شعر ایستاده‌ای بر شکاف رگ‌ها مریم گمار

شعر ایستاده‌ای بر شکاف رگ‌ها مریم گمار

  •  

     

    ایستاده ای بر شکاف رگ ها
    خیره بر اتفاق نیفتاده
    بالا می روی لخته های نور را،
    بگو چگونه نشستی بر حواس تنم!
    که پیراهنم گُر گرفت
    از نشئگی چشم هایت
    و سایه های بلندت
    از درز پوستم گذشت؛
    و من چگونه ورق خوردم
    بر صراحت خواب هات
    که شکل تو را آویختم بر جنبش نورها.

    حالا چطور از روشنایی برگردم؟
    که با ریشه های تو
    منشور می شوم!

    بگو از اِنکسار کدام اضلاع
    به نبض جنون می رسم
    که رِد انگشتانت نَمانَد
    بر اندام زمین

    ببین!
    که ممنوعه ام گریخته از عادت،
    بر ساحت آغوشت.

    ای روشنایی بالنده
    در گلوگاه پنجره!
    ببین که لبانت
    رسیده به غشای گردن،

    هنوز می پرسی،
    چرا در حدود رگ هام شناوری؟

     


     

    شاعر: مریم گمار
    آدرس اینستاگرام شاعر: @maryam_gomar_

     


     

    شعر مریم گمار
    مریم گمار شاعر

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    پوریا ‌پلیکان
    Latest posts by پوریا ‌پلیکان (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»