جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

در راه زندگانی – جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

  • جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را شهریار – شعر در راه زندگانی شهریار 

     

    جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

    نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

     

    کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

    به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را

     

    به یاد یار دیرین کاروان‌ گم‌ کرده را مانم

    که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را

     

    بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی

    چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون خزانی را

     

    چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی

    که در کامم به زهر آلود شهد شادمانی را

     

    سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل

    خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را

     

    نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده

    به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را

     

    به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان

    خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را

     

    نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن

    که از آب بقا جویند عمر جاودانی را

     

     

    غزل در راه زندگانی شهریار

    البته لازم به ذکر است که نام این غزل شهریار «در راه زندگانی» است اما به طور معمول در میان مردم به مصرع اول آن یعنی «جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را» معروف است.

     

    از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:

    شهریار قالب: غزل وزن شعر: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)

     

    جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی راصوتی

    پلیر زیر چند دکلمه ی صوتی شعر جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را شهریار است. این قطعه‌ها توسط نوح منوری،امیر الماسی خوانده شده‌اند.

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


     

     

    دیدگاه کاربران درباره ی غزل جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را شهریار

     

    نگین شکروی می گوید:
    با درودوسپاس فراوان
    در مصرع دوم بیت هشتم ” خدا را ” بجای ” خدایا ” صحیح است.همچنین در مصرع دوم ازآخرین بیت “جویند” صحیح می باشد.

     

    فاطمه سادات می گوید:
    نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
    به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
    شهریار دل و جان

    خموش می گوید:
    ایام شباب، روزگار عطش گرفتن برای فهم ناگفته های زندگی، و آنچه که فراتر از وجود و نفوس مان و حتی ظرفیت هایمان است، و آنچه که نباید فهنید… محاولت برای اینکه فکر محدود خود را چراغی بر ادراک و اکتشاف ناگفته ها و ناشنیده ها کنیم، چراغی بر تخیلات که در افکار خود بدان بازی می‌دهیم و خواهان تحقق بخشیدن به آن در دنیای خارج از چارچوب ذهن تاریک هستیم؛ غافل از آنکه پرده ها در پشت پرده های صحنه زندگانی است و ما تنها جزء کوچکی از این بازی هستیم و موظف به ایفای نقشی که باید انجام دهیم، همان راهی که قبلا رسم کرده ایم و اکنون برای گذشته رسم میکنیم.روزی که شمع چراغ جوانی کم سو تر شد خواهیم فهمید که چیزی نخواهیم فهمید و چیزی فراتر از مرزهای ذهنمان دستگیرمان نخواهد شد… گاهی باید آنچه را که نخواهیم فهمید قبول و با تمام وجود بدان اعتماد کنیم (جوانی هست و لذت عشق جوانی)… در جستجوی عمر جاودانی، گم نکنیم جوانی؛ که روزی خواهیم طلبید، مجدد این جوانی… (برداشت متفاوت ذهن مکدر یک مشتاق در گوشه ای از خانه ای در سرزمینی )

    امین می گوید:
    با درود.
    در مصرع دوم بیت پنجم، به جای «به زهرآلود» باید نوشته شود «به زهر آلود»، یعنی آلوده به زهر کرد.
    سپاس

     

     

    غزل جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را اثر کیست؟

    این شعر اثر شهریار است.

     

    معنی جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را چیست؟

    ¯ جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را

    جوانی ام را مثل شمعی پیش راه خودم قرار دادم تا زندگی را پیدا کنم، نه تنها زندگانی را پیدا نکردم (نتوانستم شادکامانه زندگی کنم) بلکه جوانی خودم را هم از دست دادم. جوانی را به شمع تشبیه کرده است.

    ¯ کنون با بار پیری آرزومند که برگردم به دنبال جوانی، کوره راه زندگانی را

    اکنون با کولبار سنگین پیری آرزو می کنم که راه پر پیچ و خم زندگی را طی کنم و به گذشته برگردم در زندگی دوباره جوانی را پیدا کنم.

    اضافه تشبیهی ( بار پیری ) . اضافه تشبیهی (کوره راه زندگانی )

    ¯ به یاد یار دیرین ، کاروان گم کرده را مانم که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را

    من به یاد محبوب و معشوقم مثل آن کسی هستم که کاروان خود را گم کرده و فقط در خواب همراهان و همسفران خود را می تواند ببیند.

    ¯ بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی چه غفلت داشتیم ای گل ، شبیخون جوانی را

    بهار زندگی من بود و جوانی مثل خواب شیرین و خوش گذشت. ای محبوب من ، چقدر غفلت کردیم که جوانی مورد حمله قرار گرفت و از بین رفت.

    ¯ چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را

    این دوره پیری چه بیداری تلخ و ناراحت کننده ای بود از آن خواب خوش جوانی که شیرینی دوران جوانی را در کام و دهان من مانند زهر تلخ و بد مزه کرد

    تضاد (شهد ، زهر / بیداری، خواب / بیداری ، مستی)

    ¯ سخن با من نمی گویی الا ای همزبان دل خدایا با که گویم شکوه بی همزمانی را

    ای کسی که باید همزبان دل من باشی چرا با من حرف نمی زنی ، خدایا من گله و شکایت همزبان نداشتن را به چه کسی بگویم

    ¯ نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده به پای سرو خود دارم هوای جان فشانی را

    آن نسیم خوشبوی موهای معشوق کجاست که من مثل برگ خشکیده اشتیاق آن را دارم که جانم را پای این سرو زیبا (معشوق ) فدا کنم.

    برگ خزان دیده: استعاره از پیری شاعر ، سرو استعاره از معشوق / هوای جان فشانی داشتن کنایه از فدا کردن جان

    ¯ به چشم آسمانی گردشی داری ،بلای جان خدا را بر مگردان این بلای اسمانی را

    با این چشم های آسمانی ات که آبی و وسیع و زیباست بلای جان من شده ای ، خدایا این بلا را از سر من دور نشود. رنجی که از معشوق می رسد شیرین است.

    ¯ نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن که از آآ ززب بقا جویند عمر جاودانی را

    به خاطر شعرهای زیبا و جذاب ات همیشه زنده ای، چرا که عمر جاودانی را می توان با نوشیدن آب حیات به دست آورد. شعر های تونیز مانند آب حیات است و تو با سرودن شعرهایت جاودانه می مانی

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *