حکایتی از سعدی و نوشتن حاشیه برآن

حکایتی از سعدی و نوشتن حاشیه برآن

  • حکایتی از سعدی و نوشتن حاشیه برآن

     

    حکایتی از سعدی
    می فرمایند:
    کسی ، مژده پیش انوشیروان عادل آورد ، گفت:
    شنیدم که فلان دشمن تو را خدای عز و جل برداشت.
    گفت :هیچ شنیدی که مرا بگذاشت.
    اگر بمرد عدو جای شادمانی نیست
    که زندگانی ما نیز جاودانی نیست
    *********

     

    حاشیه براین حکایت
    این سخن چقدر شیرین ،گوارا وآرام بخش است .که مرگ را حتی برای دشمن نخواهی ، بخاطر این تفکر حکیمانه بود که به انوشیروان می گفتند عادل ،
    می‌شود سی سال زندان باشی وشکنجه شوی وپس از آزادی به قدرت برسی ولی انتقام نگیری وماندگار شوی مانند ماندلا
    می‌شود بدون جنگ وخون ریزی وتحمل مشقت های طاقت فرسا پیروز شوی وحق ملت رابگیری وماندگار شوی مانند گاندی
    می‌شود در جهان جنگ و کشتار راه بیاندازی ومردم بیگناه را بکشی وخود وملتت را نابود سازی ومنفور شوی مانند هیتلر
    می‌شود کشورت را به خاک وخون بکشی وآخرش هم حلق آویز شوی ومنفور مانند صدام
    وتاریخ پر است از این نمونه های عبرت ساز .

    در مزرعه‌ای که بذر مرگ به وفور افکنده می شود.تنها درد ،رنج و مرگ درو می شود .
    رویاها و آرزوهای دور و دراز جوانان بر بال باد وحشی است .عشق وشادمانی آنها در دریای مملو از خشم ونفرت غرق است .
    دنیا نیرزد به این همه تلخ کامی ها
    رسن بسته بر دست وپای جوانان را باز کنید بگذارید نفس بکشند. از نگاه خدای مردم به مردم نگاه کنید .بجای خدا برای مردم تصمیم نگیرید .
    تا کی از مرگ گفتن مداوم بر دیگران باید دست بکشید.؟ آنها هم انسانند.
    خیری که در صلح وآشتی هست .در جنگ ودشمنی وکینه نیست .این مردم تنها اندکی از زندگی را می‌خواهند که در سایه آرامش وآسایش وامید باشد. آیا این توقع زیادی است .؟
    https://www.instagram.com/p/CnJ3EdfoAjWMmeYlLKXo8_44B6sKKTs_XUXMhI0/?igshid=MDJmNzVkMjY=

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    م.م.مانگشتی
    Latest posts by م.م.مانگشتی (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *