بررسی تطبیقی نماد «شیر» در شعر نیما یوشیج و خلیل مطران

بررسی تطبیقی نماد «شیر» با تاملی در نگاه متفاوت دو شاعر

  • بررسی تطبیقی نماد «شیر» در اشعار نیما یوشیج و خلیل مطران : جان بخشیدن به اشیاء و وصف خیالی پدیده های طبیعی از جمله هنرهای شعری است. شاید زیست شناسان از شاعران و ادیبان متعجب باشند هنگامی که میبینند آنان همواره وصف حالتهای شادی و ناخوشی درون خویش را بر حیوانات تطبیق میدهند؛ زیرا از نگاه ایشان مثلا «شیر» در طبیعت نه گریان است و نه ،خندان ،شیر شیر است اما به هر حال، تفاوت آثار ادبی با غیر ادبی در همین نگرش متفاوت به پدیده هاست انسانها و به ویژه شاعران و ادیبان با همذات پنداری نمادهایی خلق کرده و حالتهای شادی غم درد و رنج خویش را با آنها تقسیم می نمایند. نماد و سخن گفتن به شیوه ی نمادین از دیرباز همراه انسان بوده است. «نماد حالتی رمز آلود دارد و همواره با رمز و راز همراه است، از عناصر خیالی است که کلام را مبهم می سازد. چیزی است که چیزی دیگر را از طریق قیاس یا تداعی نشان میدهد، مانند رنــگ را، یا سفید که معمولا نماد بیگناهی و گلسرخ که نماد زیبایی است (میرصادقی، ۱۳۷۳: ۲۸۱). استفاده از نماد از ویژگیهای اساسی شعر و ادب به ویژه در دوران معاصر به شمار می رود. «شاعر برای فرار از قالب تنگ و بسته ی کلمات به عالم رمز و نمادها می گریزد تا بتواند دنیایی جدید، فراخ و به رنگ آرزوهایش خلق کند چرا که نمادها، شعر را عمیق می کنند، میدهند، اعتبار و وقار میدهند و خواننده خود را در مقابل عظمتی می یابد» (طاهباز ، ۱۳۳ :۱۳۶۸)
    نیما یوشیج و خليل مطران در ادبیات فارسی و عربی بی، ویژگی های مشترک فراوانی با هم دارند که موارد زیر از جمله آنهاست:
    ۱) آشنایی با ادبیات اروپایی و تأثیر پذیری از مکتب های ادبی جدید
    ۲) پیشگامی در سرودن شعر نو و ایجاد دگرگونی در زبان مضمون و ساختار شعر.
    ۳)زندگی در سایه حکومتهای خودکامه و نابسامانیهای سیاسی و اجتماعی.
    اما از سوی دیگر، روحیه متفاوت این دو، رنگی ویژه به شعرشان بخشیده است. به طوری که پدیده های طبیعی و استفاده نمادین از آنها نزد هر کدام جلوه ای منحصر به فرد یافته است. ایــن مقاله میکوشد به این پرسش پاسخ گوید که روحیه و نگاه متفاوت دو شاعر، چگونه خود را در وجود یک پدیده طبیعی شیر) نشان داده است؟
    در باره دو شاعر، به شکل جداگانه کتابها و مقاله های فراوانی نگارش یافته است که در ایــن جا به منظور اجتناب از تکرار از ذکر آنها خودداری میگردد اما در زمینه ی موضوع این مقاله تا آنجایی که جستجو نمودیم پژوهشی صورت نگرفته است.

     

    نویسندگان: علی سلیمی، سیده فاطمه سلیمی

    بررسی تطبیقی نماد «شیر» در شعر نیما یوشیج و خلیل مطران

    پردازش تحلیلی موضوع

    ۱- زندگی خلیل مطران و نیما یوشیج

    معمولاً زندگی مطران را به سه دوره تقسیم نموده اند. دوره اول: از آغاز تا استقرار او در «مصر» یعنی از سال ۱۸۷۲ تا ۱۸۹۱ دوره دوم دوره ی پختگی که با پایان جنگ جهانی اول به سال ۱۹۱۸ پایان می گیرد. و دوره سوم دوره کمال شعری اوست که به سال ۱۹۴۹ پایان می یابد. او در سال ۱۸۷۱ در «بعلبک دیده به جهان گشود. تحصیلات خود را در «بیروت» نزد «خلیل یازجی» و برادرش «ابراهیم» یازجی» به پایان رساند. او زبانهای فرانسوی و ترکی را در آنجا فرا گرفت. سپس به عنوان نویسنده در مجله به عنوان نویسنده در مجله «الأحوال البيروتية» مشغول بـه كـار شد. شاعر به علت سرودن قصیده ای علیه سلطان عبد الحمید عثمانی، مجبور به ترک بیروت و رفتن به «فرانسه» شد. پس از دو سال اقامت در «پاریس»، به مصر مهاجرت کرد و در آنجا مجلدى «المجلة المصرية» و روزنامه ى «الجوانب المصرية» را منتشر ساخت (الفاخوري، ۱۰۳۲-۱۰۱۷ :۱۳۸۰)
    وی از طرفداران نهضت ضد خلافت عثمانی .بود. از این رو برای مصون ماندن از خشم سلطان عثمانی در سال ۱۹۰۰ به کشور فرانسه رفت. در آنجا به ادبیات فرانسوی علاقه پیدا کرد و به جمعیت جوانان انقلابی ترک پیوست او در سال ۱۹۰۲ فرانسه را به سوی مصر ترک گفت و بقیه ی عمر خویش را در این کشور گذراند ،بدوی (۱۳۸۶ (۱۳۹ مطران با حوادثی که در عصر او رخ داد، بی ارتباط ،نبود در اواخر قرن نوزدهم و نیمه ی اول قرن بیستم که او می- زیست در کشورهای عربی اتفاقهای زیادی روی داد مطران در لبنان شاهد استبداد عبدالحمید و سرکوب آزادی خواهان و وجود اختلاف بین فرقه های دینی بود، این در حالی بود که مصر هم با اشغال انگلیس و مبارزه انگلیسیها با حرکتهای ملی و ایجاد اختلاف میان احزاب سیاسی رو به رو بود این سرزمینها تا مدتها از ظلم و استبداد در رنج بودند (منصور، ۱۹۷۷ (۲۷)
    مطران با ادبیات فرانسوی و انگلیسی آشنایی داشت و نمایشنامه هایی از شکسبیر و ویکتور هوگو را به زبان عربی ترجمه کرد. همچنین او کتابی به نام «مرآة الايام» ترجمه نمود. دیوان شعری او به نام دیوان «الخلیل در چهار جلد منتشر شده است. مطران در سال ۱۹۴۹ در قاهره در گذشت (تهرانی، ۱۹۸۹، ۲۸).

    علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج ،نیز تقریباً همزمان با مطران، در سال ۱۲۷۴ در یوش مازندران دیده به جهان گشود. پدرش ابراهیم خان اعظم السلطنه – مردى شجاع و آتش مزاج بود و با کشاورزی و گله داری روزگار میگذراند نیما دوران کودکی خود را در دامان طبیعت و در میان شبانان گذراند. خواندن و نوشتن را در زادگاه خویش نزد ملای ده آموخت. دوازده سال داشت که با خانواده اش به تهران آمد و پس از گذراندن دوره ی دبستان، برای فراگرفتن زبان فرانسوی به مدرسه سن لوئی رفت (شکیبا ۳۱۱:۱۳۷۰).
    آشنایی با زبان خارجی، راه تازه ای در پیش چشم شاعر گذاشت، چنان که به گفته ی خود او ثمره ی این آشنایی را میتوان در منظومه «افسانه» او دید که در سال ۱۳۰۱ آن را سروده است. قبل از این، در سال ۱۳۰۰ او منظومه ای به نام « قصه رنگ پریده» را نیز انتشار داده بود شریفیان و جعفری ۱۳۸۷ (۸) در مدرسهی سن لوئی بود که نیما با یکی از معلمان خود، نظام وفا آشنا شد و با تشویق او به سرودن شعر روی آورد (آژند، ۱۳۶۳: ۱۸۴). او در جامعه ای زندگی میکرد که پر از ظلم و استبداد بود و انقلابهای اجتماعی سالهای ۱۳۰۰ و ۱۳۰۱، شاعر را به کناره گیری از مردم کشاند. در این دوران با روی کار آمدن رضاخان و سالهای خفقان و استبداد، رنگ شکست و غم بر اشعار او حاکم شد. اوضاع سیاسی و اجتماعی و زمانه ی پر اضطراب و تشویش شاعر او را به استفاده از زبان سمبل و نماد سوق داد. تا بدین وسیله بتواند حرفهای درونش را باز گوید شفیعی کدکنی، ۱۳۷۶: ۵)
    پس از وقایع نفت و کودتای ۲۸ مرداد، زیر فشار ساواک، نوعی سرخوردگی و دلمردگی در سطح جامعه عموماً و در میان روشنفکران خصوصاً پیدا شد که نتیجه ی ابتدایی آن در ادبیات و شعر می توانست پشت کردن به آرمان گرایی و رواج اندیشه های تغزلی و روی آوردن به ابهام و رمزگرایی و پیدایی و گسترش نوعی ادبیات اجتماعی و حماسی باشد. (یاحقی، ۱۱۶٫۱۳۷۵) و با توجه به اوضاع و احوال سیاسی – اجتماعی ایران در این سالها و سرکوب نهضت های آزادی خواهانه و برپایی انواع قیامها و وضع آشفته ی مملکت، در شعر نیما سایه ی غم و اندوه و نو امیدی گسترده شد سر انجام نیما در شباهنگام سیزدهم دیماه ۱۳۳۸ پس از یک دوره بیماری درگذشت وی از میان مردمی رخت بربست که آنها را دوست می داشت، گرچه آنها قدر و مرتبهی او را آن طور که باید نشناختند شریفیان وجعفری، ۱۳۸۷ : ۱۱).

     

    از آرشیو مطالب نیز دیدن کنید:

    نقد ادبی نقد شعر نیما یوشیج اشعار نیما یوشیج شعر عرب

     

     

    ۲-قصیده ی «شیر» نیما و «الأسد الباكي» مطران

    قصیده «شیر» که نیما آن را در سال ۱۳۰۱ و احتمالاً پس از افسانه سروده است، از جمله قدیمی ترین شعرهای او محسوب میشود. این شعر دارای بیست و نه بند مشابه است که هر بند از چهار مصراع مثنوی وار؛ یعنی مقفی در مصراع های اول و دوم و سوم و چهارم وبر وزن شاهنامه (متقارب) ساخته شده که هر بند ،را جمله ای کوتاه با وزنی مساوی دو رکن آخر مساوی دو رکن آخر مصراع ها یعنی “فعولن فعل” میبندد پورنامداریان، ۱۳۸۱: ۶۵).
    این شعر نیما از جمله شعرهای نمادین اوست و متعلق به دورانی است که وی بــه خاطر اوضاع سیاسی اجتماعی ،آشفته از مردم و جامعه فاصله میگرفت و به استفاده از نماد روی می آورد عدم وجود آزادی قلم و اندیشه پناه بردن به زبان نماد را اقتضا می کرد؛ زیرا نماد گریزگاهی برای شاعر در تحلیل و تفسیر کلام او بود تا بدین وسیله بتواند حرفهای درونش را باز گوید شفیعی کدکنی ۱۳۷۶ (۵) نیما شاعری متعهد و برخوردار از دغدغه های انسانی و اجتماعی در حد اعلای آن است و شهرت او در کنار نوآوری هایش ناشی از این ویژگی ماندگار اوست ،سلیمی ۱۳۹۰ (۴۱۲). او بیشتر نمادها را در جایی به کار می گیرد که قصد بیان مسأله ای اجتماعی و سیاسی دارد؛ یعنی نمادهای ،وی اغلب در خدمت افکار مردم اندیشانه ی اوست، نه در راستای فردیت و نیازهای شخصی وی، «شفیعی کدکنی» بر ایــن باور است که در شعر پیش از کودتای ،۱۳۳۲ مترقی ترین صدا باز صدای نیما است که دیگر آن صبغه و جنبه رمانتیکی را ندارد و کاملاً اجتماعی و سیاسی است و نوع حرکت بیشتر بـه طرف سمبولیسم اجتماع گرا است شفیعی کدکنی، ۱۳۵۹: ۵۵).

    شعر نیما به شدت رنگ اجتماعی دارد زمزمه هایی از اندوه و آرزوهای خشکیده ی بینوایان و دردمندان در آن پیداست و چنان که شعرهای سالهای ۱۳۰۰-۱۳۰۳ او از نظر زبان و و بیان ساده و روشن و از نظر ،فکری غالبا اجتماعی و در پشتیبانی از محرومان و ستمدیدگان است (طاهباز، ۱۳۸۰: ۱۵۴). «محمد مختاری» در کتاب «انسان» در شعر معاصر» در این زمینه
    می گوید: «نیما برخلاف بسیاری از شاعران دهه ی سیا به رغم شکست سیاسی بزرگ، هرگز
    شکست گرا نشد و از چنان شکست ،سیاسی در این مرحله ی معین تاریخی یک شکست فلسفی برای کل هستی انسانی به ارمغان نیاورد» (مختاری، ۱۳۷۸، ۲۶۲).
    در میان آثار چاپ شده ی نیما، «شیر» نخستین نماد و رمز برگرفته از جانوران است که نمادی کهنه و قدیمی است و بهترین جای آن اثر هنرمندانه و بی نظیر «کلیله و دمنه است» (ثروتیان، ۱۳۷۵ (۲۱۹) شیر در قصیده ی نیما زبانی فاخر و حال و هوایی ستیزه گرانه دارد که نماد خود شاعر و سرآغاز شعرهای بعدی اوست که در آنها جانورانی، واقعی یا خیالی، بــا شاعر، هویتی یگانه مییابند و شاعر با بیان حالات ،آنان در واقع خود را بیان میکند (طاهباز،۱۳۸۰: ۱۵۳) شیری در دل شبی تاریک و اوضاعی نابسامان میغرد و در فکر بیرون آمدن از فضایی است که دیگر شایسته ماندن نیست.
    مطران شاعری عمیقاً رمانتیک و دارای روحیه ی گریز از مردم است. در شعر او، از جمله در قصیده «الأسد «الباکی شیر) (گریان که ۳۱ بیت است و بر وزن عروضی «بحر طویل» سروده شده این احساس درد حزن و گریز از مردم به خوبی نمایان است. او در سال ۱۹۱۲ در یک کار ،اقتصادی ورشکست شد و تمام اموالش را از دست داد این حادثه صدمه ی روحی بزرگی بر او وارد ساخت و اندوه رمانتیکی وی را بسیار ژرف تر نمود که اثر آن در دو قصیده- ی «المساء» (غروب) و (الأسد الباکی» به وضوح نمایان است (جحا، ۱۹۴۹: ۷۴). شــیر نــزد شاعر، رنگی از روحیه ی رنجور او به خود گرفته است. بر خلاف آن که شیر در ادبیات همــه ملل، همواره مظهر قدرت و شجاعت است در این قصیده به نمادی از عجز و ناتوانی تبدیل شده که دیگر نمی غرد، گریه میکند و ناله سر میدهد. این شیر گریان، خود مطران اســت کــه شرایط نامناسب اجتماعی برآورده نشدن خواسته ها شکست مالی و در کنار همه اینها، احساس غم و اندوه بر گرفته از مکتب رمانتیک او را به چنین سرنوشتی دچار نموده است.

    ۳- فضای متفاوت حاکم بر دو قصیده

    هر چند «شیر» نزد هر دو شاعر، کارکردی نمادین یافته است، اما مضمون، بيان، فضا و تصاویری بسیار متفاوت دارد، قصیده نیما، با واژه ی شب آغاز می گردد که اشاره به تاریکی جامعه و خفقان حاکم است که کشور را در برگرفته است. قصیده با گفتگوی شیر با خودش این گونه آغاز می شود:

    شب آمد مرا وقت غریدن است / که کار و هنگام گردیدن .است. / به من تنگ کرده جهان
    جای را / از این بیشه بیرون کشم پای را / (یوشیج، ۱۳۸۹: ۳۸۹)

    این شیر از همان ابتدا در دل شبی تیره میغرد و این ،غرش اعتراضي عليه وضع موجود است او نمیتواند وضعیت نابسامان را تحمل کند و در فکر بیرون کشیدن خود از جنگل است:

    حرام است خواب / بر آرم تن زردگون زین مغاک / بغرم بغریدنی هولناک / که ریزد ز هم کوهساران همه / بلرزد تن جویباران همه (همان، ۳۹۰)

    نیما روحیه سازش ناپذیر شیر را به تربیت گذشته او پیوند میدهد. این شیر از سران و جنگ آوران بوده و زیر نظر مادر تربیت یافته است. در هیچ یک از ابیات، خبری از پدر نیست. مادر او را در جنگلی مهیب رها کرده تا خودروی و خودرای به بار آید. (ثروتیان، ۲۲۰: ۱۳۷۵)

    مرا مادر مهربان از خرد / چو میخواست بیباک بار آورد / زخود دور ساخت. / رها کرد تا یکه تازی کنم سر افرازم و سرافرازی کنم / نبوده به هنگام طوفان و برف به سر بر مرا بند و دیوار و سقف / بدین گونه نیز نبوده است هنگام حمله وری / به سر بر مرا یاوری، مادری دلیر / اندر این سان چو تنها شدم/ همه جای قهار و یکتا شدم شدم نره شیر. (همان: ۳۹۱)

    شیر بی باک هنگام راهروی به عمد راهی تاریک بر میگزیند تا اندکی از دیده ها نهان بماند و وقت کین در امان .(ثروتیان، ۱۳۷۵ : ۲۲۱):

    از این ره شوم گرچه تاریک هست / همه خارزار | است و باریک هست. ز تاریکیم پس خوش و آید همی / که تا وقت کین از نظرها کمی بمانم تهان. (همان: ۳۹۲)

    اما در قصیده مطران بر خلاف ،نیما خبری از شیر و غرش اعتراض آمیز او نیست. فضایی کاملا رمانتیکی و سرشار از عاطفه ی درد و اندوه بر شعر حاکم است. او با ابیاتی که در آن خود را به «شیری» تشبیه نموده و آن شیر نیز برخلاف شهرت شجاعت در شیر، گریان است؛ شعرش را آغاز نموده است:

    أنا الأسدُ الباكي، أنا جبل الأسى / أنا الرَّمْسُ يَمْشِي دَامِياً فَوقَ أَرمَاسُ
    أنَا الأَلَمُ السَّاجِي لِبَعدِ مَزافِرِى / أنا الأَمَلُ النَّاجِي وَ لَم يَحْبُ نبراسي
    (مطران ،۱۹۷۷ :۲۶۹)

    (ترجمه من شیر ،گریانم من کوه غم و اندوهم من جسدی ام که بر دیگر قبرها راه می رود. مــن دردی ساکت ام به خاطر دوری آه و ناله ام من آرزوی تیره و تارام، هنوز امیدم خاموش نگشته).
    این شیر گریان که اهل هیچ گونه مبارزه ای نیست راه تاریک و ترسناک جنگل را به منظور پنهان ماندن از چشم دشمنان و رقیبان در پیش نگرفته است او خود را ضعیفی، اسیر در چنگال بیماری وصف نموده به عین شمس پناه برده تا شاید بتواند در تنهایی و در هوای پاک آن سامان، نفسی بکشد و اندکی از اندوه جانکاه خویش بکاهد:

    عين شمس» قد لَجَأَتُ وحَاجَتي / طَلَاقَةٌ جَوِّ لَمْ يُدَنَّسِ بِأَرْجَاسِ
    أسرى همومي بالفرادي آمِناً / مكابد واش أوتمائم نشاس
    (همان: ۲۶۷)

    (ترجمه: به عین شمس پناه بردم و نیازم هوای آزادی است که با ناپاکی ها آلوده نشده باشد. تا غم و اندوهم را با تنهایی از دل بزدایم و از مکر سخن چینان و سخن چینی فتنه گران در امان باشم).
    از دیدگاه مطران و شعرای پیرو مکتب رمانتیک، مرگ در تمام پدیده های طبیعت جریان دارد. این احساس به اندازه ای قوی است و بر روحیه مطران غلبه دارد که شیر در اینجا، و بر روحیه مطران علیه دارد که شیر در اینجاه خلاف قصیده نیما نه تنها شعار «هل من مبارز سر نمی دهد بلکه موجودی ناتوان و نگران است که غم و پریشانی به شکل جنهایی، او را احاطه کرده اند و فکر و خیالی تیره و تار بر او چیره شده است :

    أَرَى رَوضَةٌ لَكِنَّهَا رَوضَةُ الرَّدَى / وأُصغِي وَمَا فِي مَسْمَعِي غَير وَسْوَاس
    وَأَنظُرُ مَنْ حَولِى مُشَاةٌ وَ رُكَّبَاً / عَلَى مُرْجَيَاتٍ مِن دُخَانِ وَ أَفْرَاس
    كَأَنَّي في رؤيا يَزْفُ الأَسَى بِهَا / طوائف مِن فِي مَوَاكِبٍ أَعْرَاسِ
    (همان)

    (ترجمه باغی را میبینم اما باغ مرگ است و گوش میدهم اما جز وسوسه چیزی نمی شنوم. و پیاده ها و سواره ها را در اطرافم میبینم که گرد و خاک آنها و اسبهایشان را در بر گرفته است. گویی در خواب میبینم که غم و اندوه گروهی از جنها را بر مرکبهای عروسی قرار داده است.)
    این شیر ناتوان و گریان، نه تنها دیگران را به هماوردی فرا نمیخواند، بلکه دائماً احساس می- کند به کمک آنها نیازمند است او پیوسته از اطرافیان خود گله مند است که چرا وی را تنها گذاشته اند:

    يَمُرُّ فِي الْإِخْوانُ فِي خَطَرَاتِهِم / اولئك عُوَادِي وَ لَيْسَ بِجُنَّاسِی
    أَهُشُ اليَمَ مَا أَهُسُ تَلطُّفَاً / وَ فِي النَّفْسِ مَا فِيهَا مِنَ الْحُزْنِ وَ الْيَأْسِ
    (همان)

    (ترجمه: دوستان در گردشهایشان از کنارم میگذرند آنها عیادت کنندگانند، هم نشینان من نیستند. با آنها از روی ملاطفت خوش رویی نشان میدهم اما در درونم اندوه و یأسی است).
    اندوه به گونه ای روح شاعر و در نتیجه آن فضای شعر او را تسخیر نموده است کـه در پایان قصیده، با سر دادن ناله ای ترحم آمیز، محبوبه ی ناشناخته خود را خاطب قرار داده، از او میخواهد که وی را از این درد و رنج نجات دهد:

    فَيَا مُنتَهَى حُبِّي إِلى مُنتَهَى المُنِّي / وَنَعْمَةَ فِكْرِي فَوقَ شِقَوَةٍ إِحْسَاسِي
    دعوتك أَسْتَفِي إِلَيْكَ فَواقِنِي / عَلى غير علم منك أَنَّكَ لي آسي
    (همان: ۲۶۹)

    ای پایان عشق و آرزوی من ای اندیشه ی آمیخته به شقاوت احساس من تو را خواندم تا مرا من تو را می کند تا مرا شفا دهی، پس در کنارم حاضر شو با وجود این که نمیدانی که تو طبیب دل منی).
    شیر در قصیده نیما، برخلاف مطران حال و هوایی کاملاً تهاجمی دارد، او در دل شبی تاریک از بیشه بیرون آمده رجزخوانان به دنبال طعمه میرود در پس دیواری حیواناتی چون خر و سگ میبیند که سیرند و می چرند و در ناز و نعمتاند در حالی که شیری چون او گرسنه است. انگار گرسنگی و بی رزقی خود را ناشی از همت بلند خود می بیند که تقدیر اوست (پورنامداریان (۱۳۸۱ (۶۵) ،شیر سر انجام به این نتیجه میرسد که ماندن در انزواء خواری و تاریکی سزاوار او نیست عزم رفتن میکند و با خود می گوید:

    چه جای است اینجا که دیوارش هست / همه سستی و لحن بیمارش هست؟ / چه میبینم این سان کزین زمزمه / ز روباه گویی رمه در رمه / خر اندر خر است. / صدای سگ است و صدای ،خروس / بپاش از هم ای پرده ی آبنوس / که در پیش شیری چه ها می چرند. (یوشیج، ۱۳۸۹: ۳۹۲)

    هر چند شیر در هر دو ،قصیده از مردم و جامعه کناره گیری میکنند و به انزوا پناه میبرند. اما انگیزه آن دو از این اقدام بسیار متفاوت است شیر نیما با کمال غرور، جنگل را ترک میکند او در نهایت گرسنگی هم حاضر نیست دست نیاز به سوی فرومایگان دراز کند و از آنها کمک بطلبد. وی چون آنان را شایسته معاشرت نمی بیند، به تنهایی روی نهاده است:

    بخوابید این دم که آلام شیر / نه دارو پذیرد از مشتی اسیر / فکندن هر آن که در بندگی است / مرا مایه ی ننگ و شرمندگی است. (همان: ۳۹۵)

    درد بزرگ شیر ،نیما آن است که در نظر او حریفان لایق نبرد با وی نیستند. او مغرورانه اظهار می دارد که مردن بهتر از زندگی با فرومایگان است، زیرا در نگاه او، مبارزه با میدارد انسانهای پست، کاری بس بیهوده موجب کسر شأن اوست. او افراد خوش گذران و بهره مند از رفاه را به خران و روباهان تشبیه کرده بی بهره بودن خود از رزق و روزی را به خاطر همت بلند و عزت نفس خود میداند که از چاپلوسی و طلب رزق و روزی امتناع ورزیده. شیر از ریختن خون این جانوران چاپلوس و حیله گر دوری میکند، چون کشتن آنها را افتخاری برای خود نمیبیند (پورنامداریان ۱۳۸۱ :۶۵)

    بریزم اگر خونشان را به کین / بریزد اگر خونشان بر زمین / همان نیز باشم که خود بوده ام / به بیهوده چنگال آلوده ام. (همان: ۳۹۴)

    در یک جمله زبان حال شیر نیما که فضای قصیده را سرشار از هیبت و غرور ساخته است بند زیر از شعر اوست که در بیان رنج ،خود اشاره به سرنوشت مقدر خویش دارد:

    جهان آفرین چون بسی سهم داد /ظفر در سر پنجه ی من نهاد. (همان: ۳۹۴)

    اما در مقابل زبان حال شیر مطران که در جای جای ابیات قصیده او درد و رنج می پراکند بیت زیر است که در آن از زخمهای پنهان در قلب و جان خود سخن می گوید:

    وَكُمْ فِي فُؤَادِي مِنْ جراح تَحْيَنَة / يُحَجِّبُهَا بُردَايَ عَنْ أَعْيُنِ النَّاسِ (مطران،۱۹۷۷ :۲۶۹)

    (ترجمه: چه بسیار زخم کاری در جانم که لباسهایم آن را از چشم مردمان نهان ساخته است).
    در هر دو قصیده «شیر» نمادی برای بیان حالت روحی و اجتماعی خود شاعر است.
    مطران در قالب تشبيه بليغ «أنا الأسَدُ الباکی» خود را به شیری گریان تشبیه نموده، سپس با تأثیرپذیری از مکتب رمانییک و در قالب یک شعر غنایی آ میخته به حزن و اندوه، حال و هوای غمناک خود را وصف میکند اما ،نیما خود را به شیر تشبیه ننموده است، بلکه در بیانی استعاری و متأثر از مکتب واقع گرایی دلتنگیهای شیرای گرسنه در جنگلی تاریک را توصیف نموده است. شیر در این دو ،قصیده از مردم و جامعه فرار میکند و به انزوا و تنهایی پناه می- برد. اما در یکی مظهر قدرت و قوت و شجاعت ،است دوری او از مردم ناشی از غرور اوست که دیگران را لایق و هم شأن خود نمیداند ولی در دیگری فضا بسیار متفاوت است. شیری گریان که ضعف و عجز بر او غلبه نموده به گوشه ی انزوا پناه برده است. نومیدی مطران، بــر خلاف ،نیما بیشتر جنبه فردی و درونی دارد.

    نتیجه

    1-هر دو شاعر و نیما ،بیشتر «شیر» را به مفهومی نمادین به کار گرفته اند، اما یکی قصیده ای روایی، حماسی از آن خلق نموده و دیگری شعری غنایی، عاطفی از آن پدید آورده است. خیال شاعرانه سبب شده تا هر کدام از این دو به اقتضای وضعیت روحی، شرائط اجتماعی و گرایش مکتبی ،خود لباسی متناسب با حالتهای درونی خویش بر تن شیر بی زبان بپوشانند. و هنر شاعری یعنی همین خیال پردازیها و تصویرسازی ها. اما در این میان استفاده نمادینی که نیما برای بیان افکار حماسیاش از شیر نموده، نزدیک به واقعیت شیر و کاملاً هنری و مناسب تر است؛ زیرا آن چه در قصیده «الأسد الباكي» آمده، بيــان یژگی های یک شیر نیست، بلکه وصف یک بره گریان و ناتوان است.
    2- تصویر متفاوت شیر در شعر نیما و مطران علاوه بر این که نشان دهنده روحیه متفاوت آن است، گویای تأثیر مکاتب ادبی رمانتیک و واقع گرایی بر شعر است که در شعر یکی از آندو شیر کارکردی اجتماعی پیدا کرده و در نزد دیگری برخلاف شهرت شیر که در ادبیات همه ملت ها نماد شجاعت و غرش است، به نمادی برای بیان ضعف روحـــی شــاعر تبدیل شده است.

    کتابنامه

    الف) كتابها
    ۱. آژند، یعقوب (۱۳۶۳هـ ش) ادبیات نوین ایران چاپ اول، تهران، امیرکبیر.
    ۲. بدوی، مصطفی (۱۳۸۶هـ ش)؛ مختارات من الشعر العربى الحدیث گزیده ای از شعر عربی معاصر)، ترجمه؛ غلامحسین یوسفی و یوسف بکار) تهران، سخن.
    ۳.پورنامداریان تقی (۱۳۸۱هـ ش) خانه ام ابری است شعر نیما از سنت تا (تجدد چاپ دوم، تهران، سروش.
    ۴ .ثروتیان بهروز (۱۳۷۵هـ ش)؛ اندیشه و هنر در شعر نیما چاپ اول، تهران، نگاه.
    ۵.حسين منصور، سعيد (۱۹۷۷م)؛ التجديد في شعر مطران، الطبعة الاولى، اسكندريه، الهيئة المصرية العامة للتأليف و النشر.
    ۶.جحا ميشال (۱۹۴۹م) خليل مطران باكورة التجديد في الشعر العربي الحديث، الطبعة الثانية، حــج الموسسة الجامعية للدراسات والنشر و التوزيع.
    ۷. شریفیان و جعفری، مهدی و جهانگیر (۱۳۸۷هـ ش) گردش سایه ها، چاپ اول همدان: دانشگاه بوعلی سینا.
    ۸.شفیعی کدکنی، محمدرضا (۱۳۷۶هـ ش) موسیقی شعر، چاپ پنجم، نقش جهان.
    ۹._________________ (۱۳۵۹هـ ش)، ادوار شعر فارسی، از مشروطیت تا سقوط سلطنت، تهران، توس.
    ۱۰. شکیبا، پروین (۱۳۷۰هـ ش)، چاپ اول شعر فارسی از آغاز تا امروز، تهران: هیرمند.
    ۱۱. طاهباز، سیروس (۱۳۸۰هـ ش)؛ زندگی و شعر نیما یوشیج کماندار بزرگ کوهساران، چاپ اول، تهران، ثالث.

    ۱۲._________________ (۱۳۶۸هـ ش) درباره شعر و شاعری چاپ اول، تهران، دفترهای زمانه.
    ۱۳. طهرانی فوزی (۱۹۸۹م)؛ خلیل مطران شاعر الاقطار العربية، الطبعة الأولى، بيروت، دار الفكر العربي.
    ۱۴. الفاخوري، حنا (۱۳۸۰ هـ ش)؛ تاريخ الأدب العربي (الادب الحديث)، چاپ اول، تهران، توس.
    ۱۵ .مختاری، محمد (۱۳۷۸هـ ش)؛ انسان در شعر معاصر درک حضور دیگری، چاپ دوم، تهران توس.
    ۱۶. مطران خلیل (۱۹۷۷م)؛ دیوان مطران المجلد الثاني ، بيروت، دار مارون عبود.
    ۱۷. میرصادقی (ذوالقدر) میمنت (۱۳۷۳هـ ش) واژه نامه هنر شاعری فرهنگ تفصیلی اصطلاحات فن شعر و سبک ها و مکتبهای آن چاپ اول، تهران، کتاب مهناز.
    ۱۸. یاحقی، محمدجعفر (۱۳۷۵هـ ش)؛ چون سبوی تشنه تاریخ ادبیات معاصر فارسی)، چاپ سوم، تهران، جامی
    ١٩. یوشیج، نیما (۱۳۸۹هـ ش)؛ مجموعه اشعار نیما یوشیج روزنی) به سوی طبیعت) چاپ اول، تهران، زرین.

    ب) مجله ها
    ۲۰ .سلیمی علی (۱۳۹۰هـ ش)؛ تعهد انسانی و اجتماعی در شعر معاصر (مطالعه مورد پژوهانه نیما یوشیج) مجموعه مقالات همایش کشوری افسانه، تهران، فرتاب.

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *