تخت با تاج همی گفت که ای افسر کی

تخت با تاج همی گفت که ای افسر کی – غزل123

  • شعر تخت با تاج همی گفت که ای افسر کی _ غزل123 _ ادیب الممالک 

    مکالمه تخت و تاج بمناسبت وقعه هفتم محرم ۱۳۳۳

     

    تخت با تاج همی گفت که ای افسر کی

    گر شهنشاه کند عزم سپاهان از ری

     

    آذر افروزد در دشت عراق از آزار

    فروردین گردد بستان سپاهان در ری

     

    کوه در زلزله افتد ز سم اسب یلان

    دشت پر لشکر جنگی شود از کشور وحی

     

    تاج گفت آری گر شاه کند عزم سفر

    کس نماند که مراو را نشتابد از پی

     

    گر حبیبستی بی شاه چسان ماند و چون

    ور رقیبستی در ملک کجا ماند و کی

     

    بسکه محبوب جهان است شهنشاه بزرگ

    حمد او خلق جهان را شده اندر رگ و پی

     

    تخت گفت اینک شمع است شهنشه که سران

    همچو پروانه تن جان و دل افشانده بوی

     

    گر کند عزم سپاهان ز سپاهانش زمین

    همچو گردون شود از مشتری و ماه و جدی

     

    تاج گفت آمده آنروز که دست و دل شاه

    از هنرنامه شاهان جهان سازد طی

     

    چیرگی یابد در خاتمه از خاتم جم

    یم و کان بخشد بی واهمه چون حاتم طی

     

    تخت گفت این همه محبوبی و شیرینی و لطف

    که بدین شاه کرامت شده از داور حی

     

    بهر آنست که تاریخ جهان تازه کند

    لاشه های کهنان را همه سازد لاشیی

     

    تاج گفتا که رئیس الوزراء در بر شاه

    ایستاده است و شب روز کمر بسته چونی

     

    راد مردی است که اسلاف گرامش همگی

    جان فشاندند به تخت جم و بر افسرکی

     

    هر زمان فتنه در این ملک فرازد پر و بال

    از پی دفعش گوید که تعهدت علی

     

    یا رب این شاه بماناد باقبال بلند

    جاودان دست بد حادثه کوتاه از وی

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز

    چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل

    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    تخت با تاج همی گفت که ای افسر کی

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «تخت با تاج همی گفت که ای افسر کی گر شهنشاه کند عزم سپاهان از ری آذر افروزد در دشت عراق از آزار فروردین گردد بستان سپاهان در ری» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «هر زمان فتنه در این ملک فرازد پر و بال از پی دفعش گوید که تعهدت علی یا رب این شاه بماناد باقبال بلند جاودان دست بد حادثه کوتاه از وی» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر مکالمه تخت و تاج بمناسبت وقعه هفتم محرم ۱۳۳۳ ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر مکالمه تخت و تاج بمناسبت وقعه هفتم محرم ۱۳۳۳ ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *