شعر در آستانه احمد شاملو

نگر تا به چشم زرد خورشید اندر – در آستانه

  • نگر تا به چشم زرد خورشید اندر – در آستانه

     

    نگر تا به چشمِ زردِ خورشید اندر
    نظر
    نکنی
    که‌ت افسون
    نکند.

    بر چشم‌های خود
    از دستِ خویش
    سایبانی کن
    نظاره‌ی آسمان را
    تا کلنگانِ مهاجر را
    ببینی
    که بلند

    از چارراهِ فصول
    در معبرِ بادها
    رو در جنوب
    همواره
    در سفرند.

    دیدگان را به دست
    نقابی کن
    تا آفتابِ نارنجی
    به نگاهیت
    افسون
    نکند،
    تا کلنگانِ مهاجر را
    ببینی
    بال‌دربال
    که از دریاها همی گذرند. ــ
    از دریاها و
    به کوه
    که خوش به‌غرور ایستاده است؛

    و به توده‌ی نمناکِ کاه
    بر سفره‌ی بی‌رونقِ مزرعه؛

    و به قیل و قالِ کلاغان
    در خرمن‌جای متروک؛

    و به رسم‌ها و
    بر آیین‌ها،
    بر سرزمین‌ها.

    و بر بامِ خاموشِ تو
    بر سرت؛

    و بر جانِ اندُه‌گینِ تو
    که غمین نشسته‌ای
    هم از آنگونه
    به زندانِ سال‌های خویش.

    و چندان که بازپسین شعله‌ی شهپرهاشان
    در آتشِ آفتابِ مغربی
    خاکستر شود،
    اندوه را ببینی
    با سایه‌ی درازش
    که پاهم‌پای غروب
    لغزان
    لغزان
    به خانه درآید
    و کنارِ تو
    در پسِ پنجره بنشیند.

    او به دستِ سپیدِ بیمارگونه
    دستِ پیرِ تو را…

    و غروب
    بالِ سیاهش را…

    ۱۳۴۷

     

    شعر احمد شاملو برای م. امید

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر باران احمد شاملو

    شعر زن خفته احمد شاملو

    شعر فقر احمد شاملو

    نامه های احمد شاملو به آیدا

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


     

    نگر تا به چشم زرد خورشید اندر

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «نگر تا به چشمِ زردِ خورشید اندر نظر نکنی که‌ت افسون نکند.» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمد شاملو که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمد شاملو بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «او به دستِ سپیدِ بیمارگونه دستِ پیرِ تو را… و غروب بالِ سیاهش را…» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای در آستانه

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در آستانه احمد شاملو بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»