شعر خورشید پرستان هوشنگ ابتهاج

خورشید پرستان رخ آه ماه ندیدند – خورشید پرستان

خورشید پرستان رخ آه ماه ندیدند – شعر خورشید پرستان هوشنگ ابتهاج   خورشید پرستان رخ آه ماه ندیدند دل یاوه نهادند که دلخواه ندیدند هر کس دم ازو می زند و این همه دستان زان روست که در پرده ی او راه ندیدند شرح غم دل سوختگان کار سخن نیست زین سوز نهان خلق[…]

شعر مهرگیا هوشنگ ابتهاج

ای ماه شبی مونس خلوتگه ما باش – مهرگیا

ای ماه شبی مونس خلوتگه ما باش – شعر مهرگیا هوشنگ ابتهاج   ای ماه شبی مونس خلوتگه ما باش در آینه ی اهل نظر چهره نما باش کار دل ما بین که گره در گره افتاد گیسو بگشا و بنشین، کارگشا باش جامی ز لب خویش به مستان غمت بخش گو کام دل سوخته[…]

شعر مرگ دوباره هوشنگ ابتهاج

در هفت آسمان جو نداری ستاره ای – مرگ دوباره

در هفت آسمان جو نداری ستاره ای – شعر مرگ دوباره هوشنگ ابتهاج   در هفت آسمان جو نداری ستاره ای ای دل کجا روی که بود راه چاره ای حالی نماند تا بزنی فالی ای رفیق خمی کجاست تا بکنی استخاره ای هر پاره ی دلم لب زخمی ست خون فشان جز خون چه[…]

شعر روشن گویا هوشنگ ابتهاج

دیری ست که از روی دل آرای تو دوریم – روشن گویا

دیری ست که از روی دل آرای تو دوریم – شعر روشن گویا هوشنگ ابتهاج   دیری ست که از روی دل آرای تو دوریم محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم تاریک و تهی پشت و پس آینه ماندیم هر چند که همسایه ی آن چشمه ی نوریم خورشید کجا تابد از این دامگه مرگ[…]

شعر گنج گم شده هوشنگ ابتهاج

هوای روی تو دارم نمی گذارندم – گنج گمشده

هوای روی تو دارم نمی گذارندم – شعر گنج گمشده هوشنگ ابتهاج   هوای روی تو دارم نمی گذارندم مگر به کوی تو این ابرها ببارندم مرا که مست توام این خمار خواهد کشت نگاه کن که به دست که می سپارندم مگر در این شب دیر انتظار عاشق کش به وعده های وصال تو[…]

شعر زاد راه هوشنگ ابتهاج

نیام زند لبت جان بوسه خواه من است – زاد راه

نیام زند لبت جان بوسه خواه من است – شعر زاد راه هوشنگ ابتهاج   نیام زند لبت جان بوسه خواه من است نگاه کن به نیازی که در نگاه من است ز دیده پرتو عشق ار برون زند چه کنم دلی چو آینه دارم همین گناه من است بماند آن که به امید راه[…]

شعر راهی و آهی هوشنگ ابتهاج

پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم – راهی و آهی

پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم – شعر راهی و آهی هوشنگ ابتهاج   پیش ساز تو من از سحر سخن دم نزنم که بیانی چو زبان تو ندارد سخنم ره مگردان و نگه دار همین پرده ی راست تا من از راز سپهرت گرهی باز کنم صبر کن ای دل غم[…]

شعر راهزن هوشنگ ابتهاج

همه آفاق گرفته ست صدای سخنم – راهزن

همه آفاق گرفته ست صدای سخنم – شعر راهزن هوشنگ ابتهاج   همه آفاق گرفته ست صدای سخنم تو ازین طرف نبندی که ببندی دهنم راست در قصد سر و چشم کج اندازان نه عجب گر بهراسند ز تیغ سخنم آستینی نگرفتم که ببوسم دستی بوسه گر دست دهد بر قدم دوست زنم باش تا[…]

شعر انتظار هوشنگ ابتهاج

باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست – انتظار

باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست – شعر انتظار هوشنگ ابتهاج   باز آی دلبرا که دلم بی قرار توست وین جان بر لب آمده در انتظار توست در دست این خمار غمم هیچ چاره نیست جز باده ای که در قدح غمگسار توست ساقی به دست باش که این مست می پرست[…]

شعر جان ای ساقی هوشنگ ابتهاج

چیست آن در لب شیرین تو؟ ای ساقی – جان ای ساقی

چیست آن در لب شیرین تو؟ ای ساقی – شعر جان ای ساقی هوشنگ ابتهاج   چیست آن در لب شیرین تو؟ ای ساقی بستان جانم و آنمن بچشان ای ساقی باده پیش آر که در پای تو در خواهم باخت حاصل کارگه کون و مکان ای ساقی درد هجران عزیزان به جهان چند کشیدم[…]

شعر مرغ چمن آتش هوشنگ ابتهاج

ای عشق تو ما را به کجا می کشی ای عشق – مرغ چمن آتش

ای عشق تو ما را به کجا می کشی ای عشق – شعر مرغ چمن آتش هوشنگ ابتهاج   ای عشق تو ما را به کجا می کشی ای عشق جز محنت و غم نیستی، اما خوشی ای عشق این شوری و شیرینی من خود ز لب توست صد بار مرا می پزی و می[…]

شعر نقش پرنیان هوشنگ ابتهاج

هزار سال درین آرزو توانم بود – نقش پرنیان

هزار سال درین آرزو توانم بود – شعر نقش پرنیان هوشنگ ابتهاج   هزار سال درین آرزو توانم بود تو هر چه دیر بیایی هنوز باشد زود تو سخت ساخته می آیی و نمی دانم که روز آمدنت روزی که خواهد بود زهی امید شکیب آفرین که در غم تو ز عمر خسته ی من[…]

شعر صبر و ظفر هوشنگ ابتهاج

ای مرغ آشیان وفا خوش خبر بیا – صبر و ظفر

ای مرغ آشیان وفا خوش خبر بیا – شعر صبر و ظفر هوشنگ ابتهاج   ای مرغ آشیان وفا خوش خبر بیا با ارمغان قول و غزل از سفر بیا پیک امید باش و پیام آور بهار همراه بوی گل چو نسیم سحر بیا زان خرمن شکفته ی جان های آتشین برگیز خوشه ای و[…]

شعر عشق هزار ساله هوشنگ ابتهاج

کیست که از دو چشم من در تو نگاه می کند – عشق هزار ساله

کیست که از دو چشم من در تو نگاه می کند – شعر عشق هزار ساله هوشنگ ابتهاج   کیست که از دو چشم من در تو نگاه می کند آینه ی دل مرا همدم آه می کند شاهد سرمدی تویی وین دل سالخورد من عشق هزار ساله را بر تو گواه می کند ای[…]

شعر تنگه هوشنگ ابتهاج

صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شور – تنگه

صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شور – شعر تنگه هوشنگ ابتهاج   صبر کن ای دل پر غصه در این فتنه و شور گرچه از قصه ی ما می ترکد سنگ صبور از جهان هیچ ندیدیم و عبث عمر گذشت ای دریغا که ز گهواره رسیدیم به گور تو عجب[…]

شعر بر آستان وفا هوشنگ ابتهاج

کجایی ای که دلم بی تو در تب و تاب است – بر آستان وفا

کجایی ای که دلم بی تو در تب و تاب است – شعر بر آستان وفا هوشنگ ابتهاج   کجایی ای که دلم بی تو در تب و تاب است چه بس خیال پریشان به چشم بی خواب است به ساکنان سلامت خبر که خواهد برد که باز کشتی ما در میان غرقاب است ز[…]

شعر هنر گام زمان هوشنگ ابتهاج

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است – هنر گام زمان

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است – شعر هنر گام زمان هوشنگ ابتهاج   امروز نه آغاز و نه انجام جهان است امی بس غم و شادی که پس پرده نهان است گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری دانی که رسیدن هنر گام زمان است تو رهرو دیرینه ی سر[…]

شعر پاییز هوشنگ ابتهاج

شب های ملال آور پاییز است – پاییز

شب های ملال آور پاییز است – شعر پاییز هوشنگ ابتهاج   شب های ملال آور پاییز است هنگام غزل های غم انگیز است گویی همه غم های جهان امشب در زاری این بارش یکریز است ای مرغ سحر ناله به دل بشکن هنگامه ی آواز شباویز است دورست ازین باغ خزان خورده آن باد[…]

شعر هم پیمان هوشنگ ابتهاج

گشاد کار آن دلبند اگر با جان من بودی – هم پیمان

گشاد کار آن دلبند اگر با جان من بودی – شعر هم پیمان هوشنگ ابتهاج   گشاد کار آن دلبند اگر با جان من بودی همانا دادن جان کار بس آسان من بودی جدایی کار دشمن بود ورنه ای برادر جان من از جان یاورت بودم تو پشتیبان من بودی وفا تا پای جان این[…]

شعر با نی کسایی هوشنگ ابتهاج

دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن – با نی کسایی

دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن – شعر با نی کسایی هوشنگ ابتهاج   دلم گرفته خدا را تو دلگشایی کن من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای دل گرفته ی ما بین و دلگشایی کن دلی چو آینه دارم نهاده بر سر دست ببین[…]

شعر عزیز تر از جان هوشنگ ابتهاج

یارا حقوق صحبت یاران نگاه دار – عزیز تر از جان

یارا حقوق صحبت یاران نگاه دار – شعر عزیز تر از جان هوشنگ ابتهاج   یارا حقوق صحبت یاران نگاه دار باهمرهان وفا کن و پیمان نگاه دار در راه عشق گر برود جان ما چه باک ای دل تو آن عزیز تر از جان نگاه دار محتاج یک کرشمه ام ای مایه ی امید[…]

شعر خون در جگر هوشنگ ابتهاج

دلا حلاوت آن دل ستان اگر دانیم – خون در جگر

دلا حلاوت آن دل ستان اگر دانیم – شعر خون در جگر هوشنگ ابتهاج   دلا حلاوت آن دل ستان اگر دانیم به جان او که دل از آن او نگردانیم اگر به ماه بر آید و گر به چاه شود چراغ راه همان شمع شعله ور دانیم حدیث غارت دی از درخت پرسیدند جواب[…]

شعر کهربا هوشنگ ابتهاج

من نه خود می روم، او مرا می کشد – کهربا

من نه خود می روم، او مرا می کشد – شعر کهربا هوشنگ ابتهاج   من نه خود می روم، او مرا می کشد کاو سرگشته را کهربا می کشد چون گریبان ز چنگش رها می کنم دامنم را به قهر از قفا می کشد دست و پا می زنم می رباید سرم سر رها[…]

شعر به پایداری آن عشق سربلند هوشنگ ابتهاج

بود که بار دگر بشنوم صدای تو را – به پایداری آن عشق سربلند

بود که بار دگر بشنوم صدای تو را – شعر به پایداری آن عشق سربلند هوشنگ ابتهاج   بود که بار دگر بشنوم صدای تو را؟ ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را؟ بگیرم آن سر زلف و به روی دیده نهم ببوسم آن سر و چشمان دل ربای تو را ز بعد این همه[…]

شعر در قفس هوشنگ ابتهاج

ای برادر عزیز چون تو بسی ست – در قفس

ای برادر عزیز چون تو بسی ست – شعر در قفس هوشنگ ابتهاج   ای برادر عزیز چون تو بسی ست در جهان هر کسی عزیز کسی ست هوس روزگار خوارم کرد روز گارست و هر دمش هوسی ست عنکبوت زمانه تا چه تنید که عقابی شکسته ی مگسی ست به حساب من و تو[…]

شعر چراغ صاعقه هوشنگ ابتهاج

کو پای آن که باز به کوی شما رسم – چراغ صاعقه

کو پای آن که باز به کوی شما رسم – شعر چراغ صاعقه هوشنگ ابتهاج   کو پای آن که باز به کوی شما رسم آنجا مگر به یری باد صبا رسم جایی که قاصدان سحر راه گم کنند من مانده در غروب بیابان کجا رسم در راه عشق او چه سواران که پی شدند[…]

شعر پژواک هوشنگ ابتهاج

دل شکسته ی ما همچو آینه پاک است – پژواک

دل شکسته ی ما همچو آینه پاک است – شعر پژواک هوشنگ ابتهاج   دل شکسته ی ما همچو آینه پاک است بهای درنشود گم اگرچه در خاک است ز چاک پیرهن یوسف آشکارا شد که دست و دیده ی پاکیزه دامنان پاک است نگر که نقش سپید و سیه رهت نزند که این دو[…]

شعر گل افشان خون هوشنگ ابتهاج

بلندا سرما که گر غرق خونش – گل افشان خون

بلندا سرما که گر غرق خونش – شعر گل افشان خون هوشنگ ابتهاج   بلندا سرما که گر غرق خونش ببینی، نبینی تو هرگز زبونش سرافراز باد آن درخت همایون کزین سرنگونی نشد سرنگونش تناور درختی که هر چه ش ببری فزون تر بود شاخ و برگ فزونش پی آسمان زد همانا تبرزن که بر[…]

شعر در پرده ی خون هوشنگ ابتهاج

بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم – در پرده ی خون

بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم – شعر در پرده ی خون هوشنگ ابتهاج   بهار آمد بیا تا داد عمر رفته بستانیم به پای سرو آزادی سر و دستی برافشانیم به عهد گل زبان سوسن آزاد بگشاییم که ما خود درد این خون خوردن خاموش می دانیم نسیم عطر گردان بوی خون[…]

شعر بر سر آتش غم هوشنگ ابتهاج

آه کز تاب دل سوخته جان می سوزد – بر سر آتش غم

آه کز تاب دل سوخته جان می سوزد – شعر بر سر آتش غم هوشنگ ابتهاج   آه کز تاب دل سوخته جان می سوزد ز آتش دل چه بگویم که زبان می سوزد یارب این رخنه ی دوزخ به رخ ما که گشود؟ که زمین در تب و تاب است و زمان می سوزد[…]

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»