5 جمله معروف گاو خونی جعفر مدرس صادقی

5 جمله معروف گاو خونی جعفر مدرس صادقی – تکه کتاب

  • 5 جمله معروف گاو خونی جعفر مدرس صادقی: در این مطلب 5 عدد از جملات معروف و درخشان کتاب گاو  خونی جعفر مدرس صادقی را گلچین کرده ایم.این جملات تکه کتاب های نابی هستند از نویسندگانی بزرگ که می‌توانید به وسیله‌ی دکمه‌‌های زیر از آرشیو کاملشان دیدن کنید.

     

    متن زیبا جعفر مدرس صادقی

     

    5 جمله معروف گاو خونی جعفر مدرس صادقی

     

    زنِ خوبی بود. تا پیش از ازدواج، خیال می‌کردم که هیچ زنی به خوبی و خوشکلی او وجود ندارد. اما درست از روزی که ازدواج کردیم، دیدم دیگر به آن خوبی و خوشکلی که خیال می‌کردم نیست. زن‌های زیادی به آن خوبی، به خوبی او و خیلی بهتر از او بودند، که زنِ من نبودند. اما این که به این سرعت با او ازدواج کردم مال این نبود که فکر می‌کردم بهترین و خوشکل‌ترین زن دنیا بود. مال این بود که از بچگی دلم می‌خواست مال من باشد و از وقتی که دیگر به من محل نمی‌گذاشت هیچ باورم نمی‌آمد که روزگاری مال خودم باشد. و وقتی که دیدم به این آسانی دارد مال خودم می‌شود، چطور می‌توانستم با او ازدواج نکنم؟ (رمان گاوخونی – صفحه ۴۲)

     

     

    پدرم می‌فهمید و می‌گفت: «تو دیگه اون پسرِ سابق نیستی.» چند بار این را گفت – با حسرتِ زیادی هم. انگار با این حرف می‌خواست بگوید دیگه این شهر اون شهرِ سابق نیست، این مغازه اون مغازه‌ی سابق نیست، این زندگی اون زندگی سابق نیست. این مردم، این هوا، این درخت‌ها، این خیابان‌ها، این کوچه‌ها – هیچ چیز مثل سابق نیست – حتی محله‌هایی که دست نخورده. (رمان گاوخونی – صفحه ۵۰)

     

     

     

    من توی فکر خیلی‌ها بودم و دنبال خیلی‌ها افتاده بودم. این کار کنفتی داشت، اما به کنفتی‌اش می‌ارزید. (رمان گاوخونی – صفحه ۵۳)

     

     

    جملات معروف کتاب گاو خونی جعفر مدرس صادقی

     

    گفتم بابا، بیا برگردیم. گفت این همه پول داده‌ایم که ما را بیاره تا اینجا – حالا توی می‌گی برگردیم؟ گفتم به جهنم که پول دادیم! آخه داریم کجا می‌ریم؟ باتلاق که دیدن نداره. گفت چطور دیدن نداره پسرم؟ همه‌ی زندگی ما تو این باتلاقه. هست و نیستِ ما، دار و ندارِ ما، ریخته این تو. همه‌ی آب‌هایی که به تنِ ما مالیده رفته این تو. آن وقت، تو می‌گی برگردیم؟ گفتم خب، حالا خودِ ما هم داریم می‌ریم این تو – شما هم همینو می‌خواهید؟ گفت به جهنم که داریم می‌ریم! (رمان گاوخونی – صفحه ۶۴)

     

     

     

    با احترام با من حرف می‌زد و به من «شما» می‌گفت – در حالی که پیشتر «تو» می‌گفت. این هم مالِ مرگِ پدرم بود، هم مالِ زن گرفتنم، هم مالِ این که بیرونم کرده بود. (رمان گاوخونی – صفحه ۸۴)

     

     

     

    پیشنهاد مطالعه برای علاقمندان گاو خونی جعفر مدرس صادقی

     

     

    10 جمله معروف کوچه ابرهای گمشده کوروش اسدی تکه کتاب

     

    5 جمله معروف تبر دانلد ای وست لیک تکه کتاب

     

    9 جمله معروف راز فیلیپ گرمبر تکه کتاب

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»