6 جمله معروف آدمکش کور مارگارت اتوود: در این مطلب 6 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب آدمکش کور مارگارت اتوود را گلچین کردهایم. این جملات تکه کتاب ها نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که میتوانید به دکمههای زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.
متن زیبا مارگارت اتوود
6 جمله معروف آدمکش کور مارگارت اتوود
ده روز بعد از تمام شدن جنگ، خواهرم لورا خود را با ماشین از روی پل به پایین پرت کرد. پل در دست تعمیر بود و لورا درست از روی علامت خطری گذشت که به همین خاطر آن جا نصب کرده بودند. ماشین شاخه های نوک درختان را که برگ های تازه داشتند شکست، بعد آتش گرفت، دور خود چرخید و به داخل نهر کم عمق دره ای افتاد که سی متر از سطح خیابان فاصله داشت. قطعه هایی از پل روی ماشین افتاد، و چیزی جز تکه های سوخته بدن لورا باقی نماند.
بعد کشیش مدرسه دعا خواند، و برای خدا درباره خیلی از مشکلاتی که جوانان با آن روبه رو هستند حرف زد. مسلما شنیدن این حرف ها برای خدا تازگی ندارد و مثل بسیاری از ما حوصله اش از شنیدن مجدد آن سر می رود.
چرا اینقدر به نوشتن خاطراتمان علاقهمندیم؟ حتی وقتی که هنوز زندهایم، میخواهیم وجودمان را، مانند سگهایی که به شیر آتشنشانی می شاشند اثبات کنیم. عکسهای قاب کردهمان را، دیپلمهایمان را، کاپهای روکش نقرهشدهمان را به نمایش میگذاریم؛ حروف اول ناممان را روی ملافههایمان میدوزیم، ناممان را روی تنه درختان حک میکنیم، یا با خط بد روی دیوارهای دستشویی مینویسیم. همه اینها زاییده یک احساس است: امید! یا به کلام سادهتر جلب توجه! حداقل در پی شاهدی هستیم. نمیتوانیم تحمل کنیم صدایمان، مانند رادیویی که از کار میافتد، سرانجام ساکت شود.
جملات معروف کتاب آدمکش کور مارگارت اتوود
اگر دوست بد نداشته باشی به دوستان زیاد احتیاج نداری.
تنها راه نوشتن حقیقت تصور هیچ وقت خوانده نشدن نوشته هایت است. نه توسط کسی، و نه حتی، مدتی بعد توسط خودت. در غیر این صورت بهانه تراشی را شروع می کنی.
دیروز آن قدر خسته تر بودم که تمام مدت روی کاناپه دراز کشیدم و هیچ کاری نکردم. بنا به عادت گفتگوی روز تلویزیون را تماشا می کردم، که در آن اطلاعاتی را بدون ملاحظه آشکار می کردند. آشکار کردن بدون ملاحظه اطلاعات مد شده است: مردم اطلاعاتی درباره خود و دیگران آشکار می کنند. این کار را از فرط نگرانی و گناه، و به خاطر خوش آمد خودشان می کنند، ولی بیشتر به این دلیل که می خواهند خودشان را نشان دهند، و آدم های دیگر هم می خواهند تماشایشان کنند. من خود را از آن ها مستثنی نمی کنم: من هم از تماشای این گناهان کوچک زشت، این نابسامانی های کثیف خانوادگی، و این ضربه های روحی لذت می برم.
پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان آدمکش کور مارگارت اتوود
شعر سایه ی سرگردان هوشنگ ابتهاج
شعر ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما مولانا – غزل 4
- رستَم ازین نفس و هوی، زنده بلا مرده بلا-38 - فوریه 21, 2023
- یارْ مرا، غارْ مرا، عشقِ جگَرخوار مرا-37 - فوریه 18, 2023
- خواجه بیا، خواجه بیا، خواجه دِگَربار بیا -36 - فوریه 18, 2023