اندرین همسایگی دانم یکی مردی کهن

اندرین همسایگی دانم یکی مردی کهن – غزل109

  • شعر اندرین همسایگی دانم یکی مردی کهن _ غزل109 _ ادیب الممالک 

    در نکوهش تقویم نگاران تازه

     

    اندرین همسایگی دانم یکی مردی کهن

    روز و شب با جفت خود پرخاشجوی اندر سخن

     

    هرچه زن گوید خلاف آن کند پیوسته شوی

    و آنچه شو خواهد بعکس آن کند همواره زن

     

    زن برغم شو شب نوروز را گوید که هین

    روز عاشوراست باید بر دریدن پیرهن

     

    وز لجاج زن بروز روزه شو گوید بعمد

    لیلة الفطر است باید باده نوشم در چمن

     

    زندگی بر مرد ازین وحشت بود زندان گور

    بوستان بر زن ازین خصمی بود بیت الحزن

     

    با حریفی این حکایت ساز کردم گفتمش

    اینچنین ضدیتی دیدی تو در هیچ انجمن

     

    گفت نی اینگونه ضدیت ندیدم هیچگاه

    در میان نور و ظلمت یا پری با اهرمن

     

    جز به احکام دو تقویمی که در این روزگار

    منتشر گشته است و استخراج حکمش از دو تن

     

    وین دو تن همکار ضد ایام سال و ماه را

    مشتبه کردند بر پیر و جوان و مرد و زن

     

    جمله در تشخیص ایام و مواقیت اندرند

    مات و سرگردان و حیران همچو مور اندر لگن

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)

     

    قالب شعر: غزل

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز

    چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل

    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".


    اندرین همسایگی دانم یکی مردی کهن

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «گر چه دارم مردمی بسیار ازین مردم نیم همچو دیوان نیز با چنگال و شاخ و دم نیم در بلاد خود غریبم زانکه ناجنسند خلق من بحمدالله تعالی جنس این مردم نیم» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «نه کمند از بهر قید آرم نه دام از بهر صید شاه روم ار نیستم باری کشیش رم نیم هفت آبا و امهاتم طیبین و طاهرین چون وزیران و وکیلان بی آب و بی ام نیم» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر در نکوهش تقویم نگاران تازه ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در نکوهش تقویم نگاران تازه ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *