شعر با چشم ها احمد شاملو

با چشم‌ها ز حیرت این صبح نابجای

  • با چشم ها ز حیرت این صبح نابجای

     

    با چشم‌ها
    ز حیرتِ این صبحِ نابجای
    خشکیده بر دریچه‌ی خورشیدِ چارتاق
    بر تارکِ سپیده‌ی این روزِ پابه‌زای،
    دستانِ بسته‌ام را
    آزاد کردم از
    زنجیرهای خواب.

    فریاد برکشیدم:
    «ــ اینک
    چراغ معجزه
    مَردُم!
    تشخیصِ نیم‌شب را از فجر
    در چشم‌های کوردلی‌تان
    سویی به جای اگر
    مانده‌ست آن‌قدر،
    تا
    از
    کیسه‌تان نرفته تماشا کنید خوب
    در آسمانِ شب
    پروازِ آفتاب را !

    با گوش‌های ناشنوایی‌تان
    این طُرفه بشنوید:
    در نیم‌پرده‌ی شب
    آوازِ آفتاب را!»

    «ــ دیدیم
    (گفتند خلق، نیمی)
    پروازِ روشنش را. آری!»

    نیمی به شادی از دل
    فریاد برکشیدند:

    «ــ با گوشِ جان شنیدیم
    آوازِ روشنش را!»

    باری
    من با دهانِ حیرت گفتم:

    «ــ ای یاوه
    یاوه
    یاوه،
    خلایق!
    مستید و منگ؟
    یا به تظاهر
    تزویر می‌کنید؟
    از شب هنوز مانده دو دانگی.
    ور تایبید و پاک و مسلمان
    نماز را
    از چاوشان نیامده بانگی!»

    هر گاوگَندچاله دهانی
    آتشفشانِ روشنِ خشمی شد:

    «ــ این گول بین که روشنیِ آفتاب را
    از ما دلیل می‌طلبد.»

    توفانِ خنده‌ها…

    «ــ خورشید را گذاشته،
    می‌خواهد
    با اتکا به ساعتِ شماطه‌دارِ خویش
    بیچاره خلق را متقاعد کند
    که شب
    از نیمه نیز برنگذشته‌ست.»

    توفانِ خنده‌ها…

    من
    درد در رگانم
    حسرت در استخوانم
    چیزی نظیرِ آتش در جانم
    پیچید.

    سرتاسرِ وجودِ مرا
    گویی
    چیزی به هم فشرد
    تا قطره‌یی به تفتگیِ خورشید
    جوشید از دو چشمم.
    از تلخیِ تمامیِ دریاها
    در اشکِ ناتوانیِ خود ساغری زدم.

    آنان به آفتاب شیفته بودند
    زیرا که آفتاب
    تنهاترین حقیقتِشان بود
    احساسِ واقعیتِشان بود.
    با نور و گرمی‌اش
    مفهومِ بی‌ریای رفاقت بود
    با تابناکی‌اش
    مفهومِ بی‌فریبِ صداقت بود.

    (ای کاش می‌توانستند
    از آفتاب یاد بگیرند
    که بی‌دریغ باشند
    در دردها و شادی‌هاشان
    حتا
    با نانِ خشکِشان. ــ
    و کاردهایشان را
    جز از برایِ قسمت کردن
    بیرون نیاورند.)

    افسوس!
    آفتاب
    مفهومِ بی‌دریغِ عدالت بود و
    آنان به عدل شیفته بودند و
    اکنون
    با آفتاب‌گونه‌یی
    آنان را
    اینگونه
    دل
    فریفته بودند!

    ای کاش می‌توانستم
    خونِ رگانِ خود را
    من
    قطره
    قطره
    قطره
    بگریم
    تا باورم کنند.

    ای کاش می‌توانستم
    ــ یک لحظه می‌توانستم ای کاش ــ
    بر شانه‌های خود بنشانم
    این خلقِ بی‌شمار را،
    گردِ حبابِ خاک بگردانم
    تا با دو چشمِ خویش ببینند که خورشیدِشان کجاست
    و باورم کنند.

    ای کاش
    می‌توانستم!

     

    پیشنهاد ویژه برای مطالعه

    شعر باران احمد شاملو

    شعر زن خفته احمد شاملو

    شعر فقر احمد شاملو

    نامه های احمد شاملو به آیدا

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


     

    با چشم ها

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «با چشم‌ها ز حیرتِ این صبحِ نابجای» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین احمد شاملو که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای احمد شاملو بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «ای کاش می‌توانستم!» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای تا چشم ها

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر تا چشم ها احمد شاملو بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

     

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    فاطمه

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *