امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد

امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد – عرض لشکر

  • شعر امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد – عرض لشکر ملک الشعرا بهار 

     

    امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد

    زمین ز لشکر خود عرضگاه محشرکرد

     

    چو خنگ دولت اوپای بر زمین بنهاد

    سنان رایت او سر ز آسمان برکرد

     

    زآب خنجرش آتش فتاد بر دل خصم

    ز باد تیغش بدخواه خاک بر سرکرد

     

    ز بانگ مردان‌، بدریدگوش دشمن ملک

    زگرد موکب‌، جان عدو پرآذرکرد

     

    ز شیرمردان چون بیشه کرد دامن کوه

    ز سروقدان‌، صحرای طوس کشمرکرد

     

    زکوه سنگین، افغان و زینهار بخاست

    چو کوه رویین را شه بدو برابرکرد

     

    بلی دوتوپ شنیدر، دوکوه روئین بود

    که کوه سنگین از بیم او فغان سرگرد

     

    همین نه عرض هنرکرد شهریار امروز

    که هربروزی عرض جلال دیگرکرد

     

    هزار کار نمایان نمود و آن همه را

    برای تقویت ملت پیمبر کرد

     

    خدایگان رسولان محمد مختار

    که هرچه کرد، به فرمان پاک داورکرد

     

    نخواند درس مجازی ولی به مدرس حق

    هزار درس حقیقت نخوانده از برکرد

     

    یتیم بود ولیکن به عقدگاه ازل

    زواج هفت پدر را به چار مادر کرد

     

    زقاب قوسین اندرکذشت و سوی خدا

    ز هرچه بود و بود جایگه فراتر کرد

     

    چه مدح کوبم آن راکه از جلالت قدر

    خدای عزّ و جل مدحتش مکرر کرد

     

    همین سپاس ازو بس مرا، که درگل من

    فروغ مهر و ثنای ملک مخمر کرد

     

    طراز دفتر اجلال نیرالدوله

    که باید از پی مدحش هزار دفتر کرد

     

    شگفت نبود ازکردگار عزوجل

    که عالمی را در یک وجود، مضمر کرد

     

    اگر ز هیبت او آسمان شود از جای

    توان ز حشمت او آسمان دیگر کرد

     

    شها تو عالم عقلی و دهر عالم نفس

    به تیغ عقل توان نفس را مسخر کرد

     

    هرآنکه دیدهٔ بدبین به‌ملک شرق‌انداخت

    نهیب خشم تو خاکش به‌ دیده اندر کرد

     

    چو ملک شرق به کابین انتظام تو شد

    عروس امن درآمد به بزم و زیور کرد

     

    همان کسان که به دل کینه ی تو ورزبدند

    اگرچه عفو توشان کام دل میسر کرد

     

    ولی جهان‌شان نشنید عذر وکیفر و داد

    هرآنچه کرد، جهان درشت‌کیفر کرد

     

    دو خوب و بد ز نژادی عجب نباشد از آنک

    درودگر ز یکی چوب دار و منبر کرد

     

    کنون به شادی بنشین و داد خلق بده

    که آفرین‌ها یزدان به دادگستر کرد

     

    همان ستم زدگان را به عدل رهبر باش

    سپاس آن که خدایت به عدل رهبر کرد

     

    خدایگانا؛ اینک بهار مدح‌سرای

    به مدح جاه تو چون عنصری‌، سخن سر کرد

     

    صبوری آمد در مدحتت نهالی کاشت

    نهال مدح تو اکنون به خرّمی بر کرد

     

    چسان توانند افکند آن درختی را

    که آب رحمت ولطف تواش تناورکرد

     

    زکید کوته‌بینان چگونه گردد پست

    کسی که مدح تو شاه بلند اخترکرد

     

    همیشه تا نتوان ماه را بکتان بست

    هماره تا نتوان چرخ را به چنبرکرد

     

    مدار چرخ‌، به کام تو باد زانکه خدای

    برآستان تو صد چون سپهر، چادرکرد

     

    به ملک شرق بمان شاد وکام دل برگیر

    که ملک شرق ز عدل توکام دل برکرد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ملک الشعرا بهار

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    گله عاشق – آتشی زد شب هجرم به دل و جان که مپرس

    دانلود آهنگ دیوار سامان جلیلی + پخش آنلاین

    مقایسه دو منظومه

    اگرکه پشت من از بار حادثات خمید

     

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

    امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «امیر مشرق امروز عرض لشکرکرد زمین ز لشکر خود عرضگاه محشرکرد چو خنگ دولت اوپای بر زمین بنهاد سنان رایت او سر ز آسمان برکرد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ملک الشعرا بهار که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ملک الشعرا بهار  بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «مدار چرخ‌، به کام تو باد زانکه خدای برآستان تو صد چون سپهر، چادرکرد به ملک شرق بمان شاد وکام دل برگیر که ملک شرق ز عدل توکام دل برکرد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر عرض لشکر ملک الشعرا بهار

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر عرض لشکر ملک الشعرا بهار بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *