اینجا ما مجبوریم چیزهای زیادی را تصور کنیم – شعر یک پنجره برای دیدن دریا – یانیس ریتسوس اینجا ما مجبوریم چیزهای زیادی را تصور کنیم مثلا یک پنجره برای دیدن دریا از درونش ما دریا را جور دیگری از پشت پنجره میبینیم متفاوتتر از آنچه که از پشتِ سیم های خاردار میتوان دید صدای[…]
بایگانی برچسب: بابک زمانی
این جا درست در میانِ تشویشِ اتاق – شعر شبی که تو عریان بودی – یانیس ریتسوس این جا درست در میانِ تشویشِ اتاق در تنگاتنگ کتابهای غبار گرفته و چهرههای فرتوت بر بوم، در پستوی آری و خیرِ هزاران سایه، نواری از نور کشیده شده است همینجا بود که آن شب تو عریان[…]
در کنج حیاط در میان حبابهای ریزِ آب – شعر هیچ تنهاییای کوچک نیست – یانیس ریتسوس در کنج حیاط در میان حبابهای ریزِ آب چند شاخه گل سرخ بر زیرِ بارِ رایحهی خوشِ خود خمیدهاند همان گلهای سرخی که هیچکس آنها را نبوییده است هیچ تنهاییای کوچک نیست مترجم: بابک زمانی […]
شانههایت پنجره را شانههایت دریا را – شعر وقتی کنار پنجره میایستی – یانیس ریتسوس وقتی کنار پنجره میایستی شانههایت پنجره را شانههایت دریا را شانههایت قایق ماهیگیران را میپوشاند وقتی کنار پنجره میایستی تمام حجم خانه پر میشود از سایهی تو همچون سایهی تندیس بلندِ فرشتهای غنچهی روشن ستارگان به بالین گوشهای تو[…]
هر سه مقابل پنجره ایستاده بودند – شعر نمیدانم چه کسی صاحب من است؟ – یانیس ریتسوس هر سه مقابل پنجره ایستاده بودند با دریایی در روبرو. یکی از دریا گفت و دیگری شنید، سومی نه گفت و نه شنید او خود در میانهی دریا بود بر پهنهی آبها. در آن سوی قاب پنجرهها[…]
چرا رفتی؟ چون خانه سرد بود – شعر پاسخ ها – مارک استرند چرا رفتی؟ چون خانه سرد بود. چرا رفتی؟ چون این چیزی ست که همیشه میان غروب و طلوع کرده ام. چه پوشیدی؟ کت و شلوار آبی ام را، پیراهن سفیدم را، جوراب و کراوات زردم را. چه پوشیدی؟ هیچ نپوشیدم. چارقدی[…]
باد هر آنچه می کند – خوابیدن با چشم های باز – مارک استرند باد هر آنچه می کند به هیچ جای اش نمی برد. پنجره ها به هم کوبیده نمی شوند صدایی از هیچ گوشه ی خانه برنمیخیزد نه جرجرِ مفصلِ الوارها نه ناله ی چوب بست ها و نه صدای هیچ میخی.[…]
خودم را خالی میکنم – شعر چیزهایی که باقی می ماند – مارک استرند خودم را خالی میکنم از اسم هایی که در من است. جیب هایم را خالی میکنم کفش هایم را خالی میکنم می گذارم شان کنار جاده می روم، ساعت ها را به عقب قدم می زنم.. می روم خانه آلبوم[…]
بدان که بسیار غمگینی – شعری را اگر فهمیدی – مارک استرند شعری را اگر فهمیدی بدان که بسیار غمگینی و با شعری اگر زیستی بر تو بشارت باد که روزی در تنهایی خواهی مُرد مترجم : بابک زمانی پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر غیر قابل چاپ لنگستون هیوز شعر عیسای مسیح[…]