شعر ماهی بی پروا سینا عباسی منم یک مـرد اعدامـی که فـردا دردسـر دارد چو ماهم حکـم مرگـم را به دستانش سحر دارد منم بهمـن که در برنو هـزاران تیـر پر دارد ولی از مهـر در چشمـان آذر هم خبـر دارد منم پروانـه ای خشکیـده بر متروکـی پیـله که از بی مهـری گـلدان[…]