پیرایه یغمایی

در جنگلی زردفام دو راه از هم جدا می‌ شدند 

در جنگلی زردفام دو راه از هم جدا می‌ شدند – راه ناپیموده

در جنگلی زردفام دو راه از هم جدا می‌ شدند – شعر راه ناپیموده – رابرت فراست   در جنگلی زردفام دو راه از هم جدا می‌ شدند و افسوس که نمی‌توانستم هر دو را بپویم؛ چرا که فقط یک رهگذر بودم ایستادم … و تا آن‌جا که می‌توانستم به یکی خیره شدم، تا جایی[…]

خطی از «ورلن» است

خطی از «ورلن» است – پایان

خطی از «ورلن» است – شعر پایان – خورخه لوئیس بورخس   خطی از «ورلن» است، که دیگر به یادش نمی آورم. خیابانی است، که قدم زدنش برایم ممنوع شده. آیینه ای است، که خودم را برای آخرین بار در آن دیده ام. دری است، که من تا آخر دنیا آن را بسته ام. در[…]

شعر مردی که کشتمش توماس هاردی

اگه من و اون قبلش یه جای دیگه – مردی که کشتمش

اگه من و اون قبلش یه جای دیگه – شعر مردی که کشتمش –  توماس هاردی   اگه من و اون قبلش یه جای دیگه همدیگرو دیده بودیم مثلاً تو یه مسافرخونه ی فکسنی قدیمی شاید با هم می نشستیم و لبی تر می کردیم و دو سه جامی بالا مینداختیم اما به اسم سرباز[…]

پرلودنخست تی. اس. الیوت

شامگاه زمستان فرو می‌نشیند- پرلودنخست

شامگاه زمستان فرو می‌نشیند- شعر پرلودنخست-تی. اس. الیوت شامگاه زمستان فرو می‌نشیند با بوی استیک در گذرگاه‌ها ساعت شش ته مانده‌ی روزهای سوخته‌ی دود گرفته اینک رگباری توفان زا – خُرده برگ‌های آلوده‌ی خشک و روزنامه‌های باطله را به دور پاهایت می‌پیچاند رگبار به سایه‌بان‌های شکسته و کلاهک دودکش‌ها می‌کوبد. در گوشه‌ای از خیابان درشکه‌ای[…]

شعر پرلودها تی. اس. الیوت

صبح هوشیار می شود – پرلودها

صبح هوشیار می شود – شعر پرلودها – تی. اس. الیوت صبح هوشیار می شود از بوی ناخوشایند و شب مانده ی آبجو که از خاک اره ی لگد کوب شده خیابان برمی خیزد که بر آن جای پاهای گِل آلودی، تا دکّه های قهوه فروشی نقش بسته است. با نقاب های دیگر زمان آنها[…]

شعر پرلودها / استانزای سوم تی. اس. الیوت

تو پتو را از تخت پرت کردی – پرلودها / استانزای سوم

تو پتو را از تخت پرت کردی – شعر پرلودها – تی. اس. الیوت تو پتو را از تخت پرت کردی، به پشت دراز کشیدی و منتظر ماندی؛ چُرت زدی و دیدی که شب به تو آشکار می کند هزاران تصویر فرومایه را که روحت از آن ها تشکیل شده؛ بر سقف اتاق سوسو می زدند.[…]

شعر پرلودها/ استانزای چهارم تی. اس. الیوت

روح او در سراسر آسمان کشیده شد – پرلودها/ استانزای چهارم

روح او در سراسر آسمان کشیده شد – شعر پرلودها – تی. اس. الیوت روح او در سراسر آسمان کشیده شد و پشت ساختمان های شهری محو گردید، پیش از پایمال شدن زیر قدم های سمج: در ساعت چهارو پنج و شش عصر و انگشت های خپله که پیپ را پُر می کنند، و روزنامه[…]

شعر نور ناب تد هیوز

اینک تویی آنجا نشسته در میان نرگس – شعر نور ناب

اینک تویی آنجا نشسته در میان نرگس – شعر نور ناب تد هیوز   اینک تویی آنجا نشسته در میان نرگس‌های زرد در نهایت بی‌گناهی انگار حالت گرفته‌ای برای تصویر به نام معصومیت! نور در کمال خویش بر چهره ات تابیده نرگسی را می‌مانی در میان نرگس‌ها… این آخرین بهار توست بر روی خاک باز[…]