اشعار سهراب سپهری

اشعار سهراب سپهری

  • اشعار سهراب سپهری در هشت کتاب تقسیم‌بندی شده‌اند.

     

    اشعار سهراب سپهری

    سهراب سپهری در قالب‌های مختلفی از جمله نیمایی، چهارپاره و آزاد شعر سروده است. او در ابتدا تحت تاثیر نیما یوشیج بود و بعد آرام آرام اشعار رنگ ویژه‌ای به خود گرفت. سهراب سپهری از شاعران دهه‌ی چهل است یعنی از همنسلان احمد شاملو، مهدی اخوان ثالث، فروغ فرخزاد، سیاوش کسرایی، نادر نادرپور و… سهراب نیز مانند بسیاری از بزرگانِ دهه‌ی چهل، خود را از شاگردان نیما یوشیج می‌داند.

    سهراب سپهری، در شعرهایش همیشه به وزن عروضی معتقد بود، به جز چند شعرِ محدود که از وزن خروج کرده است. اشعار سهراب سهراب سپهری رنگ و بوی عرفان دارد اما نه عرفانی از جنس عرفان اسلامی، بلکه عرفانی از جنسِ عرفانِ شرقی. او عاشق ژاپن بود و نحوه‌ی نگرش شرقی‌ها در شعرهایش به وضوح دیده می‌شود. در کنار این مسائل، می‌دانیم که سهراب سپهری نقاش هم بوده است. و این نقاش بودن در چینش واژگانی او تاثیری مشخص داشته است. شعرهای او به لحاظ تصویرسازی بسیار تازه و حیرت‌انگیز جلوه می‌کنند. از جمله دیگر اشخاصی که سهراب تحت تاثیر آن‌ها به شعر ساختن می‌پرداخته، فروغ فرخزاد بوده است. از دیگر زیبایی‌های شعر او، می‌توان به سطرهای درخشانی اشاره کرد که باعث شیفتگی مردم به سمت شعرهایش می‌شود. سطرهایی همچون: «چشم‌ها را باید شست، زیر باران باید رفت» یا «دچار باید بود، دچار یعنی عاشق».

     

    لیست کتاب‌های سهراب سپهری‌

    شعرهای سهراب سپهری در هشت کتاب به چاپ رسیده‌اند: مرگ رنگ، زندگی خواب‌ها، آوار آفتاب، شرق اندوه، صدای پای آب، مسافر، حجم سبز، ما هیچ ما نگاه.

    سهراب سپهری در کتاب صدای پای آب به اوج شهرت و زیبایی خودش رسید. و زبان منحصر به فرد خود را پیدا کرد. اما این به منزله‌ی توقف سهراب نیست. او در ادامه‌ی این مسیر باز هم به جلو رفت و به فضاها و تکنیک‌های تازه‌تری دست پیدا کرد. حیف که سرطان خون، سهراب را زود از میانِ مردم بُرد و اجازه نداد که این جادوگرِ کلمات، عمری طولانی‌تر داشته باشد و شعرهایی بیشتر از این خلق کند.

     

    لیست شعرهای سهراب سپهری

    در زیر، اشعار سهراب سپهری را در بخش‌های مختلف به وسیله‌ی کتاب‌هایش دسته‌بندی کرده‌ایم. در تیترها، نام کتاب‌ها نوشته شده و زیر هر تیتر، نام شعرها، در مقابل نام شعر، سطر ابتداییِ هر شعر نوشته شده است، تا اگر نام یک شعر را نمی‌دانید، به وسیله‌ی سطر ابتدایی آن بتوانید آن را شناسایی کنید. برای ورود به هر شعر، کافی‌ست روی نام شعر کلیک کنید.

     

    اشعار سهراب سپهری در کتاب شعر مرگ رنگ

    کتاب شعر مرگ رنگ، اولین کتاب سهراب سپهری است که در سال 1330 برای اولین بار چاپ و انتشار یافت. شعرهای این کتاب در قالب چهارپاره و نیمایی هستند. در این کتاب تاثیرپذیری سهراب سپهری از نیما یوشیج را بیشتر می‌بینیم. اگرچه با این حال، این کتاب نشان می‌دهد که سپهری شاعری مستعد است و ذهنیت منحصربفردی در تکنیک‌ها و اندیشه از خودش نشان می‌دهد.

     

    در قیر شب: دیرگاهی است که در این تنهایی

    دود می‌خیزد: دود می‌خیزد ز خلوتگاه من

    سپیده: در دور دست قویی پریده بی گاه از خواب

    روشن شب: روشن است آتش درون شب

    سراب: آفتاب است و بیابان چه فراخ

    غمی غمناک: شب سردی است و من افسرده

    خراب: فرسود پای خود را چشمم به راه دور

    جان گرفته: از هجوم نغمه‌ای بشکافت گور مغز من امشب

    دلسرد: قصه‌ام دیگر زنگار گرفت

    دره خاموش: سکوت، بند گسسته‌است

    دنگ: دنگ…، دنگ ساعت گیج زمان در شب عمر می‌زند پی در پی زنگ

    نایاب: شب ایستاده‌است خیره نگاه او بر چهارچوب پنجره من

    دیوار: زخم شب می‌شد کبود

    مرگ رنگ: رنگی کنار شب بی حرف مرده‌ است

    دریا و مرد: تنها، و روی ساحل مردی به راه می‌گذرد

    نقش: در شبی تاریک که صدایی با صدایی در نمی‌آمیخت

    سرگذشت: می‌خروشد دریا هیچکس نیست به ساحل

    وهم: جهان، آلوده خواب است

    مرغ پنهان: حرف‌ها دارم با تو ای مرغی که می‌خوانی نهان از چشم

    سرود زهر: می‌مکم پستان شب را

     

    شعرهای سهراب سپهری در کتاب زندگی خواب‌ها

    کتاب زندگی خواب‌ها، دومین کتاب شعر سهراب سپهری است. این کتاب در سال 1332 برای اولین بار منتشر شد و شامل شانزده شعر است.

     

    خواب تلخ: مرغ مهتاب می خواند

    فانوس خیس: روي علف ها چكيده ام

    جهنم سرگردان: شب را نوشیده‌ام و بر این شاخه‌های شکسته می‌گریم

    یادبود: سایه دراز لنگر ساعت روی بیابان بی‌پایان در نوسان بود

    پرده: پنجره‌ام به تهی باز شد

    گل کاشی: باران نور که از شبکه دهلیز بی پایان فرو می‌ریخت

    مرز گمشده: ریشه روشنی پوسید

    پاداش: گیاه تلخ افسونی شوکران بنفش خورشید را در جام سپید بیابان‌ها لحظه لحظه نوشیدم

    لولوی شیشه‌ها: در این اتاق تهی پیکر انسان مه آلود!

    لحظه گمشده: مرداب اتاقم کدر شده بود

    باغی در صدا: در باغی رها شده بودم

    مرغ افسانه: پنجره‌ای در مرز شب و روز باز شد

    نیلوفر: از مرز خوابم می‌گذشتم

    برخورد: نوری به زمین فرود آمد

    سفر: پس از لحظه‌های دراز بر درخت خاکستری پنجره‌ام برگی رویید

    بی‌پاسخ: در تاریکی بی آغاز و پایان دری در روشنی انتظارم رویید

     

    اشعار سهراب سپهری در کتاب شعر آوار آفتاب

    کتاب شعر آوار آفتاب، سومین کتاب سهراب سپهری است. اولین بار این کتاب در سال 1340 چاپ شده است. البته سهراب سپهری می‌گوید که شعرهای این کتاب در سال 1337 آماده‌ی چاپ بوده اما با سه سال تاخیر چاپ شده است. این کتاب شامل سی و دو شعر است.

     

    بی‌تار و پود: در بیداری لحظه‌ها پیكرم كنار نهر خروشان لغزید

    طنین: به روی شط وحشت برگی لرزانم

    شاسوسا: کنار مشتی خاک در دور دست خودم

    گل آیینه: شبنم مهتاب می بارد

    همراه: تنها در بی چراغی شب ها می رفتم

    آن برتر: به کنار تپه شب رسید

    روزنه‌ای به رنگ: در شب تردید من ، برگ نگاه می روی با موج خاموشی کجا؟

    ای نزدیک: در نهفته ترین باغ ها دستم میوه چید

    غبار لبخند: مي تراويد آفتاب از بوته ها

    فراتر: می تازی همزاد عصیان

    شکست کرانه: میان این سنگ و آفتاب

    در دیاری دیگر: ميان لحظه و خاك

    کو قطره وهم: سر برداشتم زنبوری در خیالم پرزد

    سایبان آرامش ما ماییمدر هوای دوگانگی تازگی چهره ها پژمرد

    پرچین راز: بیراهه رفتی

    آوای گیاه: از شب ریشه سرچشمه گرفتم

    میوه تاریک: باغ باران خورده می نوشید

    شب هم آهنگی: لب‌ها مي لرزند

    دروگران پگاه: پنجره را به پهناي جهان مي گشايم

    راه واره: دریا کنار از صدف‌های تهی پوشیده است

    گردش سایه‌ها: انجیر کهن سر زندگی اش را می گسترد

    برتر از پرواز: دریچه باز قفس بر تازگی باغ ها سرانگیز است

    نیایش: نور را پیمودیم

    نزدیک آی: بام را برافكن

    تب شیرین: رویا زدگی شکست

    موج نوازشی ای گرداب: کوهساران مرا پر کن

    بیراهه‌ای در آفتاب: ای کرانه ما خنده گلی در خواب دست پارو زن ما را بسته است

    خوابی در هیاهو: آبي بلند را مي انديشم

    تارا: از تارم فرود آمدم

    در سفر آن سوها: ایوان تهی است

    ای همه سیماها: در سرای ما زمزمه ای ، در کوچه ما آوازی نیست

    محراب: تهی بود نسیمــی سیاهی بود

     

    شعرهای سهراب سپهری در کتاب شرق اندوه

    کتاب شعر شرق اندوه، چهارمین کتاب منتشر شده‌ی رسمی از شاعر بزرگِ معاصرمان سهراب سپهری است. سپهری این کتاب را در سال 1340 منتشر کرد، درست مثل کتاب قبلی یعنی آوار آفتاب. این مجموعه‌ی شعر دارای بیست و پنج شعر است.

     

    روانه: چه گذشت؟ زنبوری پر زد

    هلا: تنها به تماشای چه ای ؟

    پادمه: می رویید در جنگل خاموشی رویا بود

    چند: اینجاست آیید پنجره بگشایید

    هایی: سرچشمه رویش هایی

    شکپوی: بر آبی چین افتاد

    نه به سنگ: در جوی زمان در خواب تماشای تو می رویم سیمای روان

    و: آری ما غنچه یک خوابیم

    نا: باد آمد در بگشا

    پاراه: نه تو می پایی و نه کوه

    شیطان هم: از خانه بدر از کوچه برون

    شورم را: من سازم بندی آوازم

    بدهی: آنی بود، درها وا شده بود.

    گراز: باز آمدم از چشمه خواب

    لب آب: ديشب، لب رود، شيطان زمزمه داشت

    هنگامی: تاریکی پیچک وار به چپر ها پیچید

    تا: بالارو بالارو بند نگه بشکن

    تنها باد: سایه شدم و صدا کردم

    تراو: در آ که کران را برچیدم

    وید: نی ها، همهمه شان می آید

    شعر و شکستم و دویدم و فتادم: درها به طنین های تو وا کردم

    نیایش: دستی افشان، تا ز سر انگشتانت صد قطره چکد

    شعر به زمین: افتاد و چه پژواکی که شنید

    و چه تنها: ای درخور اوج آواز تو در کوه سحر

    تا گل هیچ: مي رفتيم، و درختان چه بلند

     

    اشعار سهراب سپهری از مجموعه صدای پای آب

    نام مجموعه شعرِ بعدی سهراب سپهری صدای پای آب است. صدای پای آب پنجمین کتاب سهراب سپهری‌ست. این کتاب اولین بار در مجله‌ی آرش در سال 1344 به چاپ رسید. صدای پای آب، تنها دارای یک شعر است. یک شعر بلند که به نوعی می‌توانیم آن را معروف‌ترین شعر سهراب بدانیم.

     

    صدای پای آب: اهل کاشانم

     

    شعرهای سهراب سپهری از کتاب شعر مسافر

    مسافر، نام ششمین کتاب شعر سهراب سپهری است. این کتاب نخستین بار در سال 1345 در مجله‌ی آرش منتشر شد. منظومه‌ی مسافر را از لحاظ سیر روایی منسجم‌ترین اثرِ سهراب سپهری می‌دانند. این کتاب تنها شامل یک شعر است. یک شعر بلند و بسیار معروف، با سطرهایی درخشان.

     

    مسافر: دم غروب میان حضور خسته اشیا

     

    اشعار سهراب سپهری از مجموعه شعر حجم سبز

    کتاب شعر حجم سبز، هفتمین کتاب چاپ شده‌ی سهراب سپهری است. این کتاب در سال 1346 برای نخستین بار به چاپ رسید. در این کتاب، سهراب سپهری به سمت فضاهای تازه‌تری رفته است. کتاب شامل بیست و پنج شعر است.

     

    از روی پلک شب: شب سرشاری بود

    روشنی من گل آب: ابری نیست بادی نیست

    و پیامی در راه: روزی خواهم آمد

    ساده رنگ: آسمان آبی تر آب آبی تر من در ایوانم

    آب: آب را گل نکنیم

    در گلستانه: دشت‌هایی چه فراخ

    غربت: ماه بالای سر آبادی است

    پیغام ماهی‌ها: رفته بودم سر حوض تا ببينم شايد عکس تنهايي خود را در آب

    نشانی: خانه دوست كجاست؟

    واحه‌ای در لحظه: به سراغ من اگر مي آييد

    پشت دریاها: قایقی خواهم ساخت

    تپش سایه‌ی دوست: تا سواد قريه راهي بود

    صدای دیدار: با سبد رفتم به ميدان، صبح‌گاهي بود

    شب تنهایی خوب: گوش كن دورترين مرغ جهان مي خواند

    سوره تماشا: به تماشا سوگند

    پرهای زمزمه: مانده تا برف زمين آب شود

    ورق روشن وقت: از هجوم روشنایی شیشه های در تکان می خورد

    آفتابی: صدای آب می آید

    جنبش واژه زیست: پشت كاجستان برف

    از سبز به سبز: من در اين تاريكي فكر يك بره‌ي روشن هستم

    ندای آغاز: کفش هایم کو چه کسی بود صدا زد سهراب

    به باغ همسفران: صدا کن مرا صدای تو خوب است

    دوست: بزرگ بود و از اهالی امروز بود

    همیشه: عصر چند عدد سار دور شدند

    تا نبض خیس صبح: آه، در ایثار سطح ها چه شکوهی است

     

    شعرهای سهراب سپهری از کتاب ما هیچ ما نگاه

    کتاب شعر ما هیچ ما نگاه، هشتمین مجموعه شعر منتشر شده‌ی سهراب سپهری است. نام این کتاب به اندازه‌ای در میان مردم نفوذ داشته که به گونه‌ای تبدیل به تکه کلامِ بسیاری از جامعه‌ی فارسی زبان و به نوعی تبدیل به یک کنایه شده است. بارها می‌توانید از اشخاصی که حتا تا به حال شعری نخوانده‌اند بشنوید که در بعضی موقعیت‌های خاص می‌گویند: «ما هیچ ما نگاه» که نشان از بهت زدگی یا تعجب آن‌هاست. این کتاب همان طور که گفتیم، هشتمین کتاب و آخرین کتابِ سهراب سپهریِ عزیز است که شامل چهارده شعر اوست.

     

    ای شور ای قدیم: صبح شوری ابعاد عید ذایقه را سایه کرد

    نزدیک دورها: زن دم درگاه بود

    وقت لطیف شدن: باران اضلاع فراغت را مي شست

    اکنون هبوط رنگ: سال ميان دو پلك را ثانيه هايي شبيه راز تولد بدرقه كردند

    از آب‌ها به بعد: روزی که دانش لب آب زندگی می کرد

    هم سطر هم سپید: صبح است گنجشک محض می خواند

    اینجا پرنده بود: ای عبور ظریف بال را معنی کن

    متن قدیم شب: ای میان سخن های سبز نجومی برگ انجیر ظلمت عفت سبز را می رساند

    بی روزها عروسک: این وجودی که در نور ادراک مثل یک خواب رعنا نشسته

    چشمان یک عبور: آسمان پر شد از خال پروانه هاي تماشا

    تنهای منظره: کاج های زیادی بلند

    سمت خیال دوست: ماه رنگ تفسیر مس بود

    اینجا همیشه تیه: ظهر بود ابتداي خدا بود

    تا انتها حضور: امشب در يك خواب عجيب رو به سمت كلمات باز خواهد شد

     

    برای مشاهده‌ی مطالب بیشتر درباره‌ی سهراب سپهری می‌توانید به این صفحه مراجعه کنید:

    سهراب سپهری

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۴ از ۵
    پوریا ‌پلیکان
    Latest posts by پوریا ‌پلیکان (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»