بن مایه های رمانتیکی اشعار نیما یوشیج

بن مایه های رمانتیکی در شعر

  • بن مایه های رمانتیکی در شعر نیما یوشیج

    مقدمه
    رمانتیسم بیش از آن که یک جریان ادبی ،باشد مرحله ای از حساسیت اروپایی است که نخست در اواخر قرن هجدهم در انگلستان با ویلیام بلیک» و «ورد زورث»، در آلمان با «گوته» و «شیلر»، و سپس در فرانسه با ویکتور هوگو»، «شاتو بریان» و «لامارتین» ظاهر شد. صفت رمانتیک از کلمه ی لاتینی رمانتیکوس» (Romanticus) گرفته شده است. در ابتدا به داستانی اطلاق میشد که نه به زبان لاتینی بلکه به زبان عامیانه ی کشورهای مختلف اروپا یا زبانهای رومی و به گونه ای جدید نوشته شده باشد و نیز از قوانین و مقررات کلاسیک تبعیت نکند (سید حسینی، ۱۳۷۱: ۱۰).
    صفت رمانتیک در زبان انگلیسی برای نخستین بار در سال ۱۶۵۰ م و شکل فرانسوی Romaneque در سال ۱۶۶۱ م و شکل آلمانی Romaniseh در سال ۱۶۶۳م به کار رفته است (جعفری ،جزی ۱۳۷۸:۱۰) آثار اولیه ی رمانتیکی عمدتا ماهیتی خیال انگیز و پر احساس داشتند
    و مبتنی بر ماجراهای پهلوانی یا عاشقانه و یا ماجراجویانه بودند. از دهه ی ۶۰ انگلستان در کلمه ی رمانتیک از این معانی فراتر می رود و بر مناظر طبیعی نیز اطلاق می گردد. چنان که این اصطلاح در وصف روستاها کوهستان،ها چشمهها و پدیدههایی از این دست نیز به کار می رود و معنایی بکر و رویایی را می رساند (همان: ۱۱)
    رمانتیسم بی تردید شعر عشق و احساسات است. اشرف زاده ۱۳۸۱ (۲۲۲) تو هم مشاهده ی لایتناهی در درون ،طبیعت احیا و برانگیختن دوباره ی زندگی و اندیشه ی قرون وسطی، تلاش و کوشش برای فرار از واقعیت روزمره و نهایتاً تفوق و غلبه ی مؤکد و پرشور حیات عاطفی که بر اثر فعالیت شهود و بینش خلاق برانگیخته شده است و خود نیز موجب برانگیخته شدن یا هدایت چنین فعالیتی گردد از ویژگیهای شاعران رمانتیک است جعفری جزی، ۱۳۸۶: ۱۶)

    نویسندگان: مهدی شریفیان، اعظم سلیمانی ایران شاهی

    بن مایه های رمانتیکی در شعر نیما یوشیج

    روش تحقیق

    در پژوهش حاضر رو صورت اسنادی و کتابخانه ای میباشد. به علاوه، نشریات
    و مقالات مرتبط با زمینه ی تحقیق نیز جهت پیش برد پژوهش حاضر و جامعیت بخشیدن به آن مورد استفاده قرار گرفته اند.

    پیشینه ی تحقیق

    در خصوص نیما تاکنون مقالات زیادی از زوایای مختلف نوشته شده است. جعفری جزی سلسله مقالاتی تحت عنوان «بنیادهای رمانتیکی شعر نیما» (۱۳۸۴) به چاپ رسانیده در این مقالات بیشتر به رمانتیسم فردی در نیما اشاره شده و بسیاری از شعرهای اجتماعی نیما از این اشاره : زاویه مورد غفلت واقع شده است. از نویسندگان دیگری که تا حدودی در این زمینه به بحث و گفتگو پرداخته اند از تقی پور نامداریان در خانه ام ابری است (۱۳۷۷)، بهروز ثروتیان در «اندیشه و هنر در شعر نیما» (۱۳۷۵)، کاووس حسن لی در «گونه های نو آوری در شعر معاصر» (۱۳۸۳) و محمد رضا روزبه در شرح و تحلیل و تفسیر شعر نو» (۱۳۸۳) می توان نام برد. در این کتابها نیز به برخی از ویژگیهای رمانتیک در شعر نیما پرداخته شده است. اما باید دانست اغلب این نویسندگان نیما را به عنوان شاعری طرفدار «فوتوریسم» (futurisme) می شناسند. فوتوریسم، حرکتی بود که میخواست زخمهای کلاسیک و رمانتیک» را از پیکر هنر بزداید و آن را به زندگانی اجتماعی نزدیک کند.
    از جانب دیگر باید توجه داشت که رمانتیسم نیما اغلب از حالت فردی فراتر می رود و جلوه ای عام مییابد چیزی که هرگز در شعر شاعران رمانتیکی چون خانلری، نادرپور و توللی دیده نمی شود. نکته ای که در برخی از آثار نویسندگان امروز :نظیر اکرم پورعلی فرد در مقاله ی «رمانتیسم اروپا و شعر نو پارسی (۱۳۸۲) و کتاب ضیاء الدین ترابی به نام «نگاهی تازه به شعرهای نیما» (۱۳۷۷) و ابوالقاسم جنتی عطایی در کتاب «نیما زندگی و آثار او» (۱۳۳۴) نادیده قرار گرفته است.
    مقاله ی حاضر به تحلیل اشعار نیما بر اساس مکتب رمانتیسم پرداخته، و اساساً این فرضیه را دنبال میکند که آیا با توجه به معیارهای نقد ادبی ،مدرن میتوان نیما را شاعری رمانتیک
    قلمداد کرد.

    از آرشیو مطالب نیز دیدن کنید:

    نقد ادبی

    نقد شعر نیما یوشیج

    اشعار نیما یوشیج مکاتب هنری و ادبی رمانتیسم فوتوریسم

    اصول مکتب رمانتیسم

    ویژگی های برجسته ی این مکتب عبارتند از:
    ا -توجه به احساسات و هیجانهای روحی و عاطفی رمانتیکها پای بند احساس اند و به طور کلی می توان گفت احساسات عمیق در شعر رمانتیک جایگاه بسیار مهمی دارد، آن گونه که می توان شعر آنان را شعر عشق و احساس نامید اشرف زاده ۱۳۸۱ (۲۲۲)
    ۲- آزادی رمانتیک،ها آن گونه که ویکتور هوگو میگوید طرفدار آزادی خواهی در هنر
    هستند. هنرمند رمانتیک معتقد است آن چه به وی الهام می شود گوشه ای از زندگی است، چه زیبا و چه زشت چه عالی و چه دانی بنابراین بی هیچ قید و بندی باید اظهار شود (سید حسینی (۱۳۷۱ (۱۷۹).
    ۳-نبوغ و شخصیت هنرمند رمانتیک فرمانروایی «من» را در هنر بر میگزیند و خواهشهای دل و رنج های روح خود را بیان می.کند .نویسنده دارای شخصیت می شود و نظر شخصی خودش را اظهار می کند (سیاح، ۱۳۵۴: ۳۷۴)
    ۴- گریز از واقعیت و سیر و سیاحت نویسنده ی رمانتیک طایر فکر و تخیل را به سوی سرزمین ها و کشورهای دور دست پرواز میدهد و از این رو پیوسته نوعی میل گریز به دور دست در آثار رمانتیکها دیده می.شود علاوه بر سفر ،جغرافیایی سفر تاریخی نیز گونه ی دیگر از این گریز از واقعیت است سید حسینی، ۱۳۷۱: ۱۸۱)
    ۵ – انزوا و فردگرایی شاعران رمانتیک به همان سان که از خرد روی گردان بودند، به همان اندازه به دنیای اسرار آمیز ناخودآگاه توجه میکردند و به تأمل در اعماق وجود خویش می پرداختند جعفری جزی، ۱۳۷۸ (۸۴)
    ۶- فردیت و فردگرایی هنرمند رمانتیک احساس میکند که تقدیر، رسالتی بزرگ بر عهده اش نهاده و او در قبال سرنوشت انسانها مسؤولیتی مضاعف دارد. به عبارتی دیگر تصویر هنرمند رمانتیک آمیزه ای از انزوا و رسالت اجتماعی است (فورست، ۱۳۷۵: ۲۸۳).
    ۷- دین دین در میان رمانتیکها جنبه ی شخصی دارد و حاصل ادراک و احساس آزاد آن هاست. شاتو بریان مسیحیت را نه به عنوان صحیح ترین ادیان، بلکه برای این که شاعرانه ترین دین،هاست دوست داشت (سید حسین ۱۸۳ :۱۳۷۱)
    ۸-طبیعت در اشعار رمانتیک طبیعت به انسان حیات می دهد الهام شاعرانه می بخشد، راهنما و معلم اوست طغیان میکند و ناله سر میدهد و در واقع ارتباط حالات انسانی با حالت های مختلف طبیعت و حس هم هویتی آن با انسان از اصول برجسته ی رمانتیسم است (پورعلی فرد، ۱۳۸۲ : ۸۶)
    ۹- تخیل بودلر از تخیل به عنوان ملکه همهی استعدادها و قوای ذهنی» یاد می کند (جعفری جزی، ۱۳۷۸ ۳۱۷)
    ۱۰- کودکی و عشق عشق انسجام درونی وجود است جسم و روان و خودآگاهی و ناخودآگاهی را هماهنگ می سازد راهبر احساسات است و تضادها را از میان بر می دارده
    (آلندی (۱۳۷۸ (۱) یادمان کودکی نیز از یک سو یادآور ،پاکی، صفا و صمیمیت است و از سوی دیگر بیانگر معصومیتی زوال یافته و بهشتی گمشده است. از همین روست که ژان پل سارتر می گوید: «رؤیا ما را به دوره کودکی مان میبرد( جعفری جزی، ۱۳۷۸ : ۹۱)

    ۱۱- تجدید در مضامین و کلمات و ساختهای ادبی رمانتیکها بسیاری از قالبهای ادبی رایج را کنار گذاشته و بیشتر به سوی قالبهای ادبی نثرگون متمایل شدند. از نظر آن ها حس خاصی که از شعر و اثر ادبی به خواننده منتقل میشود مهم است نه قواعد و اصول آن (برتران بارد ۱۳۵۹ :۲۹)
    ۱۲- بدوی گرایی و تمدن ستیزی شهر و تمدن در این عصر مظهر تباهی است و روستا، مظهر پاکی و راستی روسو میگوید بر رخسار مردمان جز درنده خوبی نمی بینم و حال آن که طبیعت همواره به روی من می خندد (همان (۸۹)

    رمانتیسم در شعر فارسی

    رمانتیسم به معنای خاص آن اساسا پدیده ای اروپایی است فرهنگ و تمدن اروپایی در سیر تاریخی خود از دوره ی رنسانس و روشنگری میگذرد و به این عصر میرسد (جعفری جزی، ۱۳۷۸: ۱). آن چه مسلم است گرایشهای رمانتیکی همواره در ادبیات سایر ملل و از جمله شرق وجود داشته است مثلاً در سبک عراقی تقریبا مشخصه های رمانتیسم را می توان مشاهده کرد. عصری که جلوه ی ادب غنایی در آن به فراوانی یافت می شود و شعر آن از نظر فکری، شعری درون گراست و معمولا غم گراست نه شادی گرا همان طور که عشق گراست نه عقل گرا» (شمیسا، ۱۳۸۱ (۱۴۰) گرایشهای رمانتیک در عهد مشروطه وارد ادبیات فارسی معاصر شد. نیما در کتاب ارزش احساسات در این زمینه میگوید در ادبیات و آثار هنری مام نفوذ و سلیقه ی خارجی از نیمه ی دوم سده نوزدهم شروع شده (نیما، ۱۳۵۱: ۷۹).

    نخستین نمونه های اشعار رمانتیک

    در نظر برخی از صاحب نظران نخستین سروده ای که صبغه ی رمانتیسم دارد، شعر معروف دهخدا است، تحت عنوان «یاد آر ز شمع مرده یاد آر جعفری) ،جزی، ۱۳۷۸: ۸۵). علاوه بر

    دهخدا میتوان از شاعر نوگرای عصر مشروطه میرزاده عشقی یاد کرد ،که تحت تأثیر شاعران فرانسه و نیز شاعران رمانتیک دوره ی عثمانی به سرودن این نوع شعر روی آورده است. درخشان ترین سروده ی وی سه تابلوی «مریم» است آرین) ،پور (۱۳۵۱: ۳۶۸). نیما خود نیز نوعی رمانتیسم خاص را ایجاد کرد که به تعبیر بسیاری باید منظومه ی معروف «افسانه» را سرآغاز رمانتیسم نیمایی دانست صدری نیا، ۱۳۸۲ ۲۰۶)

    ویژگی رمانتیسم نیمایی

    آغاز رمانتیسم نیما را باید شعر جاودانی افسانه دانست افسانه مانیفست شعرای رمانتیک این دوره است. حالات انزوا طلبی، سرخوردگی از تلاش اجتماعی، پناه بردن به طبیعت و تنهایی، همگی ویژگیهای رمانتیسم اروپایی است که به خوبی در «افسانه» متبلور شده است (شفیعی کدکنی، ۱۳۸۲ (۵۰) سادگی و روانی افسانه شوریدگی عشق و رنجی که در آن موج میزند، پیوند شعر و طبیعت و اشاره های روشن به زندگی مردم، تعهد شاعر به آزادی و… ویژگیهایی است که بازتاب ساده و صمیمانه و روشن جان و زبان و اندیشه ی شاعر است (مهاجرانی، ۱۳۸۰ (۷۵)
    رمانتیسم نیما در مقایسه با گرایشهای رمانتیک قبل و بعد از خود، رمانتیسم عمیق، هنری و متعالی است. رمانتیسم نیما به عکس شاعرانی چون؛ توللی، مشیری و نادرپور، که صرفاً فردی است، ماهیتی اجتماعی دارد رمانتیسم اجتماعی عشق به آزادی و فعالیتهای اجتماعی را تبلیغ می کند و معشوق در اینجا نه زیبا رویان گیسو افشان که مفاهیمی متعالی چون عدالت و آزادی است (زرقانی، ۱۳۸۳ :۲۴۳) کیفیت اصلی این اشعار در دو چیز است؛ نخست آشنایی بودن آن که مربوط به قسمت اول میشود «رمانتیسم دیگر جامعه ،گرایی که به قسمت دوم یعنی «اجتماعی» مربوط میشود بنابراین اشعار هم فضای رمانتیک دارد و هم به موضوعات اجتماعی می پردازد بیگمان نیما با این که احساس را در کانون نظریه ی ادبی خود قرار داده با این همه احساسات زده نیست و به صرف بیان احساسات اکتفا نمی.کند مثلاً خطابهای عاشقانه ی او به عالیه با رمانتیسم بیمار گونه ی آن دوره متفاوت است. نیما خطاب به یک زن واقعی و در عین حال معشوق متعالی سخن میگوید و از حال و هوای رمانتیک نیز غافل نمیشود: «بیا عزیزم تا ابد مرا مقهور بدار. برای این که انتقام زن را از جنس مرد کشیده باشی مرا محبوس کن… جعفری ،جزی ۱۳۸۴ (۵۶) شخصیت رمانتیک نیما در سالهای آغازین شاعری او جلوه ی بیشتری یافته است. از جمله مهمترین ویژگیهای رمانتیک نیما عبارتند از عشق رمانتیک، طبیعت گرایی بدوی ،پسندی احساسات اندوه بار ستایش کودکی و پناه بردن به خاطرات گذشته.

    رمانتیسم در شعر نیما یوشیج:

    الف: رمانتیسم فردی
    ۱- طبیعت
    پیوند نیما با طبیعت و پاکیها و عظمتهای آن از دوران کودکی او آغاز میشود و تا آخرین روزهای زندگی اش ادامه می یابد طبیعت ستایی نیما به گونه ای خاص با زادگاه او یوش، در هم آمیخته و اصولاً نیما آنچنان شیفته ی زادگاه خود است که یوش و طبیعت کوهستانی آن را «وطن» مینامد جعفری جزی ۱۳۸۴ (۴۵)
    در منظومه ی «قصه ی رنگ پریده خون سرد» شاعر گریزان از فساد و غوغای شهر، به طبیعت پناه میبرد و این چنین احساسات خود را بازگو می کند؛

    جنبش دریا، خروش آب ها / پرتو ،مه طلعت مهتاب ها/ ریزش باران، سکوت ها/ پرش و حیرانی بره ها /ناله ی جغدان و تاریکی کوه/های های آبشار با شکوه/ بانگ مرغان و صدای بالشان/ چون که میاندیشم از احوالشان/ گوییا هستند با من در سخن/ رازها گویند پر درد و محن/ گوئیا هر یک مرا زخمی زنند/ گوییا هر یک مرا شیدا کنند (نیما، ۱۳۶۴:۳۰).

    در منظومه ی افسانه طبیعت گرایی نیما یکی از بهترین جلوه های رمانتیک خود را نشان می دهد.

    طبیعت ،افسانه طبیعتی است که با نگاه ،فردی جزیی نگر و غیر کلیشه ای تصویر شده است که در شعر کهن فارسی بی سابقه است (جعفری) ،جزی (۱۳۸۴ (۲۶۳ به عنوان مثال میتوان به صحنه ای اشاره کرد که توصیف خالی شدن یک شاخه از برگ توسط گوزنی تصویر شده است یک گوزن فراری در آنجا شاخه ای را از برگش تهی کرد گشت پیدا صداهای دیگر شکل مخروطی خانه ای فرد (نیما، ۱۳۶۴ (۴۷)

    ۲- شهر ستیزی و گریز به بدویت
    نیما در یکی از نامه هایش این عقیده را این گونه بیان میکند باید تصور کرد چه حالتی دارد یک عقاب وحشی که به قفس اسیر شده است. من آن عقاب بلند پروازم که در چهار دیوارهای شهری مشؤوم پرو بالم بسته شده خیال آسمان شفاف و هوس قله های مینایی رنگ، و : مرا مشوش میکند» (نیما، ۱۳۶۸ :۹۳)

    زندگی در شهر فرساید مرا/ صحبت شهری بیازارد مرا/ خوب دیدم شهر و کار اهل شهر/ گفته ها و روزگار اهل /شهر صحبت شهری پر از عیب و ضرر/ پر ز تقلید و پر از کید و شر است/ شهر باشد منبع بس مفسده /بس بدی بس ، فتنه ها بس بیهده/ تا که این وضع است در پایندگی /نیست هرگز شهر جای زندگی (نیما ۱۳۶۴ (۲۷)

    ۳-نوستالژی بازگشت به کودکی
    نیما عاشق کودکی و صفای آن است. چرا که نشان پاکی و سادگی مطلق است.
    اي دريغا روزگار کودکی که نمیدیدم از این غم ها یکی فکر ساده، درک کم، اندوه کم شادمان با کودکان دم میزدم ای خوشا آن ،روزگاران ای خوشا یاد باد آن روزگار دلگشا (نیما، ۱۳۶۴: ۳۴)

    ۴- عشق
    عشق در نیما مفسر رابطه ی عاشقانه میان دو هستی واقعاً زنده است، دو هستی واقعاً زنده با همه ی جسمیت و ذهنیت و عینیت و حضور و ظاهر و باطن و خواستها و گرایشها و چشم اندازهای آن (مختاری، ۱۳۷۷ (۲۵)
    بنابراین عشق عرفانی از دیدگاه نیما محال است و عشق بی حظ و حاصل را رؤیا می داند:

    که تواند که مرا دوست بدارد/ و ندر آن بهره ی خود نجوید؟ /هر کس از بهر خود در تکاپوست/ کس نچیندگی که نبوید/ عشق بی خط و حاصل خیالی است (نیما، ۱۳۶۴: ۹۹).

    نیما شاعری است که عشق بی غرض و خالی از هوای نفس را محال می خواند. او می گوید: «من بر آن عاشقم که رونده است و بدین سان «شدن» را به جای «بودن» تنها حقیقت حاکم بر جهان می داند، و این خود همان نگرشی است که نیما تا پایان عمر آن را دنبال کرده (حمیدیان (۱۳۸۱ ۴۵)

    حافظا! /این چه کید و دروغیست/ کز زبان می و جام و ساقی است؟ نالی او تا ابد، باورم نیست/ که بر آن عشق بازی که باقی است/ من بر آن عاشقم که رونده است (نیما، ۱۳۶۴: ۵۹).

    در رباعیات نیز نیما بیان حال خود کرده است و میگوید رباعیات یک راز نگهدار عجیبی برای من شده است. خودم نمیخواهم فکر کنم چرا» (نیما ۱۳۶۴: ۵۱۹)

    یک چند به گیرودار بگذشت /مرا یک چند در انتظار بگذشت مرا /باقی همه حرف حسرت روی تو شد/ بنگر که چه روزگار بگذشت مرا (همان (۵۱۲)

    اگرچه بسیاری، اشعار عاشقانه ی نیما را محدود به دهه ی اول شاعری او می دانند، اما این به
    آن معنا نیست که پس از این زمان محدود دیگر شعری با مضمون عاشقانه در دیوان او دیده نمی شود، بلکه روح عاشقانه در سراسر آثار او جاری است. به گونه ای که تقریباً در دهه ی پایانی حیات شاعر بسیار واضح و روشن از عشق های گذشته یاد می کند و برگذشتن عمرش ناکام از عشقهای جوانی افسوس میخورد:

    آمد مرا گذار به پیری/ اکنون که رنگ پیری بر سر کشیده ام /فکری است باز در سرم از عشقهای تلخ/ لیک او نه نام داند از من نه من از او/ فرق است در میانه در غره یا به سلخ
    (نیما ۱۳۶۴: ۶۲۶)

    ۵- تخیل
    آن چه رمانتیک ها با آن مینگرند چشم تخیل است که به آنان امکان میدهد تا در آن سوی سطح ظاهری، آرمانها را مشاهده کنند آنها از شکاف و فاصله ی میان جهان ناپایدار و متعارف نمودها و ساحت سرمدی و نامتناهی حقیقت و زیبایی مثالی عمیقاً آگاهند و میدانند که درک این ساحت تعالی از طریق تخیل ممکن میشود (فورست، ۱۳۷۵: ۶۴)
    نیما در حوزه ی تخیل شعری دید عینی را جایگزین نگرش ذهنی می کند. یعنی برخلاف شعرای قدیم، به تجربیات حسی خود از محیط پیرامون تکیه میکند نه به الگوهای ذهنی و قراردادی این شیوه باعث شده است تا در اشعار او هم غنا و غلظت رنگ اقلیمی را ببینم و هم فضا سازی های تازه ی شاعرانه را که حاصل گره خوردگی عواطف او با اشیاء و پدیده هاست (روزبه، ۱۳۸۱: ۷۱). در شعر «ای شب»، «شاعر شب را موجود زنده ای می داند که می تواند به جان شاعر آتش بزند و نیز از او میخواهد – مانند انسان یا حیوانی سبع – چشم شاعر را برگنده | (گلشیری، ۱۳۶۵: ۷).
    هان ای شب شوم وحشت انگیز تا چند زنی به جانم آتش؟ یا چشم مرا زجای برکن/ یا پرده ز روی خود فرو کش (نیما، ۱۳۶۴ (۳۶) «افسانه» با تصاویری کوتاه آغاز میشود، نیما ابتدا با دل خود سخن می گوید. بنابراین مخاطب تا اینجا از وجود شاعر جدا نیست؛ که همین اختیار زمینه گفتگوی شخص با روح یا سایه ی خود بخشیدن خصلت دراماتیک به امور و اشیاء با توسل به صور خیال باشد (حمیدیان، ۱۳۸۱: ۴۴)

    ای دل من دل من دل من بينوا مضطرا قابل من با همه خوبی و قدر و دعوی از تو آخر چه شد حاصل من آخر اى بينوا دل چه دیدی که ره رستگاری بریدی؟/ مرغ هرزه درایی که بر هر شاخی و شاخساری پریدی نیما ۱۳۶۴: ۴۰)

    ۶- انزوا، رنج (رنج آرمانی)
    نیما در نوشته های متعدد خود بر لزوم خلوت و تنهایی برای شاعر تأکید کرده است. «میل داری از زندگی یکی از دوستان چند ساله ی خود باخبر شده و بدانی در دره های وطن خود چه طور به سر میبرد؟ همان طور که وحوش… به من میگویند غیر قابل معاشرت…. این برای من بهتر است که اوقات گران بهای من به مصرف صحبت های بی فایده برسد» (جعفری جزی، ۱۳۸۶: ۲۲۱)
    در قصه ی رنگ پریده با رنج و درد آرمانی شاعر این گونه آشنا میشویم:
    من ندانم با که گویم شرح درد / قصه ی رنگ پریده، خون سرد/ هر که با من همره و پیمانه شد/ عاقبت شیدا دل و دیوانه شد (نیما، ۱۳۶۴: ۱۷)

    حمیدیان نیز در «داستان دگردیسی می گوید: «اگر قصه ی رنگ پریده . را بفشاریم چیزی نمی ریزد جز میل عجیب به تنهایی و گوشه گیری» (حمیدیان، ۱۳۸۱: ۲۴).

    ۷-پاس اندوه غم و بدبینی
    يأس، غم و بدبینی رمانتیک ها، معمولاً زاییده ی توقعات تسکین ناپذیر قلبی است، که در جهانی بی احساس گرفتار شده است و مثل دردی پنهان پیوسته در اشعار آنها طنین می اندازد
    اشرف زاده ۱۳۸۱ (۲۲۴ نیما نیز با این که در میان طراوت طبیعت و زیبایی بی کران آن می زیست، اما در بن زبان و گفته هایش بذر یأس و نومیدی در رویش بود، و و همه ی این زیبایی و تصویر سازی را در جاده ی نومیدی به انتها میرساند و چهره ای اندوهناک و یأس زده از آن ارایه میکرد (مسعودی، ۱۳۷۳ :۳۹)

    در شعر «ای شب» شاعر شبی مخوف و تاریک را تصور میکند که او را در رنج و غمی بی پایان اسیر کرده است تا جایی که شاعر او را تنها عامل غم و دشمن خود میداند:

    چندین چه کنی مرا ستیزه /بس نیست مرا غم زمانه؟/ دل میبری و قرار از من /هر لحظه به یک ره و فسانه/ بس بس که شدی تو فتنه ای سخت/ سرمایه ی درد و دشمن بخت (نیما، ۱۳۶۴: ۳۸)

    «داروگ» نیز حکایت غم یأس و نومیدی شاعر .است در کلبه ی بی نور شاعر ذره ای شادمانی ،نیست نی های دنده مانند دیوار ،اطاقش از خشکی در حال ترکیدن است، درست مثل دل دوستان که از دوری دوستان می ترکد:

    بر بساطی که بساطی نیست /در درون کومه ی تاریک من که ذره ای با آن نشاطی نیست/ و
    جدار دنده های نی به دیوار اطاقم دارد از خشکیش می ترکد/ چون دل یاران که در هجران
    یاران- /قاصد روزان ،ابری داروگ کی میرسد باران؟ (نیما،۱۳۶۴: ۶۲۰)

    ۸- من شاعرانه
    شاعر رمانتیک خود را مرکز آفاق و زمین می انگارد و هرگز از خود خویش جدا نمیشود، و خودش را به عنوان گرانبهاترین ودیعه ی نفسانی به همه جای جهان می کشاند اشرف زاده، ۱۳۸۱ (۲۲۷) من ، نيما، اغلب آن جایی حضور دارد که در برابر مخالفان قرار می گیرد، حال چه مخالفان با شعرش و چه مخالفان آرمان و عقیده سیاسی – اجتماعی اش گونه های دیگر «من» او حديث نفس و حسب حال و بیان احساسات شخصی و گفتن از خود است به صیغه ی اول شخص.
    افسانه بی گمان حدیث نفس نیماست و داستان عشق تلخ .او در این منظومه شاعر از خودش میگوید و حالتهای شاعرانه ی خویش را توصیف می.کند افسانه قصه ی دردهای شاعر است دردهای شاعری پر ،احساس خسته و دلتنگ که خود را در پناه تفکراتش پنهان میکند (شکیبا، ۱۳۷۳ :۳۱۳)

    کس نخواهد زند بر دلم دست/ که دلم آشیان دلی هست/ از آشیانم اگر حاصلی نیست/ من
    بر آنم کز آن حاصلی هست/ به فریب و خیالی منم خوش (نیما، ۱۳۶۴: ۶۱).

    در شعر «تسلیم شده» نیز شاعر از خود زندگی و تنهایی اش می گوید:

    شده ام فرد و گشته ام تسلیم/ مثل یک شاخه در کف امواج/ برده هنگامه های صعب و الیم/ برگهای مرا که تاراج (همان: ۱۲۷)

    در شعر «آواز قفس» شاعر باز حدیث نفس می.کند از شبی می،گوید که دوست را دیده و رنا از آن زمان است که اسیر و زندانی گشته است؛

    در عشقه های سیاه/ یک شب که می تابید ماه/ دستی به من زد و دوست، من/ از آن زمان در هر دمن/ می خوانم آواز قفس (همان (۱۳۴)

    ۹- دین
    از دیگر ویژگیهای رمانتیسم دین و دعوت به آزادی در آن است. رمانتیسم خواستار نوعی رویکرد عاطفی به دین است و آن را تنها از طریق قلب خود میشناسد و به آن معتقد است. نیما نیز انسانی مذهبی به معنی سنتی آن نیست و نوعی نگرش روشنفکری را در دیدگاه های او می توان دید. مثلاً او به اشباح و جن و غول کاملاً بی اعتناست و آن ها را به کلی انکار می کند، اما چون رمانتیک های اروپایی قایل به نوعی راز و رمز هستی و اسرار وجود است و تبیین مادی و مکانیکی جهان را قانع کننده نمی یابد جعفری جزی، ۱۳۸۶: ۲۲۸). نیما می گوید: «باید مشربی داشت، مذهبی ،داشت اقلاً آدم و با اخلاق حسنه باشیم با تقوا و بار ایمان باشیم، مقصود از مذهب، فکر، مشرب و عقیده برای نفع مردم دنیاست، نه برای پیشرفت کار شخصی خوده (طاهباز (۱۳۵۷ (۲۴۵)
    در شعر «محبس» آنجا که شاعر از رنج «گرم» میگوید و از توصیف اموالش، در واقع عقیده و نظر خود را و به عبارت دیگر تفسیر دین را از منظر یک رمانتیک بیان میکند:

    آه سردی زدل کشید گرم/ ای خدا من گناهکار توام/ با عدالتگری که میخواهد /بکند ژنده جامه ام زبرم/ …. گفت بر خود کرم گرفته و تار/ ساده ام یا به بخت نحس دچار /شورشی یا که دزد راهزنم /در کسی ننگرم به استحقار /روی بر بیگنه دژم نکنم/ با همه سادگی ستم نکنم (نیما، ۱۳۶۴: ۸۸).

    رمانتیسم اجتماعی نیما

    از مهمترین درون مایه ی های شعری ،نیما رمانتیسم اجتماعی است. شامل:
    ۱- توجه به مسایل و مفاهیم اجتماعی و سیاسی آمیخته با عاطفه و احساس؛
    ۲- توجه به فقر فساد و شکوه از این که بشر به مفاهیمی چون انسانیت و عدالت توجهی
    ندارد؛
    ۳- دلسوزی و توجه به نفس انسان و آرزوی زندگی عاری از خشم و خشونت (زرقانی، ۵۳۳ ۱۳۸۳)

    ب: رمانتیسم اجتماعی
    ۱- رنج، فقر مردم، انسان محوری
    شعر نیما شعر رنج و درد مردم است و آن گونه که خود میگوید: «در هنر من سرگذشت ملت من حس می شود، نه شهوات خودم من جوهر خاص زمان زندگی خودم با انسانها هستم»
    (طاهباز (۱۳۵۷ (۲۴۲)
    در واقع اگر مذهب انسانیت اومانیسم را در معنی اعم ،آن یک نظام فلسفی یا اخلاقی بدانیم که هسته ی مرکزی آن حیثیت انسانی و آزادی است پس نیما یک هنرمند انسان دوست است که به خوشبختی همه ی موجودات جهان میاندیشد و آرزومند برپایی عدالت است و از مشاهده ی هر گونه ظلم و زور و حتی اختلاف طبقاتی رنج میبرد و شاید هیچ راهی روشن و آشکار برای حل مشکلات حیات انسان نمیداند و نمی شناسد جز قلبی پاک که از تقدیم آن هیچ ابایی ندارد و با همه ی وجود برای بیان حقیقت و حق میکوشد ثروتیان، ۱۳۷۵: ۱۵۲)
    عشق نیما به حق و حقیقت از همان ابتدا در شعر «قصه ی رنگ پریده» این گونه تبلور می یابد:

    عشق با من :گفت از جا خیزهان /خلق را از درد بدبختی رهان (نیما ۱۳۶۴ :۲۳)

    در پایان نیز رنجهای خود را ناشی از همین حق خواهی و حق دوستی میبیند و می گوید: اگر من در پی حقیقت نبودم هرگز دشمنان را علیه خود برنمی انگیختم:

    کی همیشه با خصانم جنگ بود/ با کل و حق گر مرا یکرنگ بود/ کی زخصم حق مرا بودی زبان /گر نبودی عشق حق در من عیان (همان: ۳۳)

    در شعر «آی آدم ها»ی نیما، دریایی را می بینیم که حتی اگر دریا را ندیده باشیم، آن را می شناسیم. دریای بی اعتنایی بورژوازی شکمباره و تا خرخره خورده و بلعیده (براهنی،۱۳۷۰: ۲۳۲) دریایی که ساحل نشینان بر ساحل شادند و بساط شادی دارند غذا و لباسشان مهیاست، تنها به فکر ریا کاریاند و اگر خدمتی میکنند تنها برای خوش آمد دیگران است نه دستگیری و
    یاری همنوع:

    آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن/ آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید /که گرفتستید دست ناتوانی را تا توانایی بهتر را پدید آرید/ آی آدمها که بر ساحل بساط دلگشا دارید/ نان به سفره جامه تان بر تن/ یک نفر در آب میخواند شما را (نیما، ۱۳۶۴
    ۳۹۹)

    ۲- تأکید بر رسالت و من پیامبرانه شور انقلابی
    نیما دقیقاً چون رمانتیک های اروپایی با همه ی ضعف و ناتوانی که در زندگی روزمره دارد.
    خود را نابغه ای برگزیده و دارای نقش پیامبرانه میداند و همچون شلی شاعر رمانتیک انگلیسی که شاعران را قانون گذاران بی اجر و مزد جامعه می دانست معتقد است که من اگر عقل معاش ندارم، در عوض عقل علمی کاملاً در من موجود است و به تمام اسرار اخلاق بشری از هر صنف که باشد آشنا هستم امروز من مربی قوم و واضع قوانین تازه ام (جعفری جزی، ۱۳۸۶: ۲۲۲)
    بنابراین در اشعار نیما نوعی من نمود دارد که من پیامبرانه است و این جاست که شاعر خود را پیامبر و مصلح مردم و حیات آنان میداند و در عین ،عجز ندای رسالت و هدایت سر میدهد: «من صدای مخفی عالم و رونق آینده ام ،عظمت سرنوشت نحسی است که تصادفات طبیعت برای بیشتر عاجز کردن به بعضیها داده است» (همان :۲۲۴)
    در شعر «بشارت» فریاد بر میدارد و بشر ضعیف و ستم کشیده را به بیداری و آگاهی دعوت میکند و از آنها میخواهد دست به کار شوند و دمی را که در آن بخت بد در خواب است دریابند و به فکر چاره باشند:

    ای ستمدیده مرد شو بیدار/ رفت نحسی قرنها بر باد… /بخت بد خفته است و مدهوش است/ تا بخواب اندر است این شیاد/ زود خیزد و چاره ای سازید/ تا کنیدش از بیخ و از بنیاد شیار زود خیزد
    (نیما ۱۳۶۴ (۱۲۵).

    در ادامه با شوری که از عمق جانش بر می خیزد مردم را به مبارزه و قیامی خونین فرا
    می خواند:

    به زمین رنگ خون بباید زد/ مرگ یا فتح هر چه باداباد یا بمیریم جمله یا گردیم/ صاحب زندگانی آزاد /فکر آسایش رفاه کنیم/ وقت جنگ است رو به راه کنیم (همان: ۱۲۶)
    در «خانه ی سریویلی» شاعر از زبان سریویلی ،ساده رسالت پیامبرانه ی خود را این گونه
    بیان می کند:
    من به تنهایی به نیروی هزاران مرد میکوشم قطره ی ناچیز را مانم ولیکن همچنان دریای طوفان زا به دل همواره میجوشم من به نیرویی که دارم دردناک این خاک داران در هم بکوبیده و زغبار کوفته هایش دگرسان خاندان را میدهم بنیان (همان: ۳۷۵)

    ۳- امید و شهود
    کشف و شهود گرچه از اصول رمانتیسم ،است اما جلوه ی آن در آثار رمانتیک ها متفاوت و گوناگون است. مثلاً شهودی که در اشعار سهراب سپهری به عرفان میانجامد، با شهود در اشعار نیما که به دید خوش بینانه و امید او می انجامد تفاوت دارد چشم انداز نیما تاریک یافتن جهان نیست، او دید خوش بینانه ای نسبت به جهان دارد. اگر اجزای شعرش را چون اجزای زندگی جدا جدا ننگریم، دور نیست که گاه سرود نومیدانه ای به گوشمان برسد و لحظه ای از حیات او را در افق خاکستری ،دریابیم که بازتابی از درون ملتهب و اندوهناک ،است، اما اگر تمام شعرها را چون کل زندگی، هم صدا با هم بشنویم، موسیقی درون شاعر، در هماهنگی روحش با زندگی
    جاری برون میتراود مختاری، ۱۳۷۴:۲۵۸)
    شعر «خواب زمستانی» شرح حال مرغ نیز پروازی است، که در زمستان به خواب سنگینی فرو رفته و جهان زندگانی را در جهانی میان مرگ و زندگی به خواب میبیند، اما این فضا تغییر می کند و نور امید در آن تابیدن میگیرد. مرغ اکنون در نتیجه ی جبر شرایط به خواب رفته، اما بی تردید، روزی دلگشا و آینده با او پیدا است (پورنامداریان، ۱۳۷۷: ۳۲۱).

    لیک با طبع خموش اوست/ چشم باش زندگانیها … /او جهان بینی ست نیروی جهان با او/ زیر مینای دو چشم بی فروغ و سرد او، تو سرد منگر /رهگذرا ای رهگذر/ دلگشا آینده روزی است ،پیدا بی گمان با او (نیما ۱۳۶۴: ۳۹۳)

    در «کینه ی شب »نیز شاعر علیرغم شب حاکم بر جامعه و سلطه ی استبداد، باز هم امیدوار است و در انتظار روز در معنای نمادینش:

    زیر دندان لجن آلودش/ هرچه می بیند خواهد نابودش/ کی و لیکن گوید/ از در دیگر، این روز سپید /در نمی آید؟ /شب بسی یاوه به ره میپوید/ شب عبث کینه به دل می جوید/ روز آید (همان: ۴۳۵)

    «بخوان ای همسفر با من» از دیگر اشعار خوش بینانه ی ،نیماست شاعر شب را میبیند که به انتهای راه رسیده است خروس پیام آور آزادی بانگ برداشته و شب، خیال صبح را به دل
    می بندد:

    شب از نیمه گذشته است خروس دهکده برداشته است آواز /چرا دارم ره خود را رها من/بخوان ای همسفر با من!…. /خیال صبح می بندد به دل این ظلمت شب /پر از خنده هزاران خنده او را بر شیار روی غم ناکان/ کامید زنده ی خود مرده میدارند (همان: ۵۵۱).

    ۴ شب تاریکی
    نیما بیش از سیصد بار واژه ی شب را در اشعارش تکرار کرده است و چند شعرش با واژه ی شب آغاز می شود. شب مثل دشمنی است که در کمین نشسته، بر اعمال موجودات نظاره می کند و حتی کوچکترین اشیاء از دید وی مخفی نمیماند در شب هر گونه اعمال مشکوک نا پیداست و دشمنی ها، نامردمی،ها شرارتها بیشتر در شب و تاریکی انجام میشود. به نظر نیما تاریکی محض بر عالم مسلط شده و کسی را یارای روشنی بخشیدن به آن نیست و حتی ستارگانی که در فواصل بسیار دور سوسو میزنند کینه ی شب را بر می انگیزند. (نوری کوتنانی، ۱۳۷۸ (۵۷) گرچه مراد از شب در بخش رمانتیسم اجتماعی شب دوران و شب حاکم بر جامعه است ،اما تاریکی درون شاعر خود راهی است به سوی شب جامعه و هر دو در یک راستا قرار می گیرند چرا که بسیاری از تاریکیهای درون شاعر از شب جامعه ناشی میشود. در واقع شب است که همه چیز را تشدید می کند، رنج را، فقر را، گرسنگی را، انزوا و تنهایی را، غم و یأس را به همین دلیل نیز این عنصر طبیعت بیش از دیگر اجزاء و عناصر نمود یافته و حضور دارد (مهاجرانی، ۱۳۸۰: ۵۹).
    در شعر «ای شب» شاعر جزئی از طبیعت یعنی شب را مایه ی رنج های خود به شمار می آورد و از بی پایانی و غم انگیزی شب شکوه میکند؛ در این شعر شب نماد حالت درونی شاعر است:

    تو چیستی ای شب غمانگیز /در جست و جوی چه کاری آخر؟ /بس وقت گذشت و تو همانطور /استاده به شکل خوف آور… /تو آینه دار روزگاری/ یا در ره عشق پرده داری/ یا دشمن جان من شدستی؟ /ای شب بنه این شگفت کاری (نیما، ۱۳۶۴: ۳۸)

    نیما شب را در محلی که خودش زندگی میکرده به خوبی دیده ،است، ولی تجربه ی خود را طوری کلیت بخشیده است که من و تو و هر کس دیگری که در «شب نیمایی» زندگی کرده ایم، آن را عملاً میبینیم و تجربه ی او به ما نیز تعلق میگیرد نیما خود تجربه اش را به سوی حقیقتی جهانی میبرد براهنی ۱۳۷۰ ۱۷۴) و می گوید :

    هست شب یک شب دم کرده و خاک/ رنگ رخ باخته است/ هست شب همچو ورم کرده تنی گرم در استاده هوا /هم ازین روست نمیبیند اگر گمشده ای راهش را (نیما، ۱۳۶۴: ۶۲۷)

    نتیجه

    نیما شاعری رمانتیک است و زمینه های رمانتیسم در سالهای آغازین شاعری او جلوه ی بیشتری دارد، از جمله مهمترین ویژگیهای رمانتیک شعر نیما عبارتند از: عشق رمانتیک، طبیعت گرایی، بدوی پسندی، احساسات اندوه بار ستایش کودکی و پناه بردن به خاطرات گذشته. عواطف بی پایان نیما هر چیزی را که بر ذهنش نقش میبندد، رنگ آمیزی می کند و به تصویر میکشد جلوه های ،عاطفه گاه عشق به معشوق زمینی است و گاه عشق به حق و حقیقت است که روح ناآرام شاعر را آشفته و پریشان تر میکند و به تبع آن شعر او با پوشش عاطفی، مضامین اجتماعی و دردهای جمعی را کانون توجه قرار میدهد.
    او گاه تنها در نقش یک راوی، مثلاً در شعر «خانواده ی سرباز»، «کار شب پا» و «خارکن» فقر و رنج اقشار بی بضاعت و ضعیف جامعه را بیان می کند، گاه به مثابه ی مصلحی باطنین نوای آی آدمها بیدارگر غفلت زدگان میشود و آن جا که آرمانهایش را «قایق» نشسته به خشکی میبیند دستهای دیگران را به یاری میطلبد و گاه با شور و حرارتی بیکران در راستای بنیان نهادن انقلابی نوپا میکوشد زیرا مرگ را بر زندگی در بند ترجیح میدهد.

    گرچه ممکن است ظاهر این مضامین خشن و به دور از عرصه های رمانتیسم به نظر آید اما از آن جا که نیما احساسات گرم و پرشور را با آن همراه میکند رنگی صمیمی و عاطفی به
    خود می گیرد. همین طور دیگر زمینه های رمانتیسم :چون شهود و ،امید ناامیدی، عشق، تخیل و … بی گمان تصاویر شعری نیما اغلب نو و بدیع است به گونه ای که از آوردن تصاویر تصنعی و تکراری می پرهیزد. این تصاویر اغلب در عرصه ی طبیعت آن طبیعت زادگاه و فضای کودکی اوست، که جان می گیرد.
    رمانتیسم نیما گرچه به دو حوزه ی فردی و اجتماعی قابل تفکیک است. اما تقریباً اغلب مقوله های رمانتیسم فردی او با مضامین اجتماعی و جمعی پیوند میخورد و یا دست کم متأثر از
    آن است.

    منابع

    ۱- آرین پور، یحیی (۱۳۵۱) از صبا تا نیما چاپ ششم تهران: زوار .
    ۲- آلندی، رنه (۱۳۷۸) عشق. ترجمه جلال ستاری تهران توس.
    ۳-اشرف زاده، رضا (۱۳۸۱) رمانتیسم اصول و نفوذ آن در شعر معاصر ایران دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد شماره اول و دوم . سال ۳۵ صص: ۳۰ ۲۵
    ۴- برتران بارد، ژان (۱۳۵۹) زندگی و آثار ویکتور هوگو ترجمه علی اصغر سید یعقوبی تبریز: دانشگاه تبریز.
    ۵- براهنی، رضا (۱۳۷۰) طلا در مس. جلدی تهران نویسنده.
    ۶ -پورنامدارایان تقی (۱۳۷۷) خانه ام ابری است. تهران: سروش .
    ۷-پورعلی فرد اگرم (۱۳۸۲) رمانتیسم اروپا و شعر نو پارسی. دانشکده ادبیات و علوم انسانی تبریز شماره ۴۶.
    ۸-ثروتیان، بهروز (۱۳۷۵) اندیشه و هنر در شعر نیما تهران نگاه.

    ۹- جعفری جزی، مسعود (۱۳۸۶) سیر رمانتیسم در ایران تهران: مرکز.
    ۱۰ – ——. (۱۳۸۴) نیمای رمانتیک دانشکده ادبیات و علوم انسانی مشهد شماره ۱۴۸.
    ۱۱- ——. (۱۳۷۸)سیر رمانتیسم در اروپا تهران مرکز.
    ۱۲ – حسینی، سید رضا (۱۳۷۱) مکتب های ادبی دو جلدی تهران زمان
    ۱۳ – حمیدیان، سعید (۱۳۸۱) داستان دگردیسی. تهران: نیلوفر .
    ۱۴- روزبه، محمدرضا (۱۳۸۱) ادبیات معاصر ایران (شعر). تهران: روزگار.
    ۱۵ – زرقانی، سید مهدی (۱۳۸۳) چشم انداز شعر معاصر ایران. تهران: ثالث.
    ۱۶- سیاح، فاطمه (۱۳۵۴) نقد و سیاحت. تهران: توس.
    ۱۷ – شفیعی کدکنی محمدرضا (۱۳۸۲) ادوار شعر فارسی از آغاز تا امروز تهران: سخن.
    ۱۸ – شکیبا، پروین (۱۳۷۳) شعر فارسی از آغاز تا امروز. تهران: هیرمند.
    ۱۹ – شميسا، سیروس (۱۳۸۱) انواع ا (۱۳۸۱) انواع ادبی چاپ نهم تهران فردوس.
    ۲۰- صدری نیا، باقر (۱۳۸۲) پیدایش و تحول شعر رمانتیک در ایران دانشکده ادبیات علوم
    انسانی مشهد شماره ۱۴.
    ۲۱ – طاهباز، سیروس (۱۳۵۷) دنیا خانه ی من است و تهران: یو يونسكو.
    ۲۲ – فورست لیلیان (۱۳۷۵) رمانتیسم ترجمه ی مسعود جعفری حزی تهران: مرکز.
    ۲۳ – گلشیری هوشنگ (۱۳۶۵) افسانه ی نیما مانیفست شعر نو مفید، شماره ۱ و ۲.
    ۲۴- مختاری، محمد (۱۳۷۷) هفتاد سال عاشقانه ها تهران تیراژه.
    ۲۵- ——. (۱۳۷۴) انسان در شعر معاصر تهران توس.
    ۲۶- مسعودی، مجتبی (۱۳۷۳) می تراود مهتاب اراک ارغوان.
    ۲۷ -مهاجرانی، عطاء ا… (۱۳۸۰) افسانه ی نیما تهران اطلاعات.
    ۲۸ -نوری ،کوتنانی نظام الدین (۱۳۷۸) دو شاعر نو پرداز طبیعت نیما و سپهری تهران.
    ٢٩ – يوشيج ، نیما (۱۳۵۱) حرفهای همسایه. تهران: کاویان.
    ۳۰- ——. (۱۳۶۴) مجموعه ی آثار سیروس طاهباز. تهران: ناشر.
    ۳۱- ——.(۱۳۶۸) نامه ها تهران دفترهای زمانه.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»