محمدرضا فرزاد

در پاریس می میرم

در پاریس می میرم – سزار وایه خو مرده است

در پاریس می میرم – شعر سزار وایه خو مرده است – سزار وایه خو   در پاریس می میرم ، در کولاک باران به روزی که هم اکنون نیز در خاطر من است در پاریس می میرم و این آزارم نمی دهد حتم در پنجشنبه روزی چون امروز ، در خزانی . پنج شنبه[…]

باز نکن آن درِ بسته را

باز نکن آن درِ بسته را

شعر باز نکن آن درِ بسته را – کارلوس دروموند د آندراده   باز نکن آن درِ بسته را. شاید چیزی بیابی که نه در پی‌اش بودی نه در انتظارش. در تاریکی شاید پای‌ات بخورد به دو عاشقِ دست‌پاچه که دارند سرِ پا عشق‌بازیِ می‌کنند و آن شمعِ توی دست‌ات پِرپِرزنان شاید چهره‌ی نشمه‌ی جوان‌ات[…]

شعر مردن‌ات مارک استرند

هیچ‌چیز جلودارت نبود – مردن‌ات

هیچ‌چیز جلودارت نبود – مردن‌ات – مارک استرند هیچ‌چیز جلودارت نبود نه لحظه‌های خوش. نه آرامش. نه دریای مواج. تو مشغول مردن‌ات بودی. نه درختانی که به زیرشان قدم می‌زدی، نه درختانی که سایه‌سارت بودند. نه پزشکی که بیم‌ات می‌داد، نه پزشک جوان سپیدمویی که یک‌بار جان‌ات را نجات داد. تو مشغول مردن‌ات بودی. هیچ‌چیز[…]

شعر جسم تهی مارک استرند

دست ها مال تو بودند، بازوها مال تو بودند – جسم تهی

دست ها مال تو بودند، بازوها مال تو بودند – جسم تهی – مارک استرند دست ها مال تو بودند، بازوها مال تو بودند اما تو خود آن جا نبودی. چشم ها مال تو بودند اما بسته بودند و پلک نمی زدند خورشید دورتاب، آن جا بود. ماه غلتان بر شانه های سپید تپه، آن[…]

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»