درگوش دارم این سخن از پیر می‌فروش

درگوش دارم این سخن از پیر می‌فروش _ 71

  • شعر درگوش دارم این سخن از پیر می‌فروش _ غزل71 _ ملک الشعرا بهار

     

    درگوش دارم این سخن از پیر می‌فروش

    کای طفل بر نصیحت پیران بدار گوش

     

    خواهی که خنده سازکنی چون غرابه خند

    خواهی که باده نوش کنی چون پیاله نوش

     

    کآن یک‌هزار خنده نموده است و دیده تر

    وین یک‌هزار جرعه کشیدست و لب خموش

     

    پوشیده می بنوش که سهل است این خطا

    با رحمت خدای خطابخش جرم‌پوش

     

    بر دوش اگر سبوی می آری به خانقاه

    بهتر که بار منت دونان کشی به دوش

     

    زاهدکه دین فروشد و دنیا طلب کند

    او را کجا رسد که کند عیب می‌فروش

     

    روزی دوکاستین مرادت بود به‌دست

    در باب قدر صحبت رندان ژنده‌پوش

     

    یاری و باده‌ای وکتابی وگوشه‌ای

    گر دست داد پای به دامان کش و مکوش

     

    گر دین و عقل نیست مرا زاهدا مخند

    ور تاب وهوش نیست مرا ناصحا مجوش

     

    کانجا که عشق خیمه زند نیست عقل و دین

    وآنجاکه یار جلوه کند نیست تاب و هوش

     

    ای مهربان طبیب چه پرسی ز حال من‌؟‌!

    چون است حال رند قدح گیر جرعه‌نوش

     

    پارینه مست بودم و دوشینه نیز مست

    وامسال‌ همچو پارم و امروز همچو دوش

     

    خیز ای بهار عذرگناهان رفته خواه

    زان پیشترکه مژدهٔ رحمت دهد سروش

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)

     

    قالب: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    عشق و نفرت فردی و اجتماعی در آثار

    چو گل بیش ندهم سران را صداعی – ۲۱۷

    تو اگر خامی و ما سوخته‌، توفیر بسی است _ 23

    گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را _ 3

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    درگوش دارم این سخن از پیر می‌فروش

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «درگوش دارم این سخن از پیر می‌فروش کای طفل بر نصیحت پیران بدار گوش خواهی که خنده سازکنی چون غرابه خند خواهی که باده نوش کنی چون پیاله نوش» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «پارینه مست بودم و دوشینه نیز مست وامسال‌ همچو پارم و امروز همچو دوش خیز ای بهار عذرگناهان رفته خواه زان پیشترکه مژدهٔ رحمت دهد سروش» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر درگوش دارم این سخن از پیر می‌فروش ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر درگوش دارم این سخن از پیر می‌فروش ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *