شعر با غروبش نیما یوشیج

لرزش می آورد و خود گرفت و برفت – با غروبش

  • لرزش می آورد و خود گرفت و برفت – شعر با غروبش نیما یوشیج

     

    لرزش می آورد و خود گرفت و برفت

    روز پا در نشیب دست به کار

    در سر کوه های زرد و کبود

    همچنان کاروان سنگین بار.

     

    هرچه با خود به باد غارت برد

    خنده ها، قیل و قال ها، در ده

    برد این جمله را وزو همه جا

    شد غمین و خموش و دزد زده.

     

    دیدم از دستکار او که نماند

    در تهیگاه کوه و مانده ی دشت،

    هیکلی جز به ره شاب که داشت

    جویی آرام آمده سوی گشت.

     

    یک نهان ماند لیک و روز ندید

    با غروبش که هرچه کرد غروب.

    وان نهان بود: داستان دودل

    که نیامد به دست او، منکوب

     

    پس آنی که رخت برد به در

    زین سرای فسوس، هیکل روز

    باز آنجا، به زیر آن دو درخت،

    آن دو دلداده، آمدند به سوز

    فروردین 1323

    قالب شعر: چهار پاره

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آب

    [ په. ] (اِ.) مایعی است شفاف، بی طعم و بی بو، مرکب از دو عنصر اکسیژن و ئیدروژن ؛ o 2 H، در باور قدما یکی از چهار عنصر «آب، آتش، باد، خاک» محسوب می‌شده. معانی کنایی آب:
    ۱- آبرو.
    ۲- جلا، درخشندگی.
    ۳- رونق.
    ۴- اشک.
    ۵- عرق.
    ۶- نازکی.
    ۷- شادابی.
    ۸- زیبایی و شکوه.
    ۹- مَنی، نطفه.
    ۱۰ - ارج، قیمت.
    ۱۱ - پیشاب، ادرار.
    ۱۲ - عصاره، شیره.
    ۱۳ - رود، نهر.
    ۱۴ - بزاق، آب دهان. ؛ ~در هاون کوبیدن کار بیهوده کردن. ؛ ~از ~ تکان نخوردن ک نایه از: آرام بودن اوضاع و احوال. ؛ ~ از دست نچکیدن کنایه از: نهایت خست و پول دوستی. ؛ ~ از سر گذشتن بی فایده شدن چاره و تدبیر. ؛ ~ از دریا بخشیدن از دیگران مایع گذاشتن، از حساب دیگران بخشیدن. ؛ ~بر در کسی ریختن خدمت آن کس را کردن. ؛ ~ پاکی روی دست کسی ریختن اتمام حجت کردن، حرف آخر را زدن. ؛ ~زیر پوست کسی رفتن کنایه از: چاق شدن. ؛ از ~ گل آلود ماهی گرفتن از وضع آشفته سوء استفاده کردن. ؛~ از چیزی خوردن از آن چیز بهره مند شدن.

    مطالب بیشتر در:

    نیما یوشیج

    اشعار نیما یوشیج

     

    لرزش می آورد و خود گرفت و برفت

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «لرزش می آورد و خود گرفت و برفت / روز پا در نشیب دست به کار / در سر کوه های زرد و کبود / همچنان کاروان سنگین بار » آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین نیما یوشیج که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای نیما یوشیج بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «پس آنی که رخت برد به در / زین سرای فسوس، هیکل روز / باز آنجا، به زیر آن دو درخت، / آن دو دلداده، آمدند به سوز» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر با غروبش نیما یوشیج

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر با غروبش نیما یوشیج بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

     

    برای ورود به اینستاگرام نیما یوشیج اینجا کلیک کنید

     

    پیشنهاد ویژه برای نیما یوشیج:

     

    شعر صبح نیما یوشیج

    شعر مهتاب نیما یوشیج

    شعر نام بعضی نفرات نیما یوشیج

    شعرداروگ نیما یوشیج

    شعر هست شب نیما یوشیج

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    پوریا ‌پلیکان
    Latest posts by پوریا ‌پلیکان (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *