سراینده داستان نوی

سراینده داستان نوی

  • سراینده داستان نوی

    شورشنامه

     

    سراینده داستان نوی

    رقم زد بر این صفحه بانوی

     

    که دانند مردان این کهنه دز

    زنان را نباشد سزاوار عز

     

    بجز کجروی نیست در کارشان

    خط راست ناید بپرگارشان

     

    ندیدی مگر بانوی خانقاه

    بجادو برد عابدان را ز راه

     

    همه کار او جادو ریمن است

    همانا که بدتر ز اهریمن است

     

    سر شیر نر کوفت از مادگی

    که در جنگ میبودش آمادگی

     

    علمهاش بیرون خرگاه بود

    غلامانش نزدیک درگاه بود

     

    ز بس کجروی کرد در انجمن

    بجوشید زین غصه، خان حسن

     

    بپیچید بس زین پراکنده گی

    بخود گفت افسوس ازین زندگی

     

    که بیگانگی ز آشنایان خطاست

    بد اندیشی از دوستان نارواست

     

    من این شوخ را دوست پنداشتم

    وز او بس امید بهی داشتم

     

    ندانستم اینسان درشتی کند

    سموری چنین خارپشتی کند

     

    ندانستم اینسان دلیری کند

    گوزنی چنین شیرگیری کند

     

    ندانستمی ترکتازی کند

    بکوتاه دستی درازی کند

     

    ندانستم اینگونه شیدا شود

    بکام بداندیش رسوا شود

     

    گر این داستان خوب می دیدمی

    کی این ننگ بر خود پسندیدمی

     

    کی او را بدین پایه بنشاند می

    سزای بدی را بدی خواند می

     

    چو او را زره برد اینگونه دیو

    برم داد او نزد کیهان خدیو

     

     

    مطالب بیشتر در:

    وزن شعر: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)

     

    قالب شعر: منظومه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    حال دلم طوفانیست

    در آینه پاییدنت را دوست می‌دارم

    آن شنیدم خیمه ای از شاه روس

    مردم ایران دو فرقه اند که هر یک

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    سراینده داستان نوی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «سراینده داستان نوی رقم زد بر این صفحه بانوی که دانند مردان این کهنه دز زنان را نباشد سزاوار عز» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «کی او را بدین پایه بنشاند می سزای بدی را بدی خواند می چو او را زره برد اینگونه دیو برم داد او نزد کیهان خدیو» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شورشنامه

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر شورشنامه ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *