شعر چیزی به انتظار نمانده است پوریا پلیکان صوتی و متن چیزی به انفجار نمانده است ساعت مینوازد ساعت مینوازد این موسیقی صدایِ خرد شدنِ استخوانهای کیست؟ من نبض دنیا را شمردهام چیزی به انفجار نمانده است سیم سبز را بریدیم درختها دود شدند سیم آبی، دریاها غرق. کدام سیم انفجار را متوقف[…]
بایگانی برچسب: شعر خوانی پوریا پلیکان
نام شعر: «پرندهای در لولهی تانک» لامپ را خاموش می کنم آینه از کار می افتد دست می کشم به اندامم اندامم از کار میافتد نام زنی را صدا میزنم در تاریکی صدایم از کار میافتد تاریکی از کار میافتد خالی شده ام از من پر شده ام از زنی تنها که در شهری دور[…]
شعر فرخی یزدی با صدای پوریا پلیکان سوگواران را مجال بازدید و دید نیست باز گرد ای عید از زندان که ما را عید نیست گفتن لفظ مبارکباد طوطی در قفس شاهد آئینه دل داند که جز تقلید نیست عید نوروزی که از بیداد ضحاکی عزاست هر که شادی می کند[…]
شعر می تراود مهتاب نیما یوشیج صوتی با صدای پوریا پلیکان شعر مهتاب نیما یوشیج می ترواد مهتاب می درخشد شبتاب نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک غم این خفته ی چند خواب در چشم ترم می شکند. نگران با من استاده سحر صبح می خواهد از من کز[…]