دیده-از-دیدار-خوبان-برگرفتن-مشکلست

دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست – 73

  • دانلود دکلمه صوتی شعر دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست سعدی – غزل 73 + پخش آنلاین، متن کامل، معنی و تفسیر. هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست. یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست.

     

     

     

    شعر دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست – غزل 73 – سعدی

     

    دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست

    هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست

     

    یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست

    بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست

     

    آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان

    چون ملک محبوس در زندان چاه بابلست

     

    پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی

    باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطلست

     

    زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست

    چون ز دست دوست می‌گیری شفای عاجلست

     

    من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست

    دوستان معذور داریدم که پایم در گلست

     

    باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان

    ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقلست

     

    آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست

    او همین صورت همی‌ بیند ز معنی غافلست

     

    ساربان آهسته ران کآرام جان در محملست

    چارپایان بار بر پشتند و ما را بر دلست

     

    گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست

    همچنانش در میان جان شیرین منزلست

     

    سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی

    لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    سعدی قالب: غزل وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)

     

    دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست صوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست سعدی است. این قطعه‌ها توسط  محسن لیله‌کوهی، سعیده تهرانی‌نسب و حمیدرضا محمدی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    15 جمله معروف مرگ خوش آلبر کامو – تکه کتاب

    شعر داد مرا روزگار مالش دست جفا خاقانی – قصیده ۱۴

    شعر ما را همه شب نمی‌برد خواب سعدی – غزل 26

    چون خورم می در سرم سودایِ یار آید پدید ایرج میرزا _ غزل 8

     

    معنی دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست

    دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست هر که ما را این نصیحت می‌کند بی‌حاصلست

    چشم از چهرۀ زیبارویان برداشتن دشوار است و هر کس به ما پند می دهد که چشم از زیبارویان برداریم، کارش بی فایده است.

    [دیدار = صورت / خوبان = جمع خوب به معنی زیبارویان / بی حاصل = بی فایده، بی نتیجه].

     

    معنی یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست

    یار زیبا گر هزارت وحشت از وی در دلست بامدادان روی او دیدن صباح مقبلست

    اگر از یار زیبا هزاران دلتنگی و غم و اندوه در دلت باشد، وقتی در بامداد روی او را ببینی، آن صبح برای تو سعادتمندانه است.

    [بامدادان = وقت بامداد، به هنگام صبح / صباح = صبح، بامداد / مقبل = خوش اقبال، سعادتمند، نیک].

     

    معنی آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان

    آن که در چاه زنخدانش دل بیچارگان چون ملک محبوس در زندان چاه بابلست

    آن محبوب کسی است که دل عاشقان درمانده در چاه زنخدانش چنان اسیر گشته که هاروت و ماروت در چاه بابل محبوس مانده اند.

    [زنخدان = چانه / مصراع دوم اشاره به داستان هاروت و ماروت است].

    هاروت و ماروت= نام دو فرشته است که به جهت سرزنش آدمیان به گناه، در چاه بابل عذاب می شوند. بنابر اغلب روایات اسلامی، پس از آفرینش آدم، فرشتگان سبب تقرّب و بزهکاری آدمی را از حق تعالی جویا شدند، خطاب رسید که سبب بزهکاری آدمی شهوت است و علّت عصمت شما عدم شهوت و به همین جهت ایشان را پاداش بیش دهیم. فرشتگان نیز مدّعی منزلت آدمی شدند و از میان خویش سه تن به نامهای عزا، عزایا، عزازیل را برگزیدند تا بر صورت آدمیان به زمین آیند. خداوند ایشان را از چند چیز نهی فرمود: شرک، قتل نَفس، زنا و باده نوشی، عزازیل پوزش خواست و دو تای دیگر که هاروت و مادروت لقب یافتند، به وظیفۀ خویش مشغول شدند و میان مردم حکم می کردند. تا اینکه زنی را با شوی خود خصومت افتاد. نام این زن به تازی زهره و به پارسی بیدخت و به عبری اناهید بود. (تفسیر قرآن پاک، به اهتمام علی رواقی، 58) حکم به پیش ایشان آوردند. هر کدام جدا جدا بر او دل باختند و با وی قرار گذاشتند که میان او و شویش حکم کنند و هر دو به یک وعده گاه آمدند. در آن ساعت که هر دو پیش زن بنشستند، ایزدتعالی فرمان داد تا درهای آسمان گشاده شد و فرشتگان آسمان فرونگریستند و برگزیدگان خود را مشغول باده نوشی و زنا دیدند. از آن روز باز فرشتگان شفیع مؤمنان گشتند. این زن دعایی برخواند و به قدرت اسم اعظم که از ایشان آموخته بود، بر آسمان شد. ایزدتعالی او را مسخ گردانید و او را به ستارۀ زهره یا ربّ النّوع عشق، جمال، عیش، عشرت و شادی و طرب مبدّل گشت (لغت نامه). هاروت و ماروت پس از گناه، در بابل ماندند و به مردم سِحر و جادو آموختند. راجع به عذاب آنان برخی معتقدند که این دو را در چاهی واژگون آویخته اند تا روز قیامت. اصل این قصّه بابلی است. (اعلام قرآن، 632).

     

    معنی پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی

    پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطلست

    قبل از عاشق شدن، من ادّعای تقوا و پاکی داشتم، امّا اینک می گویم که تمام ادّعاهای پیشینم باطل است.

    [دعوی = ادّعا، لاف و گزاف].

     

    معنی زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست

    زهر نزدیک خردمندان اگر چه قاتلست چون ز دست دوست می‌گیری شفای عاجلست

    زهر اگر چه به اعتقاد خردمندان کُشنده است. امّا اگر آن را از دست یار بگیری، درمانی سریع است.

    [دوست = معشوق / عاجل = سریع و زود].

     

    معنی من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست

    من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست دوستان معذور داریدم که پایم در گلست

    من نمی توانم از کوی دوست قدم بیرون گذارم. ای یاران، عذر مرا بپذیرید، زیرا پایم در گِل کوی دوست فرو رفته و حیران و گرفتار گشته ام و به همین دلیل قادر به ترک آنجا نیستم.

    [یارستن = توانستن / پای در گِل بودن = کنایه از سرگشته و گرفتار بودن].

     

    معنی باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان

    باش تا دیوانه گویندم همه فرزانگان ترک جان نتوان گرفتن تا تو گویی عاقلست

    بگذار همۀ خردمندان مرا دیوانه تلقّی کنند، زیرا نمی توانم برای اینکه مرا عاقل بدانند از عشق جانان دست بردارم. (عاشق بودن و دیوانه قلمداد شدن بهتر از این است که ترک عشق کنم و عاقل تصوّر گردم).

     

    معنی آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست

    آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست او همین صورت همی‌ بیند ز معنی غافلست

    کسی که ادّعا می کند نگاه به چهرۀ زیبارویان اشتباه و نادرست است، ظاهر را دیده و از باطن و حقیقت معنای زیبایی آگاهی ندارد.

    [نظر = نگاه / خوبان = زیبارویان / صورت = ظاهر / معنی = باطن و حقیقت].

     

    معنی ساربان آهسته ران کآرام جان در محملست

    ساربان آهسته ران کآرام جان در محملست چارپایان بار بر پشتند و ما را بر دلست

    ای ساربان، کاروان را به آرامی به حرکت درآور، زیرا یار آرام بخش جان ما در کجاوه بر پشت چهارپایانی است که از لطافت بار خویش بی خبرند. امّا بار سنگین عشق او بر دوش دل ما نهاده شده و تحمّل آن برای ما آسان نیست.

    [ساربان = («سار» به معنی شتر است و «بان» پسوند محافظت و نگه داری است)،  کاروان سالار، کسی که پیشاپیش شتران حرکت می کند و آنها را هدایت می کند / محمل = کجاوه، هودج / بار بر دل بودن = کنایه از رنج و ناراحتی و اندوه داشتن].

     

    معنی گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست

    گر به صد منزل فراق افتد میان ما و دوست همچنانش در میان جان شیرین منزلست

    اگر میان ما و دوست به اندازۀ صد مرحله جدایی وجود داشته باشد، باز هم جایگاه او در میان جان شیرین ماست.

    [منزل = توقّفگاه موقّت کاروان، محل فرود آمدن و اقامت که همیشگی نیست، مرحله و قسمت، در اصطلاح تصوّف به مراحل سلوک گفته می شود که بعضی آنها را به هزار رسانیده اند و خواجه عبدالله انصاری در صد منزل خلاصه کرده است].

     

    معنی سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی

    سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست

    ای سعدی، دوست شدن با هر کس آسان است، امّا هنگامی که پیمان دوستی بسته شد، ترک موأنست و دست از دوست شستن دشوار است.

    [لیک = امّا، ولی / خو باز کردن = ترک عادت کردن].

     

     

    دیدگاه کاربران درباره‌ی غزل دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست سعدی

    احسان چراغی میگوید:

    سعدی در غزل دیگری می‌گوید:

    ای خردمند که گفتی نکنم چشم به خوبان

    به چه کار آیدت آن دل که به جان نسپاری

     

    و در این غزل خطاب به زاهدنماها و کسانی که بیت بالا را نقد می‌کنند و به آن ایراد می‌گیرند، می‌گوید:

    آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست

    او همین صورت همی‌بیند ز معنی غافلست

     

    حافظ هم همین چنین نظری دارد و در بیانی زیبا می‌گوید:

    جمال شخص نه چشم است و زلف و عارض و خال

    هزار نکته در این کار و بار دلداریست

     

    ایرانی میگوید:

    پیش از این من دعوی پرهیزگاری کردمی
    باز می‌گویم که هر دعوی که کردم باطلست
    من قدم بیرون نمی‌یارم نهاد از کوی دوست
    دوستان معذور داریدم که پایم در گلست
    آن که می‌گوید نظر در صورت خوبان خطاست
    او همین صورت همی‌بیند ز معنی غافلست.

     

     

    معنی غزل دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست سعدی چیست؟

    چشم از چهرۀ زیبارویان برداشتن دشوار است و هر کس به ما پند می دهد که چشم از زیبارویان برداریم، کارش بی فایده است.

    [دیدار = صورت / خوبان = جمع خوب به معنی زیبارویان / بی حاصل = بی فایده، بی نتیجه].

     

    شعر دیده از دیدار خوبان برگرفتن مشکلست اثر کیست؟

    این شعر اثر سعدی شیرازی است.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    مهدیه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *