شعردر کوچه‌ی آشتی‌کنان احمد شاملو پیش می‌آید و پیش می‌آید به ضرب‌ْآهنگِ طبلی از درونپنداری، خیره در چشمانت بی‌پروای تو که راه بر او بربسته‌ای انگاری. در تو می

پیش می‌آید و پیش می‌آید – در کوچه‌ی آشتی‌کنان

  • پیش می‌آید و پیش می‌آید – در کوچه‌ی آشتی‌کنان

     

    پیش می‌آید و پیش می‌آید
    به ضرب‌ْآهنگِ طبلی از درون پنداری،
    خیره در چشمانت
    بی‌پروای تو
    که راه بر او بربسته‌ای انگاری.

    در تو می‌رسد از تو برمی‌گذرد بی‌آنکه واپس نگرد
    در گذرگاهِ بی‌پرهیزِ آشتی‌کُنان پنداری،
    بی‌آنکه به‌راستی بگذرد
    چرا که عبورش تکراری‌ست بی‌پایان انگاری.

    یکی بیش نیست
    گرچه صفی بی‌انتها را مانَد
    ــ تداومِ انعکاسی در آیینه‌های رودررو پنداری ــ
    و به هر اصطکاکِ ناملموس اما
    چیزی از تو می‌کاهد در تو
    بی‌اینکه تو خود دریابی
    انگاری.

    چهره‌درچهره بازش نمی‌شناسی
    چنان است که رهگذری بیگانه، پنداری،
    اما چندان که واپس نگری
    در شگفت با خود می‌گویی:
    ــ سخت آشنا می‌نماید
    دیروز است انگاری.

    ۹ اردیبهشتِ ۱۳۶۷

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر پیغام ماهی ها سهراب سپهری

    شعر تولدی دیگر فروغ فرخزاد

    شعر شکاف احمد شاملو

    شعر بخوان ای همسفر با من نیما یوشیج 

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


     

    پیش می آید و پیش می آید

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «پیش می‌آید و پیش می‌آید به ضرب‌ْآهنگِ طبلی از درون پنداری، خیره در چشمانت بی‌پروای تو که راه بر او بربسته‌ای انگاری. در تو می‌رسد از تو برمی‌گذرد بی‌آنکه واپس نگرد در گذرگاهِ بی‌پرهیزِ آشتی‌کُنان پنداری، بی‌آنکه به‌راستی بگذرد چرا که عبورش تکراری‌ست بی‌پایان انگاری.» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمد شاملو که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمد شاملو بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «چهره‌درچهره بازش نمی‌شناسی چنان است که رهگذری بیگانه، پنداری، اما چندان که واپس نگری در شگفت با خود می‌گویی: ــ سخت آشنا می‌نماید دیروز است انگاری.» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای در کوچه‌ی آشتی‌کنان

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در کوچه‌ی آشتی‌کنان احمد شاملو بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *