ای دل ز جفای دیده یاد آر

ای دل ز جفای دیده یاد آر

  • شعر ای دل ز جفای دیده یاد آر _ ملک الشعرا بهار 

    وقت کا رست

     

    ای دل ز جفای دیده یاد آر

    زان اشک به ره چکیده یاد آر

     

    این نکتهٔ ناگزیر بشنو

    وین قصهٔ ناشنیده یاد آر

     

    زین ملک ستم کشیده‌، یعنی

    ز ایران تعب کشیده یاد آر

     

    ز آن روزکه اشکبار بودی

    درگوشهٔ غم خزیده یاد آر

     

    امروزکه زخم یافت مرهم

    زان جسم به خون طپیده یاد آر

     

    گرکسوت نو بریده‌ای باز

    زان پیرهن دریده یاد آر

     

    امروز که چهر بخت دیدی

    زان عارضهٔ ندیده یاد آر

     

    امروزکه شد بهار پیدا

    زان باغ خزان رسیده یاد آر

     

    هر وقت که قصد کارکردی

    این یک بیت گزیده یاد آر:

     

    غافل منشین که بخت یار است

    هشیار نشین که وقت کار است

     

    یک چند شد از جفای اشرار

    بنیاد بقای ما نگونسار

     

    یک چند بهر دیار و هر شهر

    گشتیم قتیل تیغ اشرار

     

    با اینکه به حق حق نبودیم

    در هیچ طریقه‌ای گنه کار

     

    تا آنکه مجاهدین دانا

    ما راگشتند ناصر و یار

     

    از خطهٔ مرد خیزتبریز

    بر بست میان‌، گزیده ستار

     

    ازکشور رشت نیز برخاست

    آوازهٔ حضرت سپهدار

     

    صمصام برآمد از صفاهان

    سید عبدالحسین از لار

     

    از شاه حقوق خویشتن را

    کردند طلب به جهد بسیار

     

    امروزکه رنج برطرف گشت

    ای ملت رنجدیده زنهار

     

    غافل منشین که بخت یار است

    هشیار نشین که وقت کار است

     

    در جهل مباش و دانش اندیش

    کز جهل نرفت کاری از پیش

     

    زنهار به فکرکار خود باش

    بیگانه چنین مباش از خویش

     

    با داوری فکر تا توانی

    می کوش به مرهم دل ریش

     

    در فکر وکیل باهنر باش

    لیکن نه به طرز دورهٔ‌ پیش

     

    خود شرط وکیل نیست امروز

    قطر تنه و درازی ریش

     

    از ظاهر بی‌درون حذرکن

    وز عالم بی‌عمل بیندیش

     

    امروزکه روز نیک‌بختی است

    می کوش به نیک‌بختی خویش

     

    امروز درست باید انداخت

    تیری که نهفته‌ایم درکیش

     

    گر زانکه خدنگ بر خطا رفت

    گردیم نشان تیز تشویش

     

    پندی دهمت ز خیرخواهی

    از جان بنیوش پند درویش

     

    غافل منشین که بخت یار است

    هشیار نشین که وقت کار است

     

    شد لطف خدا به خلق شامل

    افتاد بدست‌، مقصد دل

     

    شد از پس جهدهای بسیار

    امروز مراد ملک حاصل

     

    امروزکه روزکاردانی است

    چندین منشین زکار عاطل

     

    بی‌حیله و دست کاری و مکر

    یک ره بگزین وکیل عامل

     

    نادان چو مواضعت نماید

    دانا افتد به دام هایل

     

    کی آنکه به‌قصد جاه و مال است

    درکار وکالت است قابل

     

    بایست وکیل ممتحن جست

    با خاطر پاک و رای مقبل

     

    ورنه زهجوم طعنهٔ خلق

    عاطل گردد وکیل باطل

     

    گفتار بهار خسته دل را

    بشنو، بشنو به حس کامل

     

    غافل منشین که بخت یار است

    هشیار نشین که وقت کار است

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)

     

    قالب: ترجیع بند

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    61 – سراینده چنین افکند بنیاد – تعزیت‌نامه خسرو به شیرین به افسوس

    ای گلبن زرد نیم مرده

    چار ماه است که مهمل شده کار بلدی

    گفتم به دل ار چو نی ببرندم سر – ۱۷۳

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    ای دل ز جفای دیده یاد آر

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ای دل ز جفای دیده یاد آر زان اشک به ره چکیده یاد آر این نکتهٔ ناگزیر بشنو وین قصهٔ ناشنیده یاد آر» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «گفتار بهار خسته دل را بشنو، بشنو به حس کامل غافل منشین که بخت یار است هشیار نشین که وقت کار است» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر وقت کا رست ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر وقت کا رست ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *