امشب چو ز شب اغلبی سر آید – شعر آن پنجره مهدی اخوان ثالث
امشب چو ز شب اغلبی سر آید
و آفاق لب از گفت و گو ببندد
تا از پس ِ آن قلهٔ جنوبی
فانوس ِ شبان یک شکر بخندد
آن پنجره را باز میکنم، باز
آن پنجره را باز میگذارم
ای نور سرشت، ای نسیم پیکر
چون خنده زد آن روشن خجسته
تو نیز بیا، روشنی بیاور
تاریکم و تنها ( تو نیز شاید؟)
تاریکم و تنها، تو نیز بی من
شاید نه چنانی که میپسندی
من چشم به ره، پنجره گشوده
دیگر نکند ز آن سویش ببندی؟
آن شب چه کشیدم، چه بد! چه بیداد!
آن شب چه کشیدم، چه بد! چه دشوار!
هر مو به تنم شکوه ای دگر داشت
خاموشی ِ شب میگریست با من
اما نفسش نهت ِ سحر داشت
یعنی: بگذر! شب گذشت، ای مرد
یعنی بگذر! شب گذشت، برخیز!
برخیز و به فکر ِ شبی دگر باش
اینک شب ِ دیگر، سیه چو چشمت
ای سبز ِ گلی پوش با خبر باش
امشب چو ز شب اغلبی سر آید ….
امشب چو ز شب اغلبی سر آید
و آفاق لب از گفت و گو ببندد
تا از پس آن قلهٔ جنوبی
فانوس شبان یک شکر بخندد
آن پنجره را باز میکنم، باز
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
تحلیل روایت در شعر مسافر سهراب سپهری
ساخت روایت در اشعار نیما یوشیج
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید.
امشب چو ز شب اغلبی سر آید
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «امشب چو ز شب اغلبی سر آید و آفاق لب از گفت و گو ببندد تا از پس ِ آن قلهٔ جنوبی فانوس ِ شبان یک شکر بخندد آن پنجره را باز میکنم، باز آن پنجره را باز میگذارم ای نور سرشت، ای نسیم پیکر چون خنده زد آن روشن خجسته
تو نیز بیا، روشنی بیاور تاریکم و تنها ( تو نیز شاید؟)» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین مهدی اخوان ثالث که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای مهدی اخوان ثالث بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «برخیز و به فکر ِ شبی دگر باش اینک شب ِ دیگر، سیه چو چشمت ای سبز ِ گلی پوش با خبر باش امشب چو ز شب اغلبی سر آید …. امشب چو ز شب اغلبی سر آید و آفاق لب از گفت و گو ببندد
تا از پس آن قلهٔ جنوبی فانوس شبان یک شکر بخندد آن پنجره را باز میکنم، باز» از چه سطرهایی استفاده میکردید؟
دیدگاه شما برای شعر آن پنجره مهدی اخوان ثالث
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر آن پنجره مهدی اخوان ثالث بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها - اکتبر 11, 2023
- برف آمد و بزم روز را آراست – منظره - اکتبر 11, 2023
- شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار - اکتبر 11, 2023