شعری از محمد سعید میرزایی
نمیگویم همین شبهای ابرآلود برگردی
تو فرصت داری اصلا تا ابد… تا زود برگردی
تو فرصت داری از هر جای این تقویم بیتاریخ
بدون هیچ مرز ای عشق نامحدود برگردی
تو فرصت داری ای زیباترین فردای فرداها…
سحرگاهی که خواهی ماند… خواهی بود… برگردی
به میعاد غزلهایی که کامل میشود با تو
تو باید ای زن کامل! زن موعود! برگردی
جهان آتش گرفتهست از همین سمتی که ما هستیم
تو باید از دل این نقشهی پردود برگردی
در این کوه احتمال ریزش است انگار میگوید:
مبادا بیمن از این جادهی مسدود برگردی
بیا موهات سمت باد را تغییر خواهد داد
تو دریایی تو باید برخلاف رود برگردی
همین یک غنچه باقی مانده از این شاخهی مریم
همین کافیست تا یک صبح خیلی زود برگردی
- من دیگر گورستان نیستم - مارس 30, 2023
- بیوگرافی پل الوار - مارس 17, 2023
- 12 نامه های عاشقانه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور - ژانویه 12, 2023