شعر گریه هوشنگ ابتهاج

سایه ها زیر درختان در غروب سبز می گریند – گریه

سایه ها زیر درختان در غروب سبز می گریند – شعر گریه هوشنگ ابتهاج   سایه ها زیر درختان در غروب سبز می گریند شاخه ها چشم انتظار سرگذشت ابر و آسمان چون من غبار آلود دلگیری باد بوی خاک باران خورده می آرد سبزه ها در رهگذر شب پریشانند آه اکنون بر کدامین دشت[…]

شعر تشویش هوشنگ ابتهاج

بنشینیم و بیندیشیم – تشویش

بنشینیم و بیندیشیم – شعر تشویش هوشنگ ابتهاج   بنشینیم و بیندیشیم این همه با همبیگانه این همه دوری و بیزاری به کجا آیا خواهیم رسید آخر؟ و چه خواهد آمد بر سر ما با این دلهای پراکنده؟ جنگلی بودیم شاخه در شاخه همه آغوش ریشه در ریشه همه پیوند وینک انبوه درختانی تنهاییم مهربانی[…]

شعر سنگواره هوشنگ ابتهاج

این ساکت صبور که چون شمع – سنگواره

این ساکت صبور که چون شمع – شعر سنگواره هوشنگ ابتهاج   این ساکت صبور که چون شمع سر کرده در کنار غم خویش با این شب دراز و درنگش جانش همه فغان و دریغ است فریادهاست در دل تنگش در خلوت غم آور مرجان پی های های گریه شبی نیست اما خروش وحشی دریا[…]

شعر گریز هوشنگ ابتهاج

از هم گریختیم – گریز

از هم گریختیم – شعر گریز هوشنگ ابتهاج   از هم گریختیم و آن نازنین پیاله دلخواه را دریغ بر خاک ریختیم جان من و تو تشنه پیوند مهر بود دردا که جان تشنه خود را گداختیم بس دردناک بود جدایی میان ما از هم جدا شدیم و بدین درد ساختیم دیدار ما که آن[…]

شعر بوسه هوشنگ ابتهاج

گفتمش شیرین ترین آواز چیست – بوسه

گفتمش شیرین ترین آواز چیست – شعر بوسه هوشنگ ابتهاج   گفتمش شیرین ترین آواز چیست؟ چشم غمگینش به رویم خیره ماند قطره قطره اشکش از مژگان چکید لرزه افتادش به گیسوی بلند زیر لب غمناک خواند ناله زنجیرها بر دست من گفتمش آنگه که از هم بگسلند خنده تلخی به لب آورد و گفت[…]

شعر تاسیان هوشنگ ابتهاج

خانه دل تنگ غروبی خفه بود – تاسیان

خانه دل تنگ غروبی خفه بود – شعر تاسیان هوشنگ ابتهاج   خانه دل تنگ غروبی خفه بود مثل امروز که تنگ است دلم پدرم گفت چراغ و شب از شب پر شد من به خود گفتم یک روز گذشت مادرم آه کشید زود بر خواهد گشت ابری هست به چشمم لغزید و سپس خوابم[…]

شعر زندگی هوشنگ ابتهاج

چه فکر می کنی – زندگی

چه فکر می کنی – شعر زندگی هوشنگ ابتهاج   چه فکر می کنی؟ که بادبان شکسته زورق به گل نشسته ای ست زندگی؟ در این خراب ریخته که رنگ عافیت ازو گریخته به بن رسیده راه بسته ای ست زندگی؟ چه سهمناک بود سیل حادثه که همچو اژدها دهان گشود زمین و آسمان ز[…]

شعر تصویر هوشنگ ابتهاج

خانه خالی تنهایی – تصویر

خانه خالی تنهایی – شعر تصویر هوشنگ ابتهاج   خانه خالی تنهایی مثل آینه بی تصویر در شب تنگ شکیبایی عکسی آویخته بر دیوار مثل یادی سبز مانده در ذهن شب پاییز دختری گردن افراشته با بارش گیسوی بلند پسری در نگاهش غم خاموش پدر و زنی رعنا اما دور در شب تنگ شکیبایی مردی[…]

شعر ارغوان هوشنگ ابتهاج

ارغوان شاخه همخون مانده من – ارغوان

ارغوان شاخه همخون مانده من – شعر ارغوان هوشنگ ابتهاج   ارغوان شاخه همخون مانده من آسمان تو چه رنگ است امروز؟ آفتابی ست هوا؟ یا گرفته است هنوز؟ من در این گوشه که از دنیا بیرون است آفتابی به سرم نیست از بهاران خبرم نیست آنچه می بینم دیوار است آه این سخت سیاه[…]

شعر آه آیینه هوشنگ ابتهاج

او را ز گیسوان بلندش شناختند – آه آیینه

او را ز گیسوان بلندش شناختند – شعر آه آیینه هوشنگ ابتهاج   او را ز گیسوان بلندش شناختند ای خاک این همان تن پاک است؟ انسان همین خلاصه خاک است؟ وقتی که شانه می زد انبوه گیسوان بلندش را تا دوردست آینه می راند اندیشه خیال پسندش را او با سلام صبح خندان گلی[…]

شعر دیباچه خون هوشنگ ابتهاج

نه هراسی نیست من هزاران بار تیرباران شده ام – دیباچه خون

نه هراسی نیست من هزاران بار تیرباران شده ام – شعر دیباچه خون هوشنگ ابتهاج   نه هراسی نیست من هزاران بار تیرباران شده ام و هزاران بار دل زیبای مرا از دار آویخته اند و هزاران بار با شهیدان تمام تاریخ خون جوشان مرا به زمین ریخته اند سرگذشت دل من زندگی نامه انسان[…]

شعر زندگی نامه هوشنگ ابتهاج

یادها انبوه شد – زندگی نامه

یادها انبوه شد – شعر زندگی نامه هوشنگ ابتهاج   یادها انبوه شد در سر پر سرگذشت جز طنین خسته نافوس رفته ها را بازگشت   پیشنهاد ویژه برای مطالعه  25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16 جایگاه قالب های کلاسیک[…]

شعر سینه باید گشاده چون دریا هوشنگ ابتهاج

سینه باید گشاده چون دریا تا کند نغمه ای چو دریا ساز

شعر سینه باید گشاده چون دریا تا کند نغمه ای چو دریا ساز هوشنگ ابتهاج   سینه باید گشاده چون دریا تا کند نغمه ای چو دریا ساز نفسی طاقت آزموده چو موج که رود صد ره برآید باز تن طوفان کش شکیبنده که نفرساید از نشیب و فراز بانگ دریادلان چنین خیزد کار هر[…]

شعر زمین هوشنگ ابتهاج

زین پیش شاعران ثناخوان که چشم شان – زمین

زین پیش شاعران ثناخوان که چشم شان – شعر زمین هوشنگ ابتهاج   زین پیش شاعران ثناخوان که چشم شان در سعد و نحس طالع و سیر ستاره بود بس نکته های نغز و سخنهای پرنگار گفتند در ستابش این گنبد کبود اما زمین که بیشتر از هر چه در جهان شایسته ستایش و تکریم[…]

شعر مرجان هوشنگ ابتهاج

سنگی است زیر آب – مرجان

سنگی است زیر آب – شعر مرجان هوشنگ ابتهاج   سنگی است زیر آب در گود شب گرفته دریای نیلگون تنها نشسته در تک آن گور سهمناک خاموش مانده در دل آن سردی و سکون او با سکوت خویش از یاد رفته ای ست در آن دخمه سیاه هرگز بر او نتافته خورشید نیم روز[…]

شعر کاروان هوشنگ ابتهاج

دیراست گالیا – کاروان

دیراست گالیا – شعر کاروان هوشنگ ابتهاج   دیراست گالیا در گوش من فسانه دلدادگی مخوان دیگر ز من ترانه شوریدگی مخواه دیر است گالیا! به ره افتاد کاروان عشق من و تو؟ آه این هم حکایتی است اما درین زمانه که درمانده هر کسی از بهر نان شب دیگر برای عشق و حکایت کجال[…]

شعر احساس هوشنگ ابتهاج

بسترم صدف خالی یک تنهایی ست – احساس

بسترم صدف خالی یک تنهایی ست – شعر احساس هوشنگ ابتهاج   بسترم صدف خالی یک تنهایی ست و تو چون مروارید گردن آویز کسان دگری   پیشنهاد ویژه برای مطالعه  25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب شعر خَمی که ابروی شوخِ تو در کمان انداخت حافظ _ غزل 16 جایگاه قالب های[…]

شعر مرگ دیگر هوشنگ ابتهاج

مرگ در هر حالتی تلخ است – مرگ دیگر

مرگ در هر حالتی تلخ است – شعر مرگ دیگر هوشنگ ابتهاج   مرگ در هر حالتی تلخ است اما من دوستتر دارم که چون از ره در آید مرگ درشبی آرام چون شمعی شوم خاموش لیک مرگ دیگری هم هست دردناک اما شگرف و سرکش و مغرور مرگ مردان مرگ در میدان با تپیدن[…]

شعر دیوار هوشنگ ابتهاج

پشت این کوه بلند لب دریای کبود – دیوار

پشت این کوه بلند لب دریای کبود – شعر دیوار هوشنگ ابتهاج   پشت این کوه بلند لب دریای کبود دختری بود که من سخت می خواستمش و تو گویی که گالی آفریده شده بود که منش دوست بدارم پرشور و مرا دوست بدارد شیرین و شما می دانید آه ای اخترکان خاموش که چه[…]

شعر نیلوفر هوشنگ ابتهاج

ای کدامین شب یک نفس بگشای – نیلوفر

ای کدامین شب یک نفس بگشای – شعر نیلوفر هوشنگ ابتهاج   ای کدامین شب یک نفس بگشای جنگل انبوه مژگان سیاهت را تا بلغزد بر بلور برکه چشم کبود تو پیکر مهتابگون دختری کز دور با نگاه خویش می جوید بوسه شیرین روزی آفتابی را از نوازش های گرم دست های من دختری نیلوفرین[…]

شعر بر سواد سنگ فرش را هوشنگ ابتهاج

با تمام خشم خویش – بر سواد سنگ فرش راه

با تمام خشم خویش – شعر بر سواد سنگ فرش راه هوشنگ ابتهاج   با تمام خشم خویش با تمام نفرت دیوانه وار خویش می کشم فریاد ای جلاد ننگت باد آه هنگامی که یک انسان می کشد انسان دیگر را می کشد در خویشتن انسان بودن را بشنو ای جلاد می رسد آخر روز[…]

شعر کابوس هوشنگ ابتهاج

می پرد نیل شب از خاکستر سرد سحر – کابوس

می پرد نیل شب از خاکستر سرد سحر – شعر کابوس هوشنگ ابتهاج   می پرد نیل شب از خاکستر سرد سحر وز نهفت این مه آلود عبوس می تراود صبح رنگ آور واپسین فریاد مرغ حق می چکد با لخته های خون روی خاکستر وز هراس روز دیگرگون می تپد چونچشمه سیماب چشم هر[…]

شعر ناقوس هوشنگ ابتهاج

بانگ ناقوس در دلم برخاست – ناقوس

بانگ ناقوس در دلم برخاست – شعر ناقوس هوشنگ ابتهاج   بانگ ناقوس در دلم برخاست من سر آسیمه وار و خواب آلود جستم از جا چه بود؟ آه چه بود؟ روز شادی است؟ یا نوای عزاست؟ هیچ کس لب به پاسخم نگشود باد جنبید وکشته شد فانوس شب گرانبار و تیره چون کابوس بانگ[…]

شعر غروب هوشنگ ابتهاج

درختی پیر شکسته خشک تنها گم – غروب

درختی پیر شکسته خشک تنها گم – شعر غروب هوشنگ ابتهاج   درختی پیر شکسته خشک تنها گم نشسته در سکوت وهمناک دشت نگاهش دور فسرده در غروب مرده ی دلگیر و هنگامی که بر می گشت کلاغی خسته سوی آشیان خویش غم آور بر سر آن شاخه های خشک فروغ واپسین خنده خورشید شد[…]

شعر شاید هوشنگ ابتهاج

در بگشایید شمع بیارید عود بسوزید – شاید

در بگشایید شمع بیارید عود بسوزید – شعر شاید هوشنگ ابتهاج   در بگشایید شمع بیارید عود بسوزید پرده به یکسو زنید از رخ مهتاب شاید این از غبار راه رسیده آن سفری همنشین گم شده باشد   پیشنهاد ویژه برای مطالعه  25 جمله معروف ابله داستایوفسکی – تکه کتاب شعر خَمی که ابروی شوخِ[…]

شعر صلح هوشنگ ابتهاج

جنبش گهواره نغمه لالایی – صلح

جنبش گهواره نغمه لالایی – شعر صلح هوشنگ ابتهاج   جنبش گهواره نغمه لالایی ریزش چشمه شیر به لب غنچه تر پرپر پروانه جیک جیک گنجشک تابش چشم شناخت تپش خواهش گنگ نگه شوق و شکیب بوسه عشق و شتاب خنده دلکش گلهای سپید به سر زلف عروس جنبش گهواره نغمه لالایی…   پیشنهاد ویژه[…]

شعر دختر خورشید هوشنگ ابتهاج

در نهفت پرده شب – دختر خورشید

در نهفت پرده شب – شعر دختر خورشید هوشنگ ابتهاج   در نهفت پرده شب دختر خورشید نرم می بافد دامن رقاصه صبح طلایی را وز نگاه سیاه خویش می سراید مرغ مرگ اندیش چهره پرداز سحر مردهست چشمه خورشید افسرده ست می دواند در رگ شب خون سرد این فرسب شوم وز نهفت پرده[…]

شعر دید هوشنگ ابتهاج

کودک من کودک مسکین – دید

کودک من کودک مسکین – شعر دید هوشنگ ابتهاج   کودک من کودک مسکین از برای تو دردهایی کور چشم می پاید در شکیب انتظار سالهای دور وینک اینجا من با تلاش طاقت رنج آزمای خویش چشم می پایم برای تو شادی فردای خندان را کودک من کودک شیرین   پیشنهاد ویژه برای مطالعه  25[…]

شعر مهرگان نو هوشنگ ابتهاج

بگشاییم کفتران را بال – مهرگان نو

بگشاییم کفتران را بال – شعر مهرگان نو هوشنگ ابتهاج   بگشاییم کفتران را بال بفروزیم شعله بر سر کوه بسراییم شادمانه سرود وین چنین با هزار گونه شکوه مهرگان را به پیشباز رویم رقص خوش پیچ و تاب پرچم ها زیر پرواز کفتران سپید شادی آرمیده گام سپهر خنده نو شکفته خورشید مهرگان را[…]

شعر ای فردا هوشنگ ابتهاج

می خوانم و می ستایمت پر شور – ای فردا

می خوانم و می ستایمت پر شور – شعر ای فردا هوشنگ ابتهاج   می خوانم و می ستایمت پر شور ای پرده دل فریب رویا رنگ می بوسمت ای سپیده گلگون ای فردا ای امید بی نیرنگ دیری ست که من پی تو می پویم هر سو که نگاه می کنم آوخ غرق است[…]