حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند

حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند

  • حسب حالی ننوشتیم و شد ایامی چند

     

    با سلام و شکر و سپاس بر ایزد دادار،هم او که بر شاپرکی خندان آوازدلارایی داده وبه مرجان لب دریا آغوشی از آرامش ،تا مشوّق قلم بدستان و نویسندگان و پویندگان راهش باشدو بدین طریق به آنان ذوق نوشتن بخشد تا ذات اقدس او رابا لحنی آهنگین و مطنطن بستایند وشکر گذار درگاهش باشند ونغمه بر لب زمزمه نمایندکه:

    تا شاپرکی خندان

    برروی درخت گل

    بنشسته و می خواند

    آواز دلارایی

    آن صانع زیبا را

    آن جلوه نما را شکر

    ………………………. تا شکزاری درگاهش معرف جان های شیفته و دل های سوخته بر یاران همدل و هم زبان باشد.آری همرهان عزیز:اگر خواستید از همراه تازه پیوسته به محفل ادیبانه ی خویش اطلّاعی کسب نمایید.به محضرتان معروضم ،اینجانب

    حسین یوسفی رزین دبیر بازنشسته ی زبان و ادبیّات فارسی ناحیه ی 3 تبریز و دانشجوی دکتری تخصصی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد علوم تحقیقات تهران  هستم که عشق به فرهنگ و ادب ایران زمین، این سرزمین اهوارایی علم وادب ،بعد از اخد دیپلم اقتصاد اجتماعی مرا بر گوشه ای از  سفره فرهنگ این کشور نشاند با نشان بهترین نشانه های جهان(معلمی) و از آن لحظه مرا نواله خوار سفره ی ادبا قرار داد تا از اندوخته ی با برکت آنها بر خویشتن توشه ی ره گیرم وزندگی را وقف حیاتی فرهنگی نمایم هرچند که با توّجه به نکته ی” المقدرُ کاینٌ “این  حیات فرهنگی فراز و نشیبی داشت امّا توجهات حق سبب شده هنوز هم با کهولت سن در آب هوای این حیات ادبی تنفس نمایم وگه گاهی با کلمات بازی نموده ونقشی بر صفحه ی کاغذ بنگارم حال شما بزرگواران نامش را شعر می گذارید حرفی ندارم. امّا ادبیّات پر بار و غنی این سرزمین با وجود داشتن ادیبانی جهانی بر من این اجازه را نمی دهد نام شاعر بر خویشن بنهم چرا که داشتن لقبی چنین را ّبسیار ثقیل و سنگین میدانم که جسم نحیف من یارای حمل ان را ندارد .وبدان جهت می خواهم نام خویش خویش را در زمرهی دفتر ادبا ثبت نمایم تا بیاموزم. جاوید و مانا باشید

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    غریب
    Latest posts by غریب (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *