ای قبلهٔ جان کجات جویم خاقانی – قصیده ۱۵۳
در مرثیهٔ نصرةالدین ابوالمظفر اصفهبد کیالواشیر
ای قبلهٔ جان کجات جویم
جانی و به جان هوات جویم
گز زخم زنی سنانت بوسم
ور خشم کنی رضات جویم
دیروز چو افتاب بودی
امروز چو کیمیات جویم
دوشت همه شب چو بدر دیدم
امشب همه چو سهات جویم
ای در گرانبهاتر از روح
چون روح سبک لقات جویم
وی ماه سبک عنانتر از عمر
چون عمر گرانبهات جویم
خورشیدی و برنیائی از کوه
هر صبحدم از صبات جویم
تو زیر زمین شدی چو خورشید
تا کی ز بر سمات جویم
ای گمشده آهوی ختائی
هم ز آبخور ختات جویم
صیاد قضا نهاد دامت
از دامگه قضات جویم
ای گوهر یادگار عمرم
چونت طلبم، کجات جویم؟
دریا کنم اشک و پس به دریا
در هر صدفی جدات جویم
از دیده نهان درون وهمی
از وهم برون چرات جویم؟
در جانی و ز انس و جانت پرسم
نزدیکی و دور جات جویم
خاقانیت آشنای عشق است
هم در دل آشنات جویم
ای صبر که کشتهٔ فراقی
در معرکهٔ بلات جویم
وی دل که به نیم نقطه مانی
در دائرهٔ عنات جویم
وی جان که کبوتر نیازی
پر سوخته در هوات جویم
وی نقش زیاد طالع من
در زایجهٔ فنات جویم
چون نقش زیاد کس نبیند
کی در ورق بقات جویم
ای مرکب عمر رفته پی کور
ز آن سوی جهان هبات جویم
وی بلبل جغد گشته وقت است
کز نوحهگری نوات جویم
ای سینه که دردمندی از غم
هم زانوی غم دوات جویم
درد تو جراحتی است ناسور
از زخم اجل شفات جویم
ای تن که به چشم درد آزی
از جود تو توتیات جویم
چون خوان کرم نماند تا کی
برگت طلبم، نوات جویم
ای چرخ شریف کش که دونی
جان را دیت از دهات جویم
وی خاک عزیز خور به خواری
تن را عوض از جفات جویم
ای روز کرم فرو شدی زود
از ظل عدم ضیات جویم
ای ماه گرفته نور دانش
در عقهٔ اژدهات جویم
وی روضهٔ بوستان دولت
در دخمهٔ پادشات جویم
ای تاج کیان، کیالواشیر
در عالم کبریات جویم
قدر تو لوا زده است بر عرش
در سایهٔ آن لوات جویم
ز آن سوی فلک به دیهٔ وهم
مجدت نگرم، سنات جویم
از عقل همه هوات خواهم
وز نفس همه ثنات جویم
رفتی که وفا نکرد عمرت
تا جان دارم وفات جویم
بر تختهٔ صدق بودی آحاد
زان اول اولیات جویم
بگذشتی و صفر جای تو یافت
از صفر کجا صفات جویم
قحط کرم است روزی جان
از مائده سخات جویم
طفلی است هنر که مادرش مرد
پرورودنش از عطات جویم
گرچه ز ملوک عهد بودی
در زمرهٔ اصفیات جویم
امروز که تشنه زیر خاکی
فیض از کرم خدات جویم
فردا به بهشت گشته سیراب
در کوثر مصطفات جویم
شعر در مرثیهٔ نصرةالدین ابوالمظفر اصفهبد کیالواشیر خاقانی
البته نام اصلی این شعر «در مرثیهٔ نصرةالدین ابوالمظفر اصفهبد کیالواشیر» است که توسط خاقانی، شاعر و قصیدهسرای بزرگ ما، نوشته شده. این شعر این گونه آغاز میشود: «ای قبلهٔ جان کجات جویم».
از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:
خاقانی قالب: قصیده وزن شعر: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
در صورتی که در متن بالا، معنای واژهای برایتان نا آشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آب
خفته (بِ خُ تِ) (اِمر.)
۱- آب راکد.
۲- ژاله.
۳- برف.
۴- تگرگ. یخ.
۵- شیشه، بلور.
۶- شمشیر (در غلاف).
شعر ای قبلهٔ جان کجات جویم اثر کیست؟
این شعر اثر خاقانی است.
- خطی مجهول دیدم در مدینه – ۷۸ - ژوئن 7, 2023
- نه معن زائده دانم نه حاتم طائی – ۷۷ - می 16, 2023
- خطی مجهول دیدم در مدینه – ۷۸ - می 16, 2023