در قعر این وحشت سرا در ساحت این خاکدان

در قعر این وحشت سرا در ساحت این خاکدان – غزل95

  • شعر در قعر این وحشت سرا در ساحت این خاکدان _ غزل95 _ ادیب الممالک 

    ماده تاریخ

     

    در قعر این وحشت سرا در ساحت این خاکدان

    هر روز را باشد شبی هر نوبهاری را خزان

     

    آن کو ز خاک آید همی خواهد بخاک اندر شدن

    آری درین گیتی کسی باقی نماند جاودان

     

    مرگ است همچون اژدها جان می ستاند بی بها

    کی گردد از دامش رها پیل دمان شیر ژیان

     

    در این سرای عاریت روزی دو مهمانیم ما

    ناچار روزی می رود در خانه خود میهمان

     

    بی شبهه و بی گفتگو بامرگ گردد روبرو

    خرد و کلان زشت و نکو مرد و زن و پیر و جوان

     

    چون شد هزار و سیصد و سی و سه از دور قمر

    از هجرت ختم رسل پیغمبر آخر زمان

     

    از ناظم السلطان مهی دارای عمر کوتهی

    آورد در عقبا رهی بیرون شد از این خاکدان

     

    خانم بزرگ نازنین با قدسیان شد همنشین

    واندر جوار حور عین آسود در مهد جنان

     

    نامش جهان را بدشرف عالم ز داغش در اسف

    بحر شرافت را صدف مهر حیا را آسمان

     

    کلک امیری لاجرم با ناله و اندوه و غم

    چون خواست تاریخش رقم گفتا دریغا زآن جوان

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)

     

    قالب شعر: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز

    چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل

    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    در قعر این وحشت سرا در ساحت این خاکدان

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «در قعر این وحشت سرا در ساحت این خاکدان هر روز را باشد شبی هر نوبهاری را خزان آن کو ز خاک آید همی خواهد بخاک اندر شدن آری درین گیتی کسی باقی نماند جاودان» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «نامش جهان را بدشرف عالم ز داغش در اسف بحر شرافت را صدف مهر حیا را آسمان کلک امیری لاجرم با ناله و اندوه و غم چون خواست تاریخش رقم گفتا دریغا زآن جوان» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر ماده تاریخ ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر ماده تاریخ ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *