برخیزم و زندگی ز سر گیرم

برخیزم و زندگی ز سر گیرم – آرمان شاعر

  • شعر برخیزم و زندگی ز سر گیرم – آرمان شاعر ملک الشعرا بهار 

     

    برخیزم و زندگی ز سر گیرم

    وین رنج دل از میانه برگیرم

     

    باران شوم و به کوه و در بارم

    اخگر شوم و به خشک و تر گیرم

     

    یک ره سوی کشت نیشکر پویم

    کلکی ز ستاک نیشکر گیرم

     

    زان نی شرری به پاکنم وز وی

    گیتی را جمله در شرر گیرم

     

    در عرصهٔ گیر و دار بهروزی

    آوبز و جدال شیر نرگیرم

     

    داد دل فیلسوف نالان را

    زبن اختر زشت خیره سرگیرم

     

    با قوت طعم کلک شکر زای

    تلخی ز مذاق دهر برگیرم

     

    ناهید بر خمه تیزتر گردد

    چون من سر خامه تیزتر گیرم

     

    کلک ازکف تیر، سرنگون گردد

    چون من ز خدنگ خامه سرگیرم

     

    از مایهٔ خون دل به لوح اندر

    پیرایه گونه‌گون صور گیرم

     

    هنجار خطیر تلخ کامی را

    بر عادت خوبش بی‌خطر گیرم

     

    پیش غم دهر و تیر بارانش

    این عیش تباه را سپر گیرم

     

    در عین برهنگی چو عین‌الشمس

    از خاور تا به باختر گیرم

     

    وین سرپوش سیاه‌بختی را

    از روی زمین به زور و فر گیرم

     

    وان میوه که آرزو بود نامش

    بر سفرهٔ کام‌، در شکر گیرم

     

    چون خاربنان به کنج غم‌، تاکی

    بر چشم امید، نیشتر گیرم

     

    آن به که به جوببار آزادی

    پیرایه سرو غاتفر گیرم

     

    باغی ز ایادی اندرین گیتی

    بنشانم و گونه‌گون ثمر گیرم

     

    آن کودک اشک‌ریز را نقشی

    از خنده به پیش چشم تر گیرم

     

    وآن مادر داغدیده را مرهم

    از مهر به گوشهٔ جگر گیرم

     

    شیطان نیاز و آز را گردن

    در بند وکمند سیم و زرگیرم

     

    از کین و کشش به‌جا نمانم نام

    وین ننگ ز دودهٔ بشر گیرم

     

    آن عیش که ‌تن از آن شود فربه

    از نان جوینش ماحضر گیرم

     

    وان کام که جان ازو شود خرم

    نُزل دو جهانش مختصر گیرم

     

    یک‌باره به دست عاطفت‌، پرده

    ازکار جهان کینه ورگیرم

     

    وین نظم پلید اجتماعی را

    اندر دم کورهٔ سقرگیرم

     

    وین ابرهٔ ازرق مکوکب را

    زانصاف‌، دو رویه اَسترگیرم

     

    و آنگاه به فر شهپر همت

    جای از بر قبهٔ قمر گیرم

     

    شبگیر کنم به صفهٔ بهرام

    و آن دشنهٔ سرخش ازکمرگیرم

     

    زان نحس که بر تراود از کیوان

    بال و پر و پویه و اثر گیرم

     

    وان دست که پیش آرزوی دل

    دیوارکشد، به خام درگیرم

     

    نومیدی و اشک و آه را درهم

    پیچیده به رخنهٔ قدر گیرم

     

    واندر شب‌وصل‌، پردهٔ غیرت

    در پیش دریچهٔ سحر گیرم

     

    وانگاه به سطح طارم اطلس

    با دلبر دست در کمر گیرم

     

    با بال و پر فرشتگان زانجای

    زی حضرت لایموت پر گیرم

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    11 جمله معروف شرمنده نباش دختر ریچل هالیس – تکه کتاب

    دانلود آهنگ یکی به دو سامان جلیلی + پخش آنلاین

    انگور شد آبستن هان ای بچهٔ حور

    41 – شبی از جمله شبهای بهاری – مراد طلبیدن خسرو از شیرین و مانع شدن او

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    برخیزم و زندگی ز سر گیرم

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «برخیزم و زندگی ز سر گیرم وین رنج دل از میانه برگیرم باران شوم و به کوه و در بارم اخگر شوم و به خشک و تر گیرم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «وانگاه به سطح طارم اطلس با دلبر دست در کمر گیرم با بال و پر فرشتگان زانجای زی حضرت لایموت پر گیرم» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر آرمان شاعر ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر آرمان شاعر ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۳ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *