ای خداوند از درون شب – شبانه
به اسماعیل صارمی
ای خداوند! از درونِ شب
گوش با زنگِ غریوی وحشتانگیزم
گر نشینم منکسر بر جای
ور ز جا چون باد برخیزم،
ای خداوند! از درونِ شب
گوش با زنگِ غریوی وحشتانگیزم.
□
میکِشم هر نالهی این شامِ خونین را
در ترازوی غریواندیش،
میچشم هر صوتِ بیهنگامِ مسکین را
در مذاقِ نعرهجوی خویش.
□
گوش با زنگِ غریوی وحشتانگیزم
ای خداوند! از درونِ شب.
گر ندارم جنبشی با جای
ور ندارم قصهیی با لب،
گوش با زنگِ غریوی وحشتانگیزم
ای خداوند! از درونِ شب.
فروردین ۱۳۳۷
همچنین بخوانید:
پیشنهاد ویژه برای احمد شاملو:
شعر شعری که زندگی ست احمد شاملو
شعر تو را دوست می دارم احمد شاملو
پیشنهاد ویژه برای شما:
گلچین اشعار عاشقانه ی فروغ فرخزاد
شعر ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد فروغ فرخزاد
- من دیگر گورستان نیستم - مارس 30, 2023
- بیوگرافی پل الوار - مارس 17, 2023
- 12 نامه های عاشقانه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور - ژانویه 12, 2023