جواب نامه ام از نزد دوست دیر آمد

جواب نامه ام از نزد دوست دیر آمد – غزل50

  • شعر جواب نامه ام از نزد دوست دیر آمد _ غزل50 _ ادیب الممالک

     

    جواب نامه ام از نزد دوست دیر آمد

    دلم ز دیری آن از حیات سیر آمد

     

    بلی چگونه دلی از حیات گردد سیر

    که زیر حلقه گیسوی او اسیر آمد

     

    رهائی دل از آن بند زلف ممکن نیست

    ز بسکه دلکش و دلجوی و دلپذیر آمد

     

    من ابلهانه بجائی برم کمال و هنر

    که در کمال و هنر فرد و بی نظیر آمد

     

    شعار او همه فضل است و شعر من ببرش

    اگه چه غیرت شعری کم از شعیر آمد

     

    ستاره در بر نور قمر بود تاریک

    سفال بر در گنج گهر حقیر آمد

     

    چه آفتی تو که چشم سیاه و زلف کجت

    بلای جان جوان بند پای پیر آمد

     

    تو آن درخت بلندی که زهره بهر نماز

    در آستان تو از آسمان بزیر آمد

     

    ز هرچه هست به گیتی توان گزیر ولی

    مرا محبت و عشق تو ناگزیر آمد

     

    خوشا دمی که نهم دیده بر خطت بینم

    ز مصر جانب بیت الحزن به شیر آمد

     

    ز پا فتاده و از دست رفته ام نظری

    که التفات تو بر خسته دستگیر آمد

     

    مرا به شاه و وزیر احتیاج نیست از آنک

    گدای کوی تو هم شاه و هم وزیر آمد

     

    امیریا غم بدرت بکاست همچو هلال

    چرا شکایتت از آفتاب و تیر آمد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز

    چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل

    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    جواب نامه ام از نزد دوست دیر آمد

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «جواب نامه ام از نزد دوست دیر آمد دلم ز دیری آن از حیات سیر آمد بلی چگونه دلی از حیات گردد سیر که زیر حلقه گیسوی او اسیر آمد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «مرا به شاه و وزیر احتیاج نیست از آنک گدای کوی تو هم شاه و هم وزیر آمد امیریا غم بدرت بکاست همچو هلال چرا شکایتت از آفتاب و تیر آمد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر جواب نامه ام از نزد دوست دیر آمد ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر جواب نامه ام از نزد دوست دیر آمد ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *