کتاب با چراغ و آینه کدکنی
در جستجوی ریشههای تحول شعر معاصر در ایران
تحول در زبان شعر و تصاویر و موسیقی شعر و دگرگونی رمزهای آن و نیز تحول در شیوه نگاه شاعران متجدد ایرانی نسبت به زندگی و جامعه و طبیعت و تاریخ، همه و همه نتیجه این پیوند است.
در این کتاب فصل به فصل ما با ریشههای این تحول آشنا می شویم و می بینیم که چگونه در آغاز این قرن، ایرج، بهار و پروین از شعرهای امثال لافون تن فرانسوی و کریلف روسی الهام می پزیرند و در نسل بعد، نیما یوشیج با تاثیرپذیری از رمانتیکهای اروپایی و رمزگرایان ایشان، عامل تحولی بنیادی در صورت، ساخت و فضای شعر ایران شود.
تکههایی از متن کتاب با چراغ آینه شفیعی کدکنی
(ایرادهای تایپی و بهم ریختگیهای متن مربوط به وب سایت است)
شکر که این نامه به عنوان رسید من پیش تر از عمر به پایان رسید
حکیم نظامی گنجوی فصول اصلی این کتاب را حدود سی و پنج سال پیش از این در ۱۹۷۵-۱۹۷۸ در دانشگاه پرینستون نوشته بودم. سالها و سالها از آن غافل بودم. در حدود پانزده سال پیش از این، به چاپخانه رفت برای حروفچینی. به دلایلی که توضیح آن تفصيلها دارد، متوقف ماند. سرانجام پس از بازگشت از سفر اخیر آمریکا، در همین سال قبل، دوباره حروف چینی جدیدی یافت و به صورتی که می بینید شکل گرفت. فاصله زمانی نخستین مراحل حروفچینی آن تا کنون، که این یادداشت را می نویسم، چندان دراز آهنگ بوده است که از همه دوستانی که در غلط گیری آن مساهمت داشته اند نمی توانم سپاسگزاری کنم، زیرا همه ایشان را به یاد نمی آورم. اما خانم بهدخت نژاد حقیقی (دانشجوی برجسته دوره دکتری ادبیات فارسی دانشگاه بهشتی) و دکتر میلاد عظیمی را هرگز نمی توانم از یاد برم. از دیگرانی که در این کار مرا یاری داده اند و در این لحظه نامشان را به یاد نمی آورم عذرها می خواهم. یافتن صورت درست و ضبط لاتيني نام شاعران، که در مواردی با نوعی رمل و اصطرلاب به دست آمد، یکی از علل تأخیر در انتشار کتاب بود. با اینهمه چند نام همچنان بدون ضبط لاتینی باقی ماند. خوانندگان دانشمند، برای چاپهای بعد، به یاری ما خواهند کوشید. از استاد قاسم صنعوی، مترجم نامدار، که در یافتن چند نام فرانسوی مرا یاری داد، همین جا، سپاسگزاری میکنم و نیز از دکتر مسعود جعفری بسیار عزیز.
بخشی از نمونه های نخستین کار به لطف دوست شاعر عزیز آقای حسن نیکبخت (مدیر
گنجینه) و همکاران ایشان سامان گرفته بود و صورت نهایی کتاب حاصل ظرافت و دانش دو بینش استاير عزیز آقای عباس آقاجانی (مدیر سینانگار) است. از همه این دوستان
سپاسگزارم و شرمنده. اگر هم دوست بسیار عزیزم آقای علی اصغر علمی مدیر نشر سخن نبود این کتاب هم بمانند ده ها کتاب دیگر هم چنان در بوته فراموشی و انتظار باقی می ماند. پس از او نیز به خاطر محبت های بیشمارش باید سپاسگزار باشم. از همه سخن شناسان و پژوهشگرانی که خطاهای بیشمار مرا یاد آور خواهند شد پیشاپیش
منت پذیرم. این سطرها را با بیتی از حکیم گنجه آغاز کردم و با بیتی هم از آن بزرگ به در پایان می برم
در دلم آید که گنه کرده ام کاین ورقی چند سیه کرده ام
ش.ک.، تهران، آبان ۱۳۹۰
کتاب با چراغ و آینه کدکنی
کتاب با چراغ و آینه
کتاب با چراغ و آینه pdf
کتاب با چراغ و آینه اثر کیست
خرید کتاب با چراغ و آینه
دانلود رایگان کتاب با چراغ و آینه
قیمت کتاب با چراغ و آینه
نقد کتاب با چراغ و آینه
نویسنده کتاب با چراغ و آینه
کتاب با چراغ و آینه
با چراغ و آینه
با چراغ و آینه pdf
با چراغ و آینه شفیعی کدکنی
با چراغ و
با چراغ و آینه محمدرضا شفیعی کدکنی
دانلود کتاب با چراغ و آینه
با چراغ و آینه خرید
با چراغ و آینه قیمت
با چراغ و آینه ویکی پدیا
دانلود با چراغ و آینه
حرف اول
وقتی عنوان «با چراغ و آینه» را برای این کتاب برگزیدم به مصراع درخشانی از سلیم تهرانی (شاعر عصر صفوی) می اندیشیدم که گفته و شب حال روزگار ماست:
نال در شب، چراغ آینه خاموش می شود در و اندک اندک به چراغ و آینه رسیدم. در آن زمان به کتاب آبرامز هیچ گونه توجهی نداشتم، با این که آن کتاب را سالها قبل از سقوط سلطنت، در آکسفورد، خوانده بودم. بعد از آن که این نام در چند جا آگهی شد، به یاد آوردم که آبرامز در ۱۹۵۳ عنواني كتاب خویش را «آینه و چراغها نهاده است. برای موضوعی که او در نظر داشته، عنوان ژرف و دلپذیری است. آبرامز به تحولات ادب انگلیسی، از نوکلاسیسیسم تا رمانتیسیسم پرداخته است و آنچه را که در نوکلاسیسیسم «محاكات واقعیت است در تمثیل «آینه» دیده و آنچه را که در رمانتیسیسم بازتاب جهان در ذهن هنرمند است، به صورت
و
مدتها در این اندیشه بودم که نام دیگری برای این کتاب انتخاب کنم، ولی دیدم در تمام زبانهای دنیا عناوین مشترک یا مشابه برای بسیاری از کتاب ها وجود دارد. حتی نهایی کار این خواهد بود که بگویند: فلانی این عنوان را با توجه به کتاب آبرامز بر کتاب خود نهاده است. باشد! چه زمانی دارد؟ بخصوص که موضوع این کتاب در ارتباط با ادبیات فارسی، همان مرحله ای است که آبرامز در ادبیات فرنگی بدان پرداخته است: عبور از مرحله نوکلاسیسیسم به سوی رمانتیسیسم و ضمایم و شاخه های آن. بعدها متوجه شدم که آبرامز هم این استعاره یا تمثیل را از سخن Edith Wharton ( ۱۹۳۷ – ۱۸۶۲ ) گرفته که گفته است: «در راه از برای روشنگری وجود دارد: یا شمعی
شدن و یا آینه ای که روشني شمع را بازتاب می دهد.» پس از آنجا که موضوع اصلی این کتاب بازتاب ادبیات و شعر مغرب زمین در شعر نو فارسی است، چه مانعی دارد که عنوانی این کتاب هم متأثر از یک کتاب فرنگی تلقی شود؟ تا
در ایران کلمه رمانتیسیسم و رمانتیک کلمه محترمی تلقی نمی شود. این امر بیش از آنکه به آراء الیوت و هجوم او به رمانتیسیسم انگلیسی مرتبط باشد” تحت تأثير تلقینات بعضی از ناقدان ژدانف زده طرفدار رئالیسم سوسیالیستی در سالهای بعد از شهریور ۱۳۲۰ و مطبوعات آن دوره است، حال آنکه رمانتیسیسم یکی از بزرگترین جریاناتی است که در تاریخ ادبیات و هنر بشری ظهور کرده است. گوته، شیلر، هوگو، بلیکه کالریج، لرمانتف، پوشکین، ادگار پو، موزارت، بتهون، واگنر و از منظری ملدرلین، همه و همه، رمانتیک اند و به تعبیر استاندال، تمام نویسندگان بزرگ رمانتیک اند. بودلر پا را از این فراتر نهاده و رمانتیسیسم را برابر مدرنیسم دیده است . اعتراف میکنم که من هم، گاه، در اوراق این کتاب تحت تأثیر همین گونه تلقينات، در برابر اصطلاح رمانتیک، لحين مناسبی نداشته ام. می توانستم به پاکسازی عبارات خودم در باب مانتیسیسم بپردازم.
ما هنوز بنیادهای عقلانی و تاریخی مانتیسیسم را تجربه نکرده ایم و از پلي اومانیسم سکه شرط اصلی است – جرأت نکرده ایم که عبور کنیم؛ همان بهتر که بگویم به تعبیر ابوالفضل بیهقی «در همه کارها ناتمامیم». در آستانه مشروطیت، ما بر لبه این پل ایستاده بودیم. چند گامی نیز روی این پل راه رفته بودیم. مصلحت ندیدند که عبور انجام شود. بازگشتیم، که اکتشاف چاه های نفت و میدانهای گاز در راه بود. هستند کسانی که معتقدند اطلاق کلاسیسیسم و ژمانتیسیسم بر ادبیات مشرق اسلامی، از بنیاد، روا نیست. شاید هم حق با آنها باشد.
قدیم ترین فصل های این کتاب مربوط به حدود نیم قرن پیش از این است، یعنی در ۱۳۴۲ نوشته شده و در همان هنگام نیز انتشار یافته است و تازه ترین فصل های آن در همین بیست سال اخیر، و فيه ما فيه!
| ممکن است کسانی، در این کتاب، به مواردی از تناقض برخورد کنند. با در نظر گرفتن شرط «وحدت زمان» – که یکی از شرایط هشتگانه تناقض منطقی است به آن مسأله، خود به خود، حل می شود. وقتی نمونه های مطبعی را برای اجازه چاپ می خواندم،
تحولات روحی و ذهني خودم را بر اوراق این کتاب پیش چشم می دیدم. دو کار ممکن د بود: یکی هماهنگ کردن و تعدیل داوری ها و حذف بعضی فصول و نام ها و دیگری
صرف نظر از آن. ترجیح دادم که تغییری داده نشود و اگر تناقضی وجود دارد به عنوان نشانه ای از تحولات فکری نویسنده در «زمان» تلقی شود و بر جای بماند. گذشته از عمر پنجاه ساله بعضی مقالات این کتاب، فصول آن نیز نزدیک به پانزده سال در چاپخانه بوده است. داستان آن خود حکایتی است شیرین که جای نقل آن در این مقدمه کوتاه نمی تواند باشد. کر
بخش اصلی حرفهای این کتاب حاصل تأملات شخصی نویسنده است درباره موضوعات مختلف و شاعران مذکور در کتاب. این که دیگران در این زمینه چه گفته اند، به هیچ روی می نظر نبوده است. هرچه هست، درست یا نادرست، تلقي نویسنده است از آن مسائل و از آن شاعران.
کتاب با چراغ و آینه کدکنی
کتاب با چراغ و آینه
کتاب با چراغ و آینه pdf
کتاب با چراغ و آینه اثر کیست
خرید کتاب با چراغ و آینه
دانلود رایگان کتاب با چراغ و آینه
قیمت کتاب با چراغ و آینه
نقد کتاب با چراغ و آینه
نویسنده کتاب با چراغ و آینه
کتاب با چراغ و آینه
با چراغ و آینه
با چراغ و آینه pdf
با چراغ و آینه شفیعی کدکنی
با چراغ و
با چراغ و آینه محمدرضا شفیعی کدکنی
دانلود کتاب با چراغ و آینه
با چراغ و آینه خرید
با چراغ و آینه قیمت
با چراغ و آینه ویکی پدیا
دانلود با چراغ و آینه
بعضی از بخش های این کتاب «درسنامه» است در آن سالهایی که من در دانشگاه تهران عهده دار تدریس ادبیات مشروطیت و معاصر بوده ام. دوره آن شاید دوسه ترم بیشتر نبوده است. اگر مطالبی، گاه، برای اهل فن توضیح واضحات و یا تکراری جلوه کند، محصول چنان شرایطی است. بعدها من از تصدی این درس، به دلایلی که جای دیگر گفته ام، امتناع داشته ام.
نام بردن از افراد به دلیل احترامی است که برای آنها قائل بوده ام. در خاتمه یادداشتی که برای «شاهین» دکتر تندر کیا نوشته ام یاد آور شده ام که این کار، به جد گرفتن شخص او و کارهای او نیست، بلکه پاسخی است به صدها مدعي مکتب آفريني موهوم و مانیفستهای خلق الساعة تجدو ادبی که بیشتر نقش کاغذ دیواری برای دکوراسیون همان روز روزنامه را دارند و دکتر تندركيا صورت نوعيه» یا «فري اكمل» ایشان است البته با گونه ای فضل تقدم تاریخی و امتیازی که او بر تمام مدعیان مرده و زنده دارد که یک سطر» از سخنش، به شوخی و جدی، بر سر بعضی از زبان ها افتاده است:
در هوا، انگولکی، من هم هوایی! ۔ و آن خيل انبوه صادرکنندگان بیانیه ها، حتی از همین موهبت هم محروم بوده اند.
در نوجوانی، در جایی خواندم که یکی از روشنفکران سالهای بعد از شهریور ۱۳۲۰ خطاب به استاد ملک الشعرای بهار نوشته بود که «آقاي بهار! قوام السلطنه از آبروی شما استفاده می کند و شما از آبروی ادبیات فارسی.» من در این لحظه به درستی و نادرستی این حکم نمی اندیشم. می خواهم بگویم که من در موقعیت ناچیزی که دارم هرگز نخواستم آبروی ادبیات فارسی را دستمایه «جوانربایی» کنم و با حرفهایی آنچنانی، رضایت خاطر خيل انبوه جوانان را به دست آورم و بر صف طرفداران خودم و شعرم بیفزایم. یقین دارم که لشکر انبوهی از مدعیان شاعری، در این عصر، از این کتاب خرسندی ندارند؛ حتی کسانی که دیگر امروز زنده نیستند اولاد و احفادشان از این کتاب ناخرسندند، چه از اهل ادب و چه از ارباب سیاست
اگر شما به شوخی، در یکی از روزنامه ها، مکتبی ادبی عرضه کنید که اصحاب آن مکتب، مدعی شوند که «موسیقی شعر» خود را با «طنين بالی پشه ها، تنظیم می کنند، بعد از چند روز، در دانشگاه های ایران، معلمان جوان بی تجربه در باب آن مکتب pashaism مقالاتی خواهند نگاشت تا از تحولات ادبی عصر و مدرنیسم زمانه عقب نمانده باشند. وزارت علوم هم به استناد چنان مقالاتی آنان را به رتبه استادی ارتقا می دهد. بسیاری از مراجع غیر دانشگاهی ایران نیز متأسفانه دست کمی از این معلمان جوان دانشگاهی ندارند که الجاهل إما مفرط أو شرط.
روزگاری زبان فارسی و فرهنگ ایرانی نگهبانانی از نوع محمدعلی فروغی و ملک الشعرای بهار و عباس اقبال و دهخدا و نفیسی و فروزانفر و معین و خانلری داشت. اینان گنجوران گذشته و معماران آینده این زبان و فرهنگ بودند. بسیاری از کسانی که امروز خود را جانشینان این بزرگان می شمارند از خواندن کتاب ها و مقالاتی که به نام خود چاپ کرده اند عاجزند. آزمون این کار، اگر مصالح سیاسی اجازه دهد، کار دشواری نخواهد بود.
کتاب با چراغ و آینه کدکنی
کتاب با چراغ و آینه
کتاب با چراغ و آینه pdf
کتاب با چراغ و آینه اثر کیست
خرید کتاب با چراغ و آینه
دانلود رایگان کتاب با چراغ و آینه
قیمت کتاب با چراغ و آینه
نقد کتاب با چراغ و آینه
نویسنده کتاب با چراغ و آینه
کتاب با چراغ و آینه
با چراغ و آینه
با چراغ و آینه pdf
با چراغ و آینه شفیعی کدکنی
با چراغ و
با چراغ و آینه محمدرضا شفیعی کدکنی
دانلود کتاب با چراغ و آینه
با چراغ و آینه خرید
با چراغ و آینه قیمت
با چراغ و آینه ویکی پدیا
دانلود با چراغ و آینه
شادروان دکتر علی اکبر فیاض در حق یکی از شعرای پنجاه سال قبل مشهد نوشته بود که ایشان «أشعر شعرای خانواده خویش» است. اگر از استاد فیاض درباره ملک الشعرای بهار پرسش می شد، بی گمان می گفت: «شعر شعرای معاصر ایران است». در فاصله بین «بهار» و آن شاعری که «اشعر شعرای خانواده خویش» است ما بی نهایت شاعر داریم، از طرفداران تجدد تا هواداران سنت. همه اینها – که شمارشان به صدهزار نفر و بیشتر می رسد – دلخوشی هایی برای خود دارند: یکی بدان دلخوش است که استاد بزرگ و شعرشناس دقيق النظری همچون فیاض – که علاوه بر احاطه ژرف بر ادبیات کلاسیک فارسی و عربی، آگاهی پهناوری از ادبیات زبان های روسی و انگلیسی و فرانسوی و آلمانی و چندین زیان کهن مانند یونانی و لاتینی داشت . او را «اشعر شعرای معاصر ایران» دانسته و دیگری نیز بدان دلخوش که همان استاذ او را در حد «أشعر شعرای خانواده خویش» پذیرفته است. هنرمندی که از این گونه دلگرمیها نداشته باشد هرگز به کار هنری نخواهد پرداخت. من می شناسم کسانی را که مجموعه های «شعر» چاپ میکنند و در روزنامه ها انواع دعوی ها را دارند و حتی «اشعر شعرای خانواده خود» هم نیستند، با اینهمه روزنه ای برای دلگرمی در عالم خيال البته برای خود می گشایند که اگر هم من «آشعر شعرای معاصر ایران» نباشم دست کم همان کسی هستم که فلان استاد یا نویسنده یا ناقد، خطاب به من، گفته است که «اگر تو وزن و قافیه و مسائل فنی شعر و
ابعاد گسترده زبان فارسی را بیاموزی ممکن است در آینده یکی از شعرای معاصر می شوی.»
تمام کسانی که حتی اشعر شعرای خانواده خود هم نیستند جای خود را در این کتاب خالی می بینند و ته دلشان از من گله دارند که چرا فصلی درباره ایشان ننوشته ام و بر محور یکی از همان گونه دلگرمیها، بحثی درباره شعر ایشان نکرده ام.
معیار بنده در مرحله اول یک چیز بوده است و آن این که پرونده شاعري گوینده، با مرگ او، بسته شده باشد و تمام آثارش در اختیار معاصران باشد و قابل نقد و بررسی؛ دیگر این که چنین شخصی در عالم شعر و شاعری یکی از دو کار را کرده باشد: یا مثل نیما فرم تازه ای به وجود آورده باشد یا مثل بهار حال و هوای تازه ای را وارد فرم های شناخته شده شعر فارسی کرده باشد. فرم تازه بسیار دیریاب است اما ساختارهای نو همیشه مجال ظهور دارند. تمام شعرایی که در این کتاب مورد بحث قرار گرفته اند مصداق یکی از این دو امرند و بعضی ممکن است جامع هردو صفت باشند، مثل نیما و فروغ. یقین دارم که بسیاری از همان کسانی که حتی اشعر شعرای خانواده خود هم نیستند خواهند گفت: مگر ما «فرم تازه» به وجود نیاورده ایم؟ ما که در یک «شعر منثوره
که نوشته ایم، «واو» را به آخر جمله برده ایم و مصدر «شمائیدن» و «توئیدن» را صرف کار کرده ایم. برای خاطر شریف این گونه مردم ساده لوح این یادآوری ضرورت دارد که یک
فرم نو» در ادبیات یک ملت دیر و دور ظاهر می شود و به گفته اليوت مهم ترین واقعه فرهنگی برای یک ملت همین ظهور یک «فرم نو» در ادبیات ایشان است. در
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.