آسوده تنی که با تو پیوست

    کسی که از تو بگسلد درمانده و ناتوان می گردد و آن که به تو بپیوندد، به آرامش دست می یابد. [تن= کس، شخص].

     

    معنی چشمت به کرشمه خون من ریخت

    چشمت به کرشمه خون من ریخت وز قتل خطا چه غم خورد مست

    چشمت با غمزه خون مرا ریخت. براستی مست از قتلی که به خطا مرتکب شده است، چه غمی به خود راه می دهد.

    [کرشمه= ناز، غمزه، اشاره به چشم و ابرو / قتل خطا= قتل غیر عمد].

     

    معنی سعدی ز کمند خوبرویان

    سعدی ز کمند خوبرویان تا جان داری نمی‌توان جست

    ای سعدی، از دام زیبارویان تا جان در بدن داری، رهایی نخواهی یافت. یعنی سرانجام در دام عشق جان خواهی باخت.

     

    معنی ور سر ننهی در آستانش

    ور سر ننهی در آستانش دیگر چه کنی دری دگر هست؟

    اگر بر درگاه او سرِ ارادت و تسلیم بر زمین نگذاری، چه خواهی کرد. آیا جز این درگاه، آستانۀ دیگری برای سر نهادن می شناسی.

    [آستان= پیشگاه، درگاه / سرنهادن= کنایه از مطیع و تسلیم شدن].

     

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی غزل دیر آمدی ای نگار سرمست سعدی

    محبوبه ذوالقدر میگوید:

    سلام در جواب سعدی، غزلسرای عاشق،
    باز هم تقدیم به حضرت دوست:
    خار غم عشق جانگدازت
    تنها دل بینوای ما خست.

     

     

    معنی غزل دیر آمدی ای نگار سرمست سعدی چیست؟

    ای معشوق سرخوشِ مست، تو را دیر به دست آوردیم. حال که تو را یافتیم. دست از دامنت برنمی داریم.

    [نگار= یار زیبا روی، از آن جهت که معشوق خود را آرایش می کند و زینت می دهد، به او نگار گفته اند / دامن از دست دادن= کنایه از رها کردن است].

     

    شعر دیر آمدی ای نگار سرمست اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *