از این مقدمه ز آن پس که یافت آگاهی

از این مقدمه ز آن پس که یافت آگاهی

  • شعر از این مقدمه ز آن پس که یافت آگاهی _ ادیب الممالک 

    ملحقات

     

    از این مقدمه ز آن پس که یافت آگاهی

    جناب نزهت افندی ستوده شهبندر

     

    خجسته رادی والا بدانش و بخرد

    ستوده مردی یکتا بمایه و بهنر

     

    امین و محرم بر هر دو دولت اسلام

    صدیق و حامی بر هر دو شعبه انور

     

    جهان و معرفت و جان، درون جامه تن

    چنانکه معنی بنهفته در لباس صور

     

    همه بخوانده و دانسته رسم فقه و حدیث

    ز کیش شافعی و بوحنیفه و جعفر

     

    نه از تعصب بیهوده باز گفته سخن

    نه از تجنب بیغاره برگرفته خبر

     

    بجان و دل ز محبان خاندان علی

    ولیک زاده تبارش ز دودمان عمر

     

    چنین خجسته روانی که نام بردم از او

    که تا ز نامش زینت دهم بر این دفتر

     

    بدید خسرو ایران و خادم حرمین

    یکی روانند آراسته بدو پیکر

     

    چنانکه گوئی بحر محیط و بحر عمان

    بود یکی بحقیقت دو آیدا بنظر

     

    دو تاجدارند این هر دو آیه رحمت

    دو شهریارند این هر دو سایه داور

     

    چو دو نهال بروئیده از یکی بستان

    چو دو برادرزاده ز یک پدر و مادر

     

    ز عیش رست و فراچید دامن از راحت

    ز جای جست و فروبست استوار کمر

     

    پیام داد بر آن خیرگان بی آزرم

    خطاب کرد بدان سفلگان بدگوهر

     

    گهی بوعظ و گهی وعده و گهی تهدید

    گهی بفکر و گهی بافسون و گه بسمر

     

    گهی کتاب و احادیث خواند و گه آیات

    گهی بیان تواریخ کرد و گاه سیر

     

    هزار نکته بیان کرد با هزار زبان

    هزار رمز بهر نکته ای بدش مضمر

     

    بگوش شورشیان قول صدق را ز صواب

    چنان سرود که در مغز خلق کرد اثر

     

    گران سران متنبه شدند و خوار و خجل

    چنان که مرد سیه نامه در صف محشر

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: قصیده

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    زعفران و ترنج و خون

    در زندان

    رؤس دولت، شیوخ ملت، ببازی ایران، خراب گردید

    کو عمر؟ که داد عیش بستانم از او – ۲۸۸

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    از این مقدمه ز آن پس که یافت آگاهی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «از این مقدمه ز آن پس که یافت آگاهی جناب نزهت افندی ستوده شهبندر خجسته رادی والا بدانش و بخرد ستوده مردی یکتا بمایه و بهنر» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «بگوش شورشیان قول صدق را ز صواب چنان سرود که در مغز خلق کرد اثر گران سران متنبه شدند و خوار و خجل چنان که مرد سیه نامه در صف محشر» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر ملحقات ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر ملحقات ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *