بسفر رفت نگار من و من شیفته وار

بسفر رفت نگار من و من شیفته وار – غزل59

  • شعر بسفر رفت نگار من و من شیفته وار _ غزل59 _ ادیب الممالک 

     

    بسفر رفت نگار من و من شیفته وار

    در صف باغ شدم با دلی از غصه فکار

     

    دیدم اندر لب جو سنبل و گل نرگس مست

    گرم نظاره و صحبت شده مانند سه یار

     

    چون مرا دیدند از دیده سرشک افشانم

    بر رخ از دیده چو بر سبزه ترا بر بهار

     

    گفت سنبل که چو شد یار تو میدار مرا

    جای آن زلف کج پر شکن غالیه بار

     

    گل سوری ز صفا گفت مرا ده بوسه

    جای رخساره آن سیمتن لاله عذار

     

    گفت نرگس که چو از دیده او دور شدی

    غم چشمانش بر چشم تر من بگمار

     

    گفتم ای سنبل زلف بت من بارد مشک

    تونه مشکین بیغاره مزن دم زنهار

     

    ای گل سوری پیش رخ او چهره بپوش

    که بود گل بر رخساره او خوار چو خار

     

    نرگسا چشم تو گیرنده و مست است ولی

    نیست چون آهوی پیل افکن او شیرشکار

     

    چون پریچهره نگارم بچمن جلوه کند

    شاهدان پیش جمالش همه نقشند و نگار

     

    چهره اش لعل بود سیم بنا گوش سپید

    دیده اش مست بود ترک نگاهش بیدار

     

    زلف تاریک و شب و روز جهان زو روشن

    چشم مخمور و دل و مغز مهان زو هوشیار

     

    دوش امیری به دلم گفت چرا در گردن

    زلف لیلی وشی آویخته مجنون وار

     

    گفت پروانه آن شمع جهان افروزم

    عاشق بدرم و جوینده او در شب تار

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز

    چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل

    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    بسفر رفت نگار من و من شیفته وار

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «بسفر رفت نگار من و من شیفته وار در صف باغ شدم با دلی از غصه فکار دیدم اندر لب جو سنبل و گل نرگس مست گرم نظاره و صحبت شده مانند سه یار» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «دوش امیری به دلم گفت چرا در گردن زلف لیلی وشی آویخته مجنون وار گفت پروانه آن شمع جهان افروزم عاشق بدرم و جوینده او در شب تار» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر بسفر رفت نگار من و من شیفته وار ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر بسفر رفت نگار من و من شیفته وار ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *