آن شنیدستم کز بیشه یکی شیر ژیان

آن شنیدستم کز بیشه یکی شیر ژیان

  • شعر آن شنیدستم کز بیشه یکی شیر ژیان _ ادیب الممالک 

    اندرز

     

    آن شنیدستم کز بیشه یکی شیر ژیان

    پی نخجیر شتابان سوی دشت و دره شد

     

    دید در دره یکی گاو نر زرین شاخ

    که بگردن درش از سیم یکی چنبره شد

     

    گاو ماهی را سنبیده سمش مهره پشت

    گاو گردون را شاخش زبر کنگره شد

     

    زور خود را کم ازو دید و پی حیلت و فن

    فارس فکرتش از میمنه در میسره شد

     

    مشورت با خرد افکند که استاد خرد

    اولین پیرو بهین ذات و مهین جوهره شد

     

    پس بدستور خرد در بر گاو آمد و گفت

    ایکه روشن ز جمال تو مرا منظره شد

     

    باش مهمان من امشب بکباب بره ای

    که بخوان تو ابا نقل و می و شبچره شد

     

    گاو از ساده دلی خورد فریب دم خصم

    غافل از کید و فسون و حیل قسوره شد

     

    گفت سمعا و قبولا تو چو شمعی و منت

    برخی نور چو پروانه و چون شب پره شد

     

    چون گذشتند از آن دره براه اندرشان

    بود رودی که بر آن رود یکی قنطره شد

     

    گاو از قنطره در بیشه نگه کرد و بدید

    ناری افروخته مانند دو صد مجمره شد

     

    چارده دیگ بکار آمد با دهره و کارد

    آنچه بایست بر او روشن از این پیکره شد

     

    چون بدانست که با پای خود از بهر شکم

    پای دار آمده و اندر شکم مقبره شد

     

    زود برجست ازان قنطره در آبو گریخت

    گفتی از دام بپرواز یکی قبره شد

     

    شیر فریاد زد از پی که کجا؟ گفت آنجا

    کز پدر پندی در خاطر من تذکره شد

     

    شیر دانست که صیدش شده زین کید آگاه

    پاره شد دام و گسسته حیلش یکسره شد

     

    گفت ایجان و دلم برخی رویت برگرد

    سوئظن دور کن از خویش که کار تسره شد

     

    گفت بیهوده مخوان قصه که گفتار دروغ

    آشکارا ز زبان و دهن و حنجره شد

     

    گاوم آخر خرم کز همه کس بارکشم

    گاو کی همچون خران سخره هر مسخره شد

     

    هر که این آتش و این دیگ ببیند داند

    کشته خنجر بیداد تو غیر از بره شد

     

    ابلهی خواست شش انداز کند هفت انداز

    ناگه از سنگ قضا پنجره اش ششجره شد

     

    هر که گردید اسیر شکم از بنده نفس

    زاروز اراست اگر عمر و اگر عنتره شد

     

    گفت سلمان که اگر داشت قناعت مهمان

    به نمک ساختمی نی به کرو مطهره شد

     

    شوربخت آنکه پی بره شود طعمهٔ گرگ

    نیکبخت آنکه دلش خوش به پیاز و تره شد

     

     

    مطالب بیشتر در:

    ادیب الممالک

     

    شعر مشروطه

     

    وزن شعر: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)

     

    قالب شعر: قطعه

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه 

    باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز

    چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل

    ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی

    لمن رسم اطلال سقتهاالسحائب

     

    در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آن شنیدستم کز بیشه یکی شیر ژیان

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «آن شنیدستم کز بیشه یکی شیر ژیان پی نخجیر شتابان سوی دشت و دره شد دید در دره یکی گاو نر زرین شاخ که بگردن درش از سیم یکی چنبره شد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «گفت سلمان که اگر داشت قناعت مهمان به نمک ساختمی نی به کرو مطهره شد شوربخت آنکه پی بره شود طعمهٔ گرگ نیکبخت آنکه دلش خوش به پیاز و تره شد» از چه سطر هایی استفاده می‌کردید؟

    شعر اندرز ادیب الممالک

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر اندرز ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *